quite
quite - کاملا
adverb - قید
UK :
US :
بسیار، اما نه به شدت
نسبتاً، یا به میزان کمی، اما نه خیلی
به صورت کامل
برای بیان اینکه شما در مورد چیزی مطمئن نیستید استفاده می شود
برای نشان دادن موافقت با نظر کسی استفاده می شود
برای تأکید بر درجه یا مقدار چیزی یا برای گفتن اینکه کسی یا چیزی تأثیرگذار، جالب یا غیرعادی است استفاده می شود
used to emphasize the degree or amount of something or to say that someone or something is impressive interesting or unusual
برای تاکید استفاده می شود
کم یا زیاد اما نه به طور کامل
تا حد زیادی
کاملاً a قبل از برخی از اسم ها برای تأکید بر تعداد، مقدار یا اندازه زیاد موضوع مورد اشاره استفاده می شود
Quite a is used before some nouns to emphasize the large number amount or size of the subject referred to
واقعا یا واقعا
و پروتستان کاملاً غیرممکن است.
برای دیگران، این کاملا غیرممکن است.
به این دلیل خریداری شد که صدای رودخانه رسیدن به او را از هر طریق دیگری غیرممکن می کرد.
It was purchased because the sound of the river made reaching him by any other means quite impossible.
بسیار بعید است، اگرچه شاید کاملاً غیرممکن نباشد.
درختچه های مرکبات گیاهان همیشه سبز معطر فوق العاده ای هستند، اما در فضای باز بدون محافظت کاملا غیرممکن هستند.
Citrus shrubs are wonderfully fragrant evergreens, but quite impossible outdoors without protection.
جک تلاش کرد اما کاملا غیرممکن بود. دکمه، مانند فرمان، قرمز داغ بود.
باور اینکه او چند سال دیگر با بازنشستگی رسمی از صحنه محو خواهد شد کاملاً غیرممکن است.
It is quite impossible to believe that he will fade from the scene on formal retirement in a few years' time.
جشن های ممنوعه آنقدر محبوب بودند که ریشه کن کردن کامل آنها غیرممکن بود.
So popular were the proscribed celebrations that it proved quite impossible to eradicate them completely.
quite good/interesting/common/difficult
بسیار خوب / جالب / معمول / دشوار
من کاملا اپرا دوست دارم
راستش از فیلم لذت بردم.
او کاملاً خوب بازی می کند.
او بازیکن بسیار خوبی است.
ما مجبور شدیم مدت زیادی صبر کنیم.
quite amazing/delicious/empty/perfect
بسیار شگفت انگیز / خوشمزه / خالی / کامل
این دو گونه در واقع کاملاً با یکدیگر متفاوت هستند.
او کاملاً واضح گفت که دیگر هرگز نمی خواهد او را ببیند.
صادقانه بگویم، من شما را سرزنش نمی کنم.
من به اندازه کافی از عصبانیت های شما خسته شده ام.
آیا کاملا مطمئن هستید؟
I quite agree.
کاملا موافقم.
جدا از همه کارها، مشکلات مالی هم داشت.
متأسفانه به این سادگی نیست.
من کاملاً نمی دانم بعد از آن چه کار کنم.
متاسفم، من کاملا متوجه نمی شوم.
تئاتر کاملاً (= تقریباً) پر نبود.
مثل این است که در کوه های آلپ باشید، اما نه کاملاً.
من هرگز کاملاً نفهمیدم چرا او اینقدر موفق است.
«تقریباً فکر میکنم او حیوانات را به مردم ترجیح میدهد.» بیل گفت: «درست است.
متاسفم که اینقدر سخت هستم.» «این کاملاً درست است.»
من خیلی خوشحالم که اینجا منتظر شما هستم.
You'll be quite comfortable here.
شما در اینجا کاملا راحت خواهید بود.
من می توانم آن را کاملا واضح ببینم.
شما قصد بازگشت ندارید؟ من کاملا متاسفم، اما نه، من ندارم.
او مطمئناً بعد از تصادف خود احساس لرزش می کند. کاملا.
«این چیزی نیست که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم.» «کاملاً همینطور است.»
این یک مشکل کاملا متفاوت است.
او کاملاً زیبایی است.
وقتی به لندن نقل مکان کردیم متوجه شدیم که کاملاً تغییر کرده است.
به طور کامل
کاملا
به صورت کامل
براستی
در مجموع
wholly
به طور قطعی
به وضوح
utterly
مرده
altogether
قطعا
categorically
دقیقا
در واقع
thoroughly
با صدای بلند
بدون ابهام
خوب
قابل تایید
واقعا
outright
از صمیم قلب
soundly
تا حد زیادی
unequivocally
صرفا
بی شک
certifiably
در حقیقت
downright
معتبر
genuinely
heartily
purely
undoubtedly
authentically
تاحدی
نیم
تا حدی
نسبتا
منصفانه
partially
تا اندازه ای
بسیار
به طور نسبی
بخش
reasonably
منطقی
inadequately
به طور ناکافی
incompletely
به طور ناقص
halfway
نیمه راه
kinda
یک جور هایی
moderately
اندکی
در بخش
به صورت کسری
fractionally
تا حدودی
partway
تا حدی مشخص
به درجات محدود
به میزان محدود
به صورت مقایسه ای
به یک نقطه
نه به طور کامل
comparatively
نوع
تکه تکه
not wholly
piecemeal