trades
trades - معامله می کند
N/A - N/A
UK :
US :
the activity of buying and selling, or exchanging, goods and/or services between people or countries
فعالیت خرید و فروش، یا مبادله کالا و/یا خدمات بین مردم یا کشورها
فعالیت تجاری
یک تجارت یا صنعت خاص
شغلی، به ویژه کاری که به مهارت خاصی نیاز دارد، که شامل کار با دستان شما می شود
افرادی که در یک تجارت یا صنعت خاص یا در همان یک کار می کنند
برای اشاره به انتشار کتب و غیره که مخاطب عام است
روزنامه و غیره که برای افرادی که در یک تجارت یا صنعت خاص کار می کنند تولید می شود
برای خرید و فروش کالا یا خدمات، به ویژه بین کشورها
خرید و فروش یا خرید و فروش سهام در بورس اوراق بهادار
to exchange something or to stop using or doing something and start using or doing something else instead
مبادله کردن چیزی، یا توقف استفاده یا انجام کاری و شروع به استفاده یا انجام کار دیگری به جای آن
اگر افراد بیانیه هایی از نوع خاصی را معامله کنند، آنها را به یکدیگر می گویند یا می گویند
فعالیت خرید و فروش کالا و خدمات به ویژه. بین کشورها
معامله، عمل مبادله یک چیز با چیز دیگر است.
a job esp. one that needs special skill and that involves working with your hands, or the type of work in which such skills are needed
یک شغل، به ویژه کاری که به مهارت خاصی نیاز دارد و شامل کار با دست یا نوع کاری است که در آن چنین مهارت هایی مورد نیاز است.
تجارت نیز هر تجارتی است
برای خرید، فروش یا مبادله کالا
معامله کردن نیز مبادله چیزی است
اگر چیزی را معامله میکنید، مثلاً یک خودرو، آن را به عنوان بخشی از پرداخت چیزی جدید میدهید
خرید و فروش کالا بین افراد، شرکت ها یا کشورها
واردات و صادرات یک کشور در یک دوره خاص
شغلی، به خصوص کاری که به مهارت خاصی نیاز دارد و شامل کار با دستان شما می شود
موقعیتی که در آن چیزی را که دارید با چیزی که می خواهید عوض می کنید
فعالیت خرید و فروش سهام، سرمایه گذاری و غیره یا موقعیتی که مردم این کار را انجام می دهند
برای فروش زیاد چیزی
یک تجارت یا صنعت خاص و افرادی که در آن کار می کنند
برای خرید و فروش کالا یا خدمات
to give something that you own as part of the payment for something that you buy especially a new type of the same product
دادن چیزی که مالک آن هستید به عنوان بخشی از پرداخت برای چیزی که خریداری می کنید، به ویژه نوع جدیدی از همان محصول
وجود داشته باشد و به عنوان یک تجارت فعالیت کند
برای خرید و فروش سهام در بازار سهام
برای خرید و فروش در بازار سهام
to exchange something or to stop doing or using something and start doing or using something else instead
مبادله کردن چیزی، یا توقف انجام یا استفاده از چیزی و شروع به انجام یا استفاده از چیز دیگری به جای آن
تجارت این کشور در زمینه کالاهای تولیدی در ده سال گذشته گسترش یافته است.
70 درصد تجارت این کشور با اروپا است.
دو کشور تنها برای یک سال قرارداد تجاری امضا کرده اند.
از زمان افتتاح سوپرمارکت، بسیاری از مغازه های کوچک محلی تا 50 درصد از تجارت خود را از دست داده اند.
در هوای گرم، مغازهها خرید و فروش سریع (= فروش زیادی) نوشیدنیهای سرد و بستنی انجام میدهند.
این سطح از اعتماد به اقتصاد به طور کلی برای تجارت خوب است.
تجارت ساختمان / پذیرایی / توریستی
تجارت کتاب/ماشین/خز
او تمام عمرش در همان حرفه کار می کرد.
او برای یادگیری حرفه به دانشگاه رفت.
او یک نجار است.
افرادی که در این تجارت کار می کنند می توانند کتاب های خود را با تخفیف خریداری کنند.
این شرکت کالاهای خود را فقط برای تجارت (ساختمان / پذیرایی) عرضه می کند، نه مستقیماً برای عموم.
دوست من به تازگی پس از سال ها فعالیت در انتشارات دانشگاهی به سمت انتشارات تجاری رفت.
The paperback edition has been on the Times's trade fiction bestseller list for nearly thirty weeks.
نسخه شومیز تقریباً سی هفته است که در فهرست پرفروشترین داستانهای تجاری تایمز قرار دارد.
مجله تجاری صنعت فولاد
برای قرن ها، بومیان آمریکا با مهاجران اروپایی تجارت می کردند.
این شرکت سال هاست که به تجارت نفت می پردازد.
دو کشور به شرکای تجاری نزدیک تبدیل شده اند.
Our books are traded throughout Asia.
کتاب های ما در سراسر آسیا معامله می شود.
حجم معاملات امروز سهام بسیار بالا بود.
سهام این شرکت به طور فعال معامله می شود.
The children traded comics.
بچه ها کمیک معامله می کردند.
من مقداری از شکلاتم را با مقداری از بستنی شما عوض می کنم.
من تو را با دنیا عوض نمی کنم (= شریک دیگری نمی خواهم).
دور میز شام نشسته بودیم و قصه می گفتیم.
این دو سیاستمدار واقعاً در مورد مسائل بحث نکردند، آنها فقط توهین کردند.
تجارت خارجی
یک قرارداد تجاری
تجارت ساختمان
او یک مکانیک خودرو/برق است.
changes
تغییر می کند
exchanges
مبادلات
interchanges
تبادلات
replaces
جایگزین می کند
swaps
مبادله می کند
switches
سوئیچ ها
substitutes
جایگزین ها
cedes
واگذار می کند
hands over
دست می دهد
surrenders
تسلیم می شود
yields
بازده - محصول
reciprocates
متقابل می کند
barters
مبادله
commutes
رفت و آمد می کند
displaces
جابجا می کند
shifts
معامله می کند
supersedes
دیکرها
transacts
باند
dickers
معاملات در
bandies
مذاکره می کند
deals in
تعویض می کند
negotiates
کامیون ها
swaps over
تبدیل به
trucks
سواپ می کند
converts into
می چرخد
swops
جاها را عوض می کند
trades off
باعث تغییر مکان می شود
rotates
changes places
supplants
