rough
rough - خشن
adjective - صفت
UK :
US :
having an uneven surface
داشتن سطح ناهموار
دقیق نیست، حاوی جزئیات زیادی نیست، یا به شکل نهایی نیست
دوره سخت زمانی است که در آن مشکلات یا مشکلات زیادی دارید
استفاده از زور، خشم یا خشونت
منطقه ناهموار مکانی است که در آن خشونت یا جنایت زیادی وجود دارد
با باد شدید یا طوفان
نرم یا ملایم به نظر نمی رسد و اغلب نسبتاً ناخوشایند یا عصبانی است
داشتن صدای ناخوشایند، به خصوص به این دلیل که مشکلی در دستگاه وجود دارد
ساده و اغلب خیلی خوب ساخته نمی شود
ناخوشایند و با شرایط سخت
داشتن سطحی که صاف یا صاف نباشد
یک سطح ناهموار دارای مناطقی است که مسطح نیستند یا همه در یک سطح نیستند
یک جاده پر دست انداز، مسیر یا منطقه ای از زمین دارای تعداد زیادی سوراخ و قسمت های برجسته است
having a rough surface that feels slightly hard – used especially about materials such as cloth or wool
داشتن سطحی ناهموار که کمی سخت به نظر می رسد - به ویژه در مورد موادی مانند پارچه یا پشم استفاده می شود
زمینی که ناهموار است بسیار ناهموار و ناهموار است و اغلب در مکان های مرتفع است
تصویری که خیلی سریع کشیده شده و تمام جزئیات را نشان نمی دهد
رقم یا مقدار تقریبی دقیق نیست
not finished
تمام نشده
یک دوره سخت، زمان و غیره دوره ای است که در آن مشکلات یا مشکلات زیادی دارید
نه یکنواخت یا صاف، اغلب به دلیل وضعیت بد
اگر سطحی مانند کاغذ یا پوست ناهموار باشد، وقتی آن را لمس می کنید، احساس صافی پیدا نمی کند
Rough ground is ground that is not used for any particular purpose is not even and is full of wild plants.
زمین ناهموار زمینی است که برای هدف خاصی استفاده نمی شود، یکدست نیست و پر از گیاهان وحشی است.
دقیق یا دقیق نیست
برای توصیف یک نوشیدنی الکلی، به ویژه شراب، که طعم ارزان و اغلب قوی دارد استفاده می شود
به روشی دقیق یا گران ساخته نشده است
صدا یا صدای خشن سخت و بلند است.
اگر صدای ماشینی خشن باشد، صدا می دهد زیرا در وضعیت بدی قرار دارد.
خطرناک یا خشونت آمیز
(از آب و هوا یا دریا) داشتن بادهای شدید یا امواج بزرگ
سخت یا ناخوشایند
بیمار
زمین ناهموار
پوست دستانش سفت و خشن بود.
لبه های زبر را با یک چاقوی تیز کوتاه کنید.
یک محاسبه تقریبی/تخمین هزینه
من یک ایده تقریبی از جایی که می خواهم بروم دارم.
با یک حدس تقریبی حدود 20 نفر آنجا بودند.
پیش نویس تقریبی یک سخنرانی
یک طرح خشن
این ساعت برای درمان خشن طراحی نشده است.
آنها از برخورد خشن نگهبانان شکایت داشتند.
او دوست ندارد با بچه های خشن بازی کند.
هیچ چیز خشن را با من امتحان نکنید!
اوضاع کمی سخت شد و پلیس تماس گرفت.
لازم نیست اینقدر خشن باشی!
یکی از مراقبان به دلیل رفتار خشن با یک بیمار اخراج شد.
خشن ترین محله شهر
او در منطقه ناهموار لندن بزرگ شده بود.
آن شب برای کشتیرانی خیلی سخت بود.
ما یک گذرگاه ناهموار به سمت جزیره داشتیم.
آنها در شرایط سخت به راه افتادند.
هیچ راهی وجود ندارد که او بتواند در چنین هوای ناخوشایندی به ساحل شنا کند.
در آن زمان دریاهای مواج در این منطقه وجود داشت.
او اخیراً روزهای سختی را سپری کرده است (= مشکلات زیادی داشته است).
ما کسی را وادار می کنیم تا کار خشن (= کار سخت فیزیکی) را انجام دهد.
بدیهی است که شما دو نفر در حال حاضر از یک مشکل سخت عبور می کنید.
خشن به نظر می آیی - خوب هستی؟
شب سختی داشتم (= خوب نخوابیدم).
من هنوز کمی احساس خشن دارم.
میزهای چوبی خشن
یک مسیر ناهموار
کاغذ خشن برای یادداشت برداری
bumpy
برآمده
شکسته شده
irregular
بی رویه
rugged
ناهموار
uneven
ناهموار. ناجور
coarse
درشت
rocky
سنگی
craggy
سنگلاخ
stony
غرغر کرد
gnarled
متلاطم
jagged
نازک
choppy
توده ای
jaggy
سنگریزه
lumpy
ژنده پوش
pebbly
خشن شده
ragged
خراشیده
roughened
بدون سطح
scraggy
به شکل ضربتی
unlevel
گره دار
knobbly
حفره دار
knotty
خراشیده شده
pitted
پوسیده
rutted
نابسامان
rutty
سنگ خورده
asperous
دستگیره
cragged
nodose
knobby
برآمدگی
nodose
nodular
nodulous
ridged
تخت
زوج
مرحله
سطح
levelledUK
سطح بندی شده انگلستان
leveledUS
سطح بندی شده آمریکا
planed
برنامه ریزی شده
صاف
ثابت
سر راست
horizontal
افقی
invariable
تغییر ناپذیر
unfluctuating
بی نوسان
لباس فرم
unvarying
غیر متغیر
منظم
definite
قطعی
unbroken
ناشکسته
unwrinkled
بدون چین و چروک
calm
آرام
unrough
ناخوشایند
gentle
ملایم
undamaged
بدون آسیب
تمیز
نرم
