lands

base info - اطلاعات اولیه

lands - زمین ها

N/A - N/A

lænd

UK :

lænd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lands] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • It is cheaper to drill for oil on land than at sea.


    حفاری نفت در خشکی ارزان تر از دریا است.

  • The treaty has led to a dramatic reduction in the number of land-based missiles in Europe.


    این معاهده منجر به کاهش چشمگیر تعداد موشک های زمینی در اروپا شده است.

  • The military commanders won't deploy their land forces until they're satisfied that the air attacks have done their job.


    فرماندهان نظامی تا زمانی که راضی نباشند که حملات هوایی کار خود را انجام داده است، نیروهای زمینی خود را مستقر نمی کنند.

  • This sort of land is no good for growing potatoes.


    این نوع زمین برای پرورش سیب زمینی مناسب نیست.

  • I always prosecute people who trespass on my land.


    من همیشه افرادی را که به سرزمین من تجاوز می کنند محاکمه می کنم.


  • می خواهیم یک زمین برای ساختن خانه بخریم.

  • Most of the families lived off the land (= grew their own food etc.).


    اکثر خانواده ها از زمین زندگی می کردند (= غذای خود را می کشتند و غیره).

  • My parents worked (on) the land.


    پدر و مادرم (روی) زمین کار می کردند.


  • سرزمین یخ و برف

  • The group want to promote their ideas in schools throughout the land.


    این گروه می خواهد ایده های خود را در مدارس سراسر سرزمین ترویج کند.

  • We should land in Madrid at 7 a.m.


    ما باید ساعت 7 صبح در مادرید فرود بیاییم.

  • You can land a plane on water in an emergency.


    در مواقع اضطراری می توانید هواپیما را روی آب فرود بیاورید.

  • The bird landed on my finger.


    پرنده روی انگشتم نشست.

  • The report first landed on my desk this morning.


    این گزارش برای اولین بار امروز صبح روی میز من قرار گرفت.

  • We landed at Port Said in the early evening.


    در اوایل عصر در پورت سعید فرود آمدیم.

  • If you click on the link you land on his blog.


    اگر روی لینک کلیک کنید در وبلاگ او قرار می گیرید.

  • The allegations attracted a lot of attention when they landed on the Drudge Report site in the morning.


    این اتهامات با ورود به سایت Drudge Report در صبح توجه بسیاری را به خود جلب کرد.

  • The general's plan involved landing troops behind enemy lines.


    طرح ژنرال شامل فرود نیروها در پشت خطوط دشمن بود.

  • He landed a huge salmon.


    او ماهی قزل آلا بزرگی را به زمین آورد.

  • He landed a senior editorial job.


    او یک شغل ارشد سردبیری پیدا کرد.

  • Some of his jokes didn't really land but he was pretty funny.


    برخی از شوخی های او واقعاً به جایی نمی رسید، اما او بسیار خنده دار بود.

  • They just bought 150 acres of land in Idaho.


    آنها فقط 150 هکتار زمین در آیداهو خریدند.

  • My parents worked (on) the land all their lives.


    پدر و مادر من تمام زندگی خود را روی زمین کار کردند.

  • Ireland was my mother’s native land.


    ایرلند سرزمین مادری من بود.

  • The pilot said we would land in about 20 minutes.


    خلبان گفت 20 دقیقه دیگر فرود خواهیم آمد.

  • We’d been sailing for three weeks by the time we landed at Miami.


    تا زمانی که در میامی فرود آمدیم، سه هفته دریانوردی کرده بودیم.

  • The general’s plan involved landing troops behind enemy lines.


    نقشه ژنرال شامل فرود نیروها در پشت خطوط دشمن بود.


  • برای یافتن شغل

  • The code gives the minimum standards of welfare required for the transport of animals by land.


    این کد حداقل استانداردهای رفاهی مورد نیاز برای حمل و نقل حیوانات از طریق زمین را ارائه می دهد.

  • The agent controls land with the potential for 22,850 new homes, 5,650 of which already have planning permission.


    این عامل زمین هایی را با پتانسیل 22850 خانه جدید کنترل می کند که 5650 مورد از آنها قبلا مجوز برنامه ریزی دارند.

  • It was understood that federal lands would be given to the oil and gas industry.


    مشخص شد که زمین های فدرال به صنعت نفت و گاز داده می شود.

synonyms - مترادف
  • gets


    می شود

  • acquires


    کسب می کند

  • bags


    کیسه ها

  • obtains


    بدست می آورد

  • procures


    تهیه می کند

  • secures


    ایمن می کند

  • captures


    تصرف می کند

  • gains


    دستاوردها

  • attains


    به دست می آورد

  • draws


    قرعه کشی می کند

  • earns


    توری ها

  • nets


    برنده می شود

  • wins


    صید می کند

  • achieves


    چنگ می زند

  • catches


    قلاب ها

  • grabs


    یقه ها

  • hooks


    جمع آوری می کند

  • collars


    nabs

  • garners


    متوجه انگلستان می شود

  • nabs


    متوجه آمریکا می شود

  • realisesUK


    درو می کند

  • realizesUS


    امتیازات

  • reaps


    گیره ها

  • scores


    دام

  • snags


    ناخن ها

  • snares


    پلیس ها

  • nails


    دارد

  • seizes


    قاپ می زند

  • cops


  • has


  • snatches


antonyms - متضاد
  • forfeits


    از دست می دهد

  • loses


    رها می کند

  • relinquishes


    تسلیم می شود

  • surrenders


    فداکاری ها

  • sacrifices


    چشم پوشی می کند

  • forgoes


    بازده - محصول

  • misses


    قطره می کند

  • yields


    رد صلاحیت می کند

  • abandons


    می رود

  • drops


    تسلیم شد

  • renounces


    می دهد

  • disqualifies


    دست می دهد

  • withgoes


    قطعات با

  • gives up


    عبور می کند

  • gives over


    بدون می رود

  • hands over


    پرداخت می کند

  • loses out on


    می پردازد با

  • parts with


    خداحافظی می کند

  • passes up


    تحویل می دهد

  • goes without


  • pays for


  • pays with


  • says goodbye to


  • delivers up


لغت پیشنهادی

revival

لغت پیشنهادی

team

لغت پیشنهادی

genders