fly
fly - پرواز
verb - فعل
UK :
US :
برای سفر با هواپیما
اگر هواپیما، فضاپیما و غیره پرواز کند، در هوا حرکت می کند
قرار گرفتن در کنترل هواپیما و هدایت آن در حین پرواز
اجناس یا افراد را با هواپیما به جایی ببرند
برای استفاده از یک خط هوایی خاص یا استفاده از نوع خاصی از بلیط هنگام سفر با هواپیما
عبور از اقیانوس یا منطقه خاصی از دریا در هواپیما
برای حرکت در هوا با استفاده از بال
حرکت سریع و ناگهانی به جایی
برای حرکت سریع و ناگهانی در هوا
تا بادبادک در هوا پرواز کند
برای حرکت آزادانه و آزاد در هوا
if a flag flies, or if you fly it it is fixed to the top of a tall pole so that it can be easily seen
اگر پرچمی به اهتزاز در می آید، یا اگر آن را به اهتزاز در می آورید، روی یک تیرک بلند ثابت می شود تا به راحتی دیده شود.
برای فرار جایی را ترک کردن
طرحی که پرواز کند موفق و مفید خواهد بود
یک حشره کوچک پرنده با دو بال
قسمت جلوی یک شلوار که می توانید آن را باز کنید
قلابی که شبیه مگس ساخته شده و برای صید ماهی استفاده می شود
یک توپ مگس
ضربه زدن به توپ در بیسبال در ارتفاع بالا به هوا
very fashionable and attractive
بسیار شیک و جذاب
باهوش است و به راحتی فریب نمی خورد
برای بردن کالا یا افراد به مکانی با هواپیما
اگر یک محصول یا ایده به پرواز درآید، موفق می شود
بودن یا انجام دادن برعکس آنچه اکثر مردم فکر می کنند معقول، معقول یا عادی است
هنگامی که یک پرنده، حشره یا هواپیما پرواز می کند، در هوا حرکت می کند
سفر با هواپیما یا رفتن به جایی یا عبور از چیزی در هواپیما
استفاده از یک شرکت خاص برای سفر با هواپیما
برای حمل و نقل افراد یا کالاها با هواپیما
برای کنترل یک هواپیما
حرکت کردن یا سریع رفتن
تکان دادن یا حرکت در هوا در حالی که در یک انتها ثابت است
Penguins can't fly.
پنگوئن ها نمی توانند پرواز کنند.
یک لک لک به آرامی از کنارش گذشت.
یک زنبور از پنجره به داخل پرواز کرده بود.
غازها در پاییز به سمت جنوب پرواز می کنند.
آنها در هواپیمایی بودند که از لندن به نیویورک پرواز می کرد.
لوفت هانزا از فرانکفورت به لاپاز پرواز می کند.
هواپیماهای دشمن بالای سرشان پرواز می کنند.
برای پرواز با سرعت صوت
این هواپیما کاملاً کاربردی و مناسب برای پرواز اعلام شد.
آیا این اولین باری است که پرواز می کنید؟
I'm flying to Hong Kong tomorrow.
من فردا به هنگ کنگ پرواز می کنم.
من برای دیدن خانواده ام به خانه پرواز می کردم.
من همیشه در کلاس تجاری پرواز می کنم.
We're flying KLM.
ما با KLM پرواز می کنیم.
داره پرواز کردن رو یاد میگیره
خلبانی که برای پرواز با هواپیماهای مسافربری بزرگ آموزش دیده است
children flying kites
بچه ها بادبادک پرواز می کنند
گردشگران سرگردان سرانجام به خانه بازگردانده شدند.
او برای این مراسم گل هایی را به پرواز درآورده بود.
دستور پرواز زندانیان به ایالات متحده داده شد.
برخی از پرندگان هنگام مهاجرت مسافت های زیادی را طی می کنند.
اولین کسی که در اقیانوس اطلس پرواز کرد چه کسی بود؟
در حال حاضر تنها چهار شرکت هواپیمایی مجاز به پرواز در مسیرهای فراآتلانتیک از هیترو هستند.
قطار در حال پرواز بود.
نفس نفس زد و دستش به سمت دهانش رفت.
It's late—I must fly.
دیر شده است - من باید پرواز کنم.
سنگ بزرگی از پنجره وارد شد.
چند نفر با شیشه پرنده برخورد کردند.
دیوید ضربه ای به در زد و در باز شد.
Doesn't time fly?
آیا زمان پرواز نمی کند؟
تابستان به تازگی پرواز کرده است.
glide
سر خوردن
soar
اوج گرفتن
بال
flit
پرواز کردن
flutter
بال بال زدن
کوه
hover
شناور
aviate
هوانوردی
سطح
چرخ
آویزان شدن
sail
سفر دریایی
جریان
دایره
circumnavigate
دور زدن
بالا رفتن
ساحل
صلیب
dive
شیرجه رفتن
drift
رانش
seagull
مرغ دریایی
skirt
دامن
flat-hat
کلاه تخت
بال گرفتن
whiz by
ویز کردن توسط
را به هوا ببرید
سفر از طریق هوا
بال راه خود را
جت بیرون
جت تمام شد
remain aloft
بالا باقی بماند
راه رفتن
اجرا کن
گام
stroll
قدم زدن
strut
چوب بند
amble
بالا رفتن
dash
خط تیره
راندن
jog
دویدن
march
مارس
meander
پیچ و خم
promenade
تفرجگاه
saunter
سونگر
shuffle
بر زدن
sprint
دوی سرعت
ambulate
سفر کردن
gallop
تاختن
lumber
چوب
mosey
موسی
perambulate
پرامبله کردن
scamper
کلاهبردار
scurry
اسلاید
نوزاد
toddle
دام
traipse
پس و پیش رفتن
traverse
آج
tread
پیاده روی طولانی
trek
یورتمه سواری
trot
رد کردن
trudge
دارت
dart