instruction
instruction - دستورالعمل
noun - اسم
UK :
US :
بیانیه ای که به کسی می گوید که چه کاری باید انجام دهد
آموزش که در یک مهارت یا موضوع خاص به شما داده می شود
دستوری که برای انجام یک عملیات خاص به کامپیوتر داده می شود
کاری که کسی به شما می گوید انجام دهید
توصیه و اطلاعات در مورد نحوه انجام یا استفاده از چیزی که اغلب در کتاب یا کنار ظرف نوشته شده است
advice and information about how to do or use something often written in a book or on the side of a container
آموزش یک مهارت یا موضوع خاص
عمل آموزش دادن به کسی که چگونه کاری را انجام دهد
دستور برای انجام کاری، به ویژه یک دستور رسمی
توصیه های کتبی و اطلاعات در مورد نحوه انجام یا استفاده از چیزی
بخشی از اطلاعات که به کامپیوتر می گوید چگونه کاری را انجام دهد
عمل آموزش چیزی
کتابی که در مورد نحوه انجام یا استفاده از چیزی مشاوره و اطلاعات می دهد
اگر کسی تحت دستور انجام کاری باشد، به او گفته شده است که آن کار را انجام دهد
اگر کاری را طبق دستور (های) کسی انجام دهید، آن را انجام می دهید زیرا او به شما گفته است
چیزی یاد گرفتن
رانندگان جوان برای آموزش رانندگی ایمن و ماهرانه به ما مراجعه می کنند.
همه بچه ها آموزش های دینی می گیرند.
آموزش نیم ساعته از یک اسب سوار باتجربه بسیار بهتر از هر چیزی است که می توانید از یک کتاب یاد بگیرید.
Half an hour's instruction from an experienced horse-rider is much better than anything you can learn from a book.
کارآموزان در دستگاه های خود تحت آموزش یک سرپرست کار می کنند.
دستورالعمل های روی بسته را به دقت دنبال کنید.
همیشه قبل از شروع دستورالعمل ها را بخوانید.
Step-by-step instructions are provided.
دستورالعمل های گام به گام ارائه شده است.
این گیاه با دستورالعمل های کامل در مورد نحوه مراقبت از آن ارائه می شود.
قلع یا بسته باید به وضوح با دستورالعمل استفاده برچسب گذاری شود.
این وب سایت دارای دستورالعمل های آسان برای ساخت ده ها لباس برای کودکان است.
طبق دستورالعمل، می توانید در عرض یک ساعت شروع به کار کنید.
کوهنوردان همیشه باید دستورالعمل های راهنمای خود را دنبال کنند.
نادیده گرفتن / اجرای دستورات کسی
پلیس قبل از اقدام منتظر دستورات افسران ارشد است.
دستورات او به کارکنانش بسیار واضح بود.
او دستورالعمل های دقیقی در مورد روشی که باید دنبال شود به او داد.
The government has issued specific instructions on reducing waste disposal.
دولت دستورالعمل های مشخصی را برای کاهش دفع زباله صادر کرده است.
او گفت که دستورات خود را برای حمله به سفارت تلفنی دریافت کرده است.
او دستورات اکیدی گذاشت که جعبه را فقط بعد از مرگش باز کرد.
من دستورات صریح دارم که اجازه ورود هیچ کس دیگری را ندهم.
به من دستور داده شده است که سخنرانی خود را کوتاه نگه دارم.
او به دستور من با شما تماس گرفت.
این تراشه تا سرعت 100 مگاهرتز کار می کند و دو دستور را در هر سیکل ساعت اجرا می کند.
آموزش دینی در تمام مدارس دولتی کشور ممنوع است.
زبان/وسیله آموزشی مورد استفاده در مدرسه
She had no formal instruction in music.
او هیچ آموزش رسمی در موسیقی نداشت.
basic instruction on using the internet
آموزش اولیه استفاده از اینترنت
راننده تحت آموزش (= آموزش رانندگی)
یک کتابچه حاوی دستورالعمل هایی در مورد رویه هایی که باید دنبال شوند
آیا دستورالعملی در مورد مونتاژ آن ارائه شده است؟
در دستورالعمل به شما می گوید که اجازه ندهید دستگاه خیلی داغ شود.
فقط دستورالعمل های گام به گام ساده ما را دنبال کنید.
اجاق های مایکروفر باید طبق دستورالعمل سازنده سرویس شوند.
Step-by-step instructions are included.
دستورالعمل های گام به گام گنجانده شده است.
دستورالعمل هایی وجود دارد که به شما می گوید همه چیز به کجا می رود.
فرمان
سفارش
جهت
decree
دیکته کردن
dictate
بخشنامه
directive
دستور
injunction
حکم می کند
ruling
تقاضا
commandment
شارژ
مناقصه
edict
دیکته
mandate
امری ضروری
behest
بیانیه
توصیه
bidding
مقررات
diktat
نیاز
imperative
قانون
pronouncement
شرط
احضار می کند
نوشتن
مشاوره
بازنویسی
stipulation
احضاریه
summons
حکم
writ
کلمه
خلاصه سازی
rescript
subpoena
warrant
briefing