grace

base info - اطلاعات اولیه

grace - رحمت

noun - اسم

/ɡreɪs/

UK :

/ɡreɪs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grace] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She moves with the natural grace of a ballerina.


    او با لطف طبیعی یک بالرین حرکت می کند.

  • a debut album of uncommon grace and beauty


    اولین آلبوم از لطف و زیبایی غیر معمول

  • He conducted himself with grace and dignity throughout the trial.


    او در طول محاکمه با فضل و وقار رفتار کرد.

  • He was not particularly well versed in the social graces.


    او به خوبی در مواهب اجتماعی آشنا نبود.

  • They've given me a month's grace to get the money.


    آنها به من یک ماه مهلت داده اند تا پول را بگیرم.

  • the power of divine grace


    قدرت فیض الهی

  • It was only by the grace of God that they survived.


    فقط به لطف خدا زنده ماندند.

  • The mantra bestows Siva's grace upon the devotee.


    مانترا فیض سیوا را بر جانباز می بخشد.

  • Let's say grace.


    بیایید بگوییم فیض.

  • Good Morning Your Grace.


    صبح بخیر جناب عالی

  • Their Graces the Duke and Duchess of Kent.


    گریس آنها دوک و دوشس کنت.

  • Even when he became a star he didn’t have any airs and graces.


    حتی زمانی که او یک ستاره شد، هیچ هوا و لطفی نداشت.

  • The biography explains the circumstances surrounding her fall from grace.


    بیوگرافی شرایط مربوط به سقوط او را توضیح می دهد.

  • He didn't even have the grace to look embarrassed.


    او حتی این لطف را نداشت که خجالت بکشد.

  • He died in a state of grace.


    او در حالت فضل درگذشت.

  • He handed over the money with typical bad grace.


    او پول را با لطف معمولی بد تحویل داد.


  • شما باید یاد بگیرید که شکست را با مهربانی بپذیرید.


  • ما به سادگی باید شرایط را با مهربانی بپذیریم.

  • Joanna has natural grace and elegance.


    جوانا دارای ظرافت و ظرافت طبیعی است.

  • They accepted their defeat with good grace.


    آنها شکست خود را با خوشرویی پذیرفتند.

  • Ken is sadly lacking in social graces.


    کن متأسفانه فاقد مواهب اجتماعی است.

  • Betty believed that it was through divine grace that her husband had recovered from his illness.


    بتی معتقد بود که شوهرش به لطف الهی از بیماری خود بهبود یافته است.

  • By the grace of God, the pilot managed to land the damaged plane safely.


    به فضل الهی خلبان موفق شد هواپیمای آسیب دیده را به سلامت فرود آورد.

  • The children always say grace at dinnertime.


    بچه ها همیشه موقع شام می گویند فیض.

  • The exams have been postponed, so the students have a few days' grace before they start.


    امتحانات به تعویق افتاده است، بنابراین دانش آموزان چند روز قبل از شروع مهلت دارند.

  • Her face has graced the covers of magazines across the world.


    چهره او بر روی جلد مجلات در سراسر جهان زیبا شده است.

  • We are delighted that the mayor will be gracing us with his presence at our annual dinner.


    ما خوشحالیم که شهردار با حضور خود در شام سالانه ما را تجلیل خواهد کرد.

  • Her Grace,Duchess Katharine of Kent will be in attendance.


    گریس او، دوشس کاترین کنت در این مراسم حضور خواهد داشت.

  • We are grateful for your kind attentions, Your Grace.


    از حسن توجه شما بزرگواران سپاسگزاریم.

  • The service will be celebrated by His Grace the Archbishop of Canterbury.


    این مراسم توسط اسقف اعظم کانتربری برگزار خواهد شد.

  • The skaters moved over the ice with effortless grace.


    اسکیت بازها با ظرافت بی دردسر روی یخ حرکت کردند.

synonyms - مترادف
  • elegance


    ظرافت

  • refinement


    اصلاح


  • کلاس

  • gracefulness


    برازندگی

  • courtliness


    ادب

  • stateliness


    وقار

  • cultivation


    کشت

  • majesty


    عظمت

  • fineness


    کرامت

  • dignity


    افسون

  • charm


    خوش تیپی

  • elegancy


    با کلاس بودن

  • handsomeness


    سلیقه

  • classiness


    خوشایند

  • tastefulness


    لهستانی

  • pleasantness


    پیچیدگی

  • polish


    سبک

  • sophistication


    متانت


  • شهرنشینی

  • poise


    فرهنگ

  • urbanity


    پرورش

  • finesse


    جوانمردی

  • politeness


    فرق - تمیز - تشخیص


  • حسن نیت

  • breeding


    بخشندگی

  • gentility


    طعم

  • suaveness



  • courtesy


  • graciousness



antonyms - متضاد
  • awkwardness


    ناجوری

  • gracelessness


    بی لطفی

  • clumsiness


    دست و پا چلفتی

  • inelegance


    بی ظرافتی

  • incompetence


    بی کفایتی

  • ungainliness


    بی حیایی

  • gawkiness


    گیجی

  • ineptitude


    ناتوانی

  • inexpertness


    بی تخصص

  • maladroitness


    بد اخلاقی

  • uncoordination


    عدم هماهنگی

  • unskilfulness


    بی مهارتی

  • unskillfulness


    عدم تعادل

  • imbalance


    عجز

  • inability


    سفتی، سختی

  • ineptness


    نازک بودن

  • stiffness


    بی ادبی

  • unskilledness


    شلوغی

  • gaucheness


    دلقکی

  • uncourtliness


    بی هنری

  • cloddishness


    گاشری

  • clownishness


    چسبندگی

  • artlessness


    دردها

  • gaucherie


    سختی

  • tackiness


    دشواری

  • pains


    جهل

  • hardship


    سنگینی دست


  • ژامبون دستی

  • ignorance


  • heavy-handedness


  • ham-handedness


لغت پیشنهادی

aspirate

لغت پیشنهادی

abbreviating

لغت پیشنهادی

descriptions