academic

base info - اطلاعات اولیه

academic - علمی

adjective - صفت

/ˌækəˈdemɪk/

UK :

/ˌækəˈdemɪk/

US :

family - خانواده
academy
آکادمی
academia
دانشگاه
academic
علمی
academe
دانشگاهیان
academician
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [academic] در گوگل
description - توضیح

  • مربوط به تحصیلات، به ویژه در سطح کالج یا دانشگاه

  • concerned with studying from books, as opposed to practical work


    به مطالعه از روی کتاب، در مقابل کار عملی

  • good at studying


    خوب در درس خواندن


  • اگر بحث در مورد چیزی آکادمیک باشد، اتلاف وقت است زیرا سخنرانان نمی توانند وضعیت موجود را تغییر دهند


  • یک معلم در کالج یا دانشگاه

  • relating to schools, colleges, and universities, or connected with studying and thinking not with practical skills


    مربوط به مدارس، کالج ها و دانشگاه ها یا مرتبط با مطالعه و تفکر، نه با مهارت های عملی

  • used to describe someone who is clever and enjoys studying


    برای توصیف کسی که باهوش است و از مطالعه لذت می برد استفاده می شود

  • based on ideas and theories and not related to practical effects in real life


    مبتنی بر ایده ها و نظریه ها است و به تأثیرات عملی در زندگی واقعی مربوط نمی شود

  • someone who teaches at a college or who studies as part of their job


    کسی که در یک کالج تدریس می کند یا به عنوان بخشی از شغل خود تحصیل می کند


  • دروسی که در دبیرستان یا کالج می خوانید

  • relating to schools, esp. colleges and universities, or connected with studying and thinking and not with useful skills


    مربوط به مدارس، به ویژه کالج ها و دانشگاه ها، یا با مطالعه و تفکر و نه با مهارت های مفید مرتبط هستند

  • not important because it is based only on possibilities


    مهم نیست زیرا فقط بر اساس احتمالات است


  • شخصی که در کالج یا دانشگاه تدریس می کند

  • relating to schools, colleges, and universities, or connected with studying and thinking rather than practical skills


    مربوط به مدارس، کالج ها و دانشگاه ها، یا مرتبط با مطالعه و تفکر به جای مهارت های عملی


  • علاقه مند به درس خواندن و موفقیت در کار مدرسه

  • a person who teaches at a college or who studies as part of their job


    فردی که در یک کالج تدریس می کند یا به عنوان بخشی از شغل خود تحصیل می کند

  • The relationship between idealism and politics is not academic.


    رابطه ایده آلیسم و ​​سیاست آکادمیک نیست.

  • How is academic achievement to be measured?


    پیشرفت تحصیلی چگونه قابل اندازه گیری است؟

  • In recent years, schools have become more involved with students' emotional welfare as well as their academic achievement.


    در سال های اخیر، مدارس بیشتر با رفاه عاطفی دانش آموزان و همچنین پیشرفت تحصیلی آنها درگیر شده اند.

  • Increased self-confidence can help improve academic achievement.


    افزایش اعتماد به نفس می تواند به بهبود پیشرفت تحصیلی کمک کند.

  • I wasn't very academic and l left school at sixteen.


    من خیلی آکادمیک نبودم و در شانزده سالگی مدرسه را ترک کردم.


  • من خیلی آکادمیک نیستم، اما عاشق خواندن هستم.

  • Her name is well known in academic circles.


    نام او در محافل دانشگاهی شناخته شده است.

  • By and large the academic community seems content simply to accommodate to the instrumental needs of post-industrial society.


    به طور کلی، به نظر می‌رسد که جامعه دانشگاهی صرفاً از انطباق با نیازهای ابزاری جامعه فراصنعتی راضی است.

  • The budget meetings are not for academic discussion - some hard choices must be made.


    جلسات بودجه برای بحث آکادمیک نیست - برخی از انتخاب های سخت باید انجام شود.


  • یک تحصیلات آکادمیک

  • Now they are criticized because they are not academic enough.


    اکنون به دلیل اینکه به اندازه کافی آکادمیک نیستند مورد انتقاد قرار می گیرند.

  • The new law raises concerns about academic freedom.


    قانون جدید نگرانی هایی را در مورد آزادی دانشگاهی ایجاد می کند.

  • Markowitz's two-parameter model spawned an academic industry engaged in exploring the ramifications of the investor behaviour implied in the original formulation.


    مدل دو پارامتری مارکوویتز یک صنعت دانشگاهی را ایجاد کرد که درگیر بررسی پیامدهای رفتار سرمایه‌گذار در فرمول اولیه است.


  • یک موسسه دانشگاهی

  • Not unexpectedly, this officer left the police and moved into academic life.


    نه غیر منتظره، این افسر پلیس را ترک کرد و به زندگی آکادمیک رفت.

example - مثال
  • high/low academic standards


    استانداردهای آکادمیک بالا/پایین

  • She had a brilliant academic career.


    او حرفه آکادمیک درخشانی داشت.

  • one of this country's most prestigious academic institutions


    یکی از معتبرترین موسسات دانشگاهی این کشور

  • improving the academic achievement of all students


    بهبود پیشرفت تحصیلی همه دانش آموزان

  • The university is renowned throughout the world for its academic excellence.


    این دانشگاه به دلیل برتری علمی خود در سراسر جهان مشهور است.

  • academic research/researchers


    تحقیقات/پژوهشگران دانشگاهی

  • We are deeply committed to safeguarding academic freedom.


    ما عمیقاً متعهد به حفظ آزادی آکادمیک هستیم.

  • a mixture of vocational and academic courses


    ترکیبی از دوره های حرفه ای و دانشگاهی


  • افرادی که مهارت هایشان عملی است تا آکادمیک

  • academic qualifications/subjects


    مدارک تحصیلی/موضوعات

  • She wasn't very academic and hated school.


    او خیلی آکادمیک نبود و از مدرسه متنفر بود.

  • It's a purely academic question.


    این یک سوال کاملا آکادمیک است.

  • The whole thing's academic now—we can't win anyway.


    همه چیز اکنون آکادمیک است - به هر حال ما نمی توانیم برنده شویم.

  • Most of his questions were of an academic nature.


    بیشتر سؤالات او جنبه آکادمیک داشت.

  • He retired from academic life and went into politics.


    او از زندگی آکادمیک بازنشسته شد و وارد سیاست شد.

  • The academic year usually starts in September.


    سال تحصیلی معمولاً از سپتامبر شروع می شود.

  • It is regarded as the top academic institution in the city.


    این موسسه به عنوان برترین موسسه دانشگاهی در شهر محسوب می شود.


  • این دانشگاه تمام تلاش خود را برای دفاع از آزادی دانشگاهی انجام خواهد داد.


  • تحقیقات دانشگاهی

  • The enrolment criteria are geographical rather than academic.


    معیارهای ثبت نام به جای تحصیلی، جغرافیایی است.

  • Our courses cover a range of academic disciplines.


    دوره های ما طیف وسیعی از رشته های دانشگاهی را پوشش می دهد.

  • We are looking for practical experience as well as academic achievement.


    ما به دنبال تجربه عملی و همچنین پیشرفت تحصیلی هستیم.

  • She had very few academic qualifications.


    او مدارک تحصیلی بسیار کمی داشت.

  • The writers' approach is not overly academic.


    رویکرد نویسندگان بیش از حد آکادمیک نیست.

  • We need to combine academic and applied knowledge.


    ما باید دانش علمی و کاربردی را با هم ترکیب کنیم.

  • I wasn't sure I could cope with the academic demands of the course.


    مطمئن نبودم که بتوانم با خواسته های علمی دوره کنار بیایم.

  • academic subjects/qualifications/books


    موضوعات / مدارک تحصیلی / کتاب


  • یک موسسه دانشگاهی

  • academic standards


    استانداردهای آکادمیک

  • I was never a particularly academic child.


    من هیچ وقت بچه تحصیلی خاصی نبودم.

  • a purely academic argument/question


    یک بحث/سوال کاملاً آکادمیک

synonyms - مترادف
  • scholastic


    مدرسه ای


  • آموزشی

  • scholarly


    علمی


  • مدرسه

  • academical


    academical

  • collegiate


    دانشگاهی

  • instructional


    دانشکده

  • pedagogic


    پر فکر

  • pedagogical


    دانشگاه


  • استادی


  • یادگیری


  • کتاب پرست

  • professorial


    درس دادن


  • برای مطالعه

  • bookish


    سازمانی


  • یاد گرفت


  • ادبی

  • collegial


    نامه دار


  • learned



  • lettered


antonyms - متضاد
  • nonacademic


    غیر آکادمیک

  • noneducational


    غیر آموزشی

  • sporting


    ورزشی

  • nonpedagogical


    غیر علمی

  • sportive


    غیر مدرسه ای

  • unscholarly


    فوق برنامه

  • nonscholastic


  • unacademic


  • extracurricular


لغت پیشنهادی

warrant

لغت پیشنهادی

customers

لغت پیشنهادی

despises