broadcast
broadcast - پخش
verb - فعل
UK :
US :
یک برنامه در رادیو یا تلویزیون
برای ارسال برنامه های رادیویی یا تلویزیونی
برای گفتن چیزی به افراد زیادی
برای ارسال برنامه در تلویزیون یا رادیو
برای انتشار اطلاعات به افراد زیادی
پخش کردن چیزی مانند دانه در یک منطقه وسیع
a television or radio programme
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی
عمل ارسال یک برنامه در تلویزیون یا رادیو
ایستگاه پخش یک ایستگاه تلویزیونی است که به جای استفاده از ماهواره از زمین ارسال می شود.
برای ارسال صدا یا تصاویری که در فواصل مختلف با استفاده از امواج رادیویی منتقل می شوند
برای ارسال برنامه در تلویزیون یا رادیو یا از طریق اینترنت
مربوط به فعالیت ساخت برنامه برای تلویزیون یا رادیو
دولت همه برنامه های گروه های مخالف را ممنوع کرده است.
The government has banned all broadcasts by opposition groups.
نکته جالب در مورد این برنامه این است که پخش زنده است و هر اتفاقی ممکن است بیفتد.
ستون رادیویی روزانه من طیف گسترده ای از علایق برنامه را پوشش می داد که بخش بزرگی از آن مربوط به پخش های محلی بود.
My daily Radio Column covered a wide spectrum of programme interests, a large part of which was concerned with local broadcasts.
مایر در زمان ایجاد تلویزیون میدوست هیچ تجربه پخش نداشت.
Meyer had no broadcasting experience when he created Midwest Television.
همه برنامه های رادیویی و انتشارات کلیسا همچنان به دقت توسط دولت نظارت می شوند.
پخش رادیویی نمایشی چمبرلین که اعلامیه جنگ را در سال 1939 اعلام می کرد.
بسته به دوره مورد مطالعه، عکسهای قدیمی و برخی از فیلمهای آرشیو یا پخشهای رادیویی قبلی نیز گنجانده میشوند.
Old photographs, and some archive film footage or earlier radio broadcasts would also be included, depending on the period being studied.
از سال 1969 او برای گروه های خود که برای ضبط، پخش و تور تشکیل شده بودند، موسیقی ساخت.
قانون فدرال ضبط پخش را ممنوع می کند.
در یک برنامه تلویزیونی سراسری، نخست وزیر دلیل استعفای خود را توضیح داد.
این کنسرت فردا عصر به صورت زنده (= همزمان با برگزاری) پخش خواهد شد.
اکثر برنامه ها به زبان انگلیسی پخش می شوند.
آنها پخش را در سال 1922 آغاز کردند.
این ایستگاه برنامه هایی را در سراسر جهان به 43 زبان پخش می کند.
این رویداد از طریق اینترنت پخش خواهد شد
او برنامه صبح شنبه خود را در این ایستگاه پخش می کند.
من دوست ندارم این واقعیت را پخش کنم که پدرم مالک شرکت است.
This interview was originally broadcast last Friday.
این مصاحبه در ابتدا جمعه گذشته پخش شد.
از کشتی پخش زنده خواهیم داشت.
پیام کریسمس برای ملت پخش شد
رادیو کارولین از یک قایق در دریای شمال برنامه پخش می کرد.
مسابقات قهرمانی تنیس به طور زنده در چندین کشور مختلف پخش می شود.
این مراسم از طریق اینترنت پخش شد.
من می روم اما لطفا واقعیت را پخش نکنید.
من نمیخواهم این برنامه برای کل مدرسه پخش شود.
خاک را با چنگ زدن به آرامی و پخش کم بذر در منطقه آماده کنید.
دانه ها معمولاً روی خاک لخت پخش می شوند تا پوششی ضخیم داشته باشند و علف های هرز را بپوشانند.
a radio/television broadcast
یک پخش رادیویی / تلویزیونی
پخش زنده کنسرت را تماشا کردیم.
پخش این مصاحبه خیلی ها را آزرده خاطر کرد.
سخنرانی را برای پخش ضبط کردند.
این بازی به صورت زنده از شبکه ESPN پخش خواهد شد.
fig.infml لطفا پخش نکنید (= به همه بگویید) که در حال انجام عمل هستم.
او به دنبال کار در صدا و سیما است.
یک پخش خبری
نتایج سه ماهه پایانی این شرکت در تاریخ 27 می به صورت زنده از طریق اینترنت پخش خواهد شد.
سخنرانی او به صورت زنده از تلویزیون ملی پخش شد.
او سابقه طولانی در صدا و سیما داشته است.
پخش زنده این مراسم را تماشا کردیم.
broadcast business/industry
تجارت / صنعت پخش
transmission
انتقال
نشان می دهد
ارائه
تولید
telecast
پخش تلویزیونی
programUS
programUS
programmeUK
programmeUK
کارایی
podcast
پادکست
simulcast
پخش همزمان
videocast
پخش ویدیویی
newscast
اخبار
webcast
پخش اینترنتی
prog
prog
radiocast
پخش رادیویی
vodcast
وودکست
airing
پخش می شود
rerun
اجرا مجدد
mobcast
پخش تبلیغاتی
screening
غربالگری
انتشار
ضبط کردن
زمان پخش
showing
نشان دادن
livestream
پخش زنده
قسمت
viewing
مشاهده
installmentUS
قسط ایالات متحده
instalmentUK
قسط انگلستان
صدا و سیما
broadcasting
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
پنهان شدن
نگاه داشتن
دريافت كردن
راز
suppress
سرکوب کردن
withhold
خودداری کنید
ساکت باش
بطری کردن
راز رو نگه دار
پوشش
repress
سرپوش گذاشتن
ترشح کنند
عقب نگه دارید
secrete
ماسک
مبهم
سانسور
obscure
نگه دارید
censor
خفه کردن
انکار
stifle
شنل
حاوی
cloak
عقب بایست
حجاب
مهار کند
veil
خودداری
inhibit
ذخیره
refrain
کفن
reserve
مبدل کردن
shroud
disguise