litter
litter - آشغال
noun - اسم
UK :
US :
کاغذهای باطله، قوطی و غیره که مردم دور ریخته و در مکان عمومی روی زمین گذاشته اند
گروهی از حیوانات بچه که مادر همزمان به دنیا می آورد
دانه های کوچک یک ماده خشک که در ظرفی قرار می گیرد که گربه در داخل خانه از آن به عنوان توالت استفاده می کند
برگ های مرده و سایر گیاهان در حال پوسیدگی روی زمین در جنگل
ماده ای مانند نی که حیوان مزرعه روی آن می خوابد
صندلی یا تخت برای حمل افراد مهم که در گذشته استفاده می شد
اگر اشیاء منطقه ای را پوشانده باشد، تعداد زیادی از آنها در آن مکان وجود دارد که به طور نامرتب پراکنده شده اند
گذاشتن کاغذهای باطله، قوطی و غیره روی زمین در یک مکان عمومی
اگر حیوانی مانند سگ یا گربه بستر کند، بچه به دنیا می آورد
تکه های کوچک زباله که در مکان های عمومی روی زمین رها شده اند
گروهی از حیوانات که در یک زمان به دنیا می آیند و دارای یک مادر هستند
علف خشک یا ساقه گیاه که توسط حیوانات به عنوان بستر استفاده می شود
ماده ای که در ظرفی گذاشته می شود تا حیوانات خانگی از آن به عنوان توالت استفاده کنند
به طور نامرتب در یک منطقه یا مکان پخش شود
A place document or other object that is littered with something has or contains a lot of that thing
مکان، سند یا شیء دیگری که پر از چیزی است، مقدار زیادی از آن چیز را دارد یا حاوی آن است
ریختن زباله روی زمین در مکان عمومی
pieces of paper and other small objects that have been thrown out and are left on the ground in public places
تکه های کاغذ و سایر اشیاء کوچکی که بیرون انداخته شده و در مکان های عمومی روی زمین مانده اند
گروهی از حیوانات که در یک زمان متولد شده و دارای یک مادر هستند
پرتاب تکه های کاغذ و سایر اشیاء کوچک روی زمین در مکان های عمومی
گربه ما، السی، به تازگی یک بستر شش بچه گربه داشت.
اگر بخواهیم اسباب بازی جدیدی را به یک توله سگ معرفی کنیم، آنها با آن بازی می کنند.
ناودان بین پیاده رو و صفحات گرانیتی از برگ و خاک پاک شده است.
یک منطقه پیک نیک با میزهای چوبی بزرگ و سطل زباله
Therefore it pays a hungry hamster or a weak deer to miscarry a male-biased litter and retain a female-biased one.
بنابراین، به یک همستر گرسنه یا یک گوزن ضعیف میپردازد که یک بستر نر را سقط کند و یک همستر ماده را نگه دارد.
People who lived and worked near the building complained of crime litter and other problems associated with the feeding program.
افرادی که در نزدیکی ساختمان زندگی و کار می کردند از جرم و جنایت، زباله و سایر مشکلات مرتبط با برنامه تغذیه شکایت داشتند.
برای ریختن زباله می توانید 100 پوند جریمه شوید.
روی صندلی های قطاری که من به سمت وست مینستر می روم، آشغال است.
دامپزشک پرسید سگ چند بستر داشته است.
این خیابان ها پر از زباله است.
هرگز زباله ها را داخل حوضچه ها یا نهرها نریزید. 10 از حیات وحش، گیاهان و درختان محافظت کنید.
من از جمع کردن زباله های پرتاب شده توسط دیگران خسته شده ام.
افرادی که زباله می ریزند جریمه خواهند شد.
زمین پر از روزنامه، لباس و فنجان خالی بود.
cat litter
بستر گربه
kitty litter
بستر بچه گربه
a litter tray
یک سینی زباله
یک جعبه زباله
یک بستر توله سگ
رنت (= کوچکترین و ضعیف ترین بچه) بستر
رئیس شش سال پیش، یکی از بچه های 11 ساله به دنیا آمد.
لطفا پس از پیک نیک خود زباله نگذارید.
زباله های خود را بردارید و با خود به خانه ببرید.
حدود دو درصد از بستهبندیهای فستفود به زباله تبدیل میشود.
یک بستر بچه گربه
cat/pet litter
بستر گربه / حیوان خانگی
بعد از کنسرت پارک پر از بطری و قوطی بود.
لباس های کثیف کف اتاق خوابش را پر کرده بود.
این روزنامه به مملو از اشتباهات املایی شهرت دارد.
افرادی که زباله می ریزند اغلب در این منطقه غرور ندارند.
پارک پس از کنسرت مملو از بطری ها و قوطی های نوشابه بود.
rubbish
زباله
رد کردن
debris
جنس اوراق و شکسته
junk
هدر
زباله ها
garbage
ریزه
trash
قطعات
detritus
تفاله
fragments
کثافت
dross
کاه. پوسته
muck
کلفت
chaff
چوب خشک
clutter
غرق شدن
deadwood
درک
dreck
گرد و خاک
drek
افلوویا
افلوویوم
effluvia
فلوتسام
effluvium
ترک می کند
flotsam
کله پاچه
leavings
دفع
offal
قرعه کشی
offscouring
ریفراف
raffle
باطله
riffraff
ضایعات
scrap
پاره شده
scraps
ریختن
shreds
کامیون
spilth
غلات
grot
ترتیب
cleanliness
پاکیزگی
روش
سفارش
orderliness
نظم و ترتیب
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
possessions
اموال
احساس، مفهوم
sterility
عقیمی
سیستم
singularity
تکینگی
loneness
تنهایی
uniformity
یکنواختی
tidiness
آراستگی
calm
آرام
neatness
خلوص
purity
هماهنگی
harmony
تنها
مرتب سازی
ordering
وضع
disposition
گروه بندی
grouping
هم ترازی
alignment
آرایه
array
