bid
bid - پیشنهاد
N/A - N/A
UK :
US :
an offer to pay a particular price for something especially at an auction
پیشنهادی برای پرداخت قیمتی خاص برای چیزی، به ویژه در یک حراج
پیشنهاد انجام کار یا ارائه خدمات با قیمتی خاص
تلاش برای دستیابی یا به دست آوردن چیزی
بیانیه ای مبنی بر اینکه امیدوارید در یک بازی ورق چند امتیاز کسب کنید
to offer to pay a particular price for goods, especially in an auction
پیشنهاد پرداخت قیمت خاصی برای کالاها، به ویژه در حراج
پیشنهاد انجام کار یا ارائه خدمات با قیمتی خاص، در رقابت با سایر پیشنهادات
برای گفتن اینکه فکر می کنید چند امتیاز در یک بازی ورق برنده خواهید شد
سفارش دادن یا به کسی گفتن چه کاری انجام دهد
قیمتی که برای خرید چیزی مانند کالا، ملک، سهام یا اوراق قرضه ارائه می شود
پیشنهاد یک شرکت برای خرید شرکت دیگر یا ارزش این پیشنهاد
پیشنهاد انجام کار یا ارائه خدمات با قیمت ثابت در رقابت با سایر پیشنهادات
پیشنهاد پرداخت بهای خاصی برای چیزی مانند کالا، دارایی یا اوراق قرضه
پیشنهاد خرید تعداد زیادی سهام در یک شرکت و در نتیجه تصاحب شرکت
پیشنهاد انجام کار یا ارائه خدمات با قیمت ثابت در رقابت با دیگران
to offer a particular amount of money for something that is for sale and compete against other people to buy it especially at a public sale of goods or property
ارائه مقدار مشخصی پول برای چیزی که برای فروش است و رقابت با افراد دیگر برای خرید آن، به ویژه در فروش عمومی کالا یا دارایی
If two or more people bid for a job they compete with each other to do the work by offering to do it for a particular amount of money
اگر دو یا چند نفر برای شغلی پیشنهاد دهند، برای انجام کار با پیشنهاد انجام آن کار برای مقداری پول با یکدیگر رقابت می کنند.
اگر کسی برای انجام کاری پیشنهاد دهد، برای انجام آن با افراد دیگر رقابت می کند
(in some card games) to say before play starts, how many points you expect to win in a particular game
(در برخی از بازی های ورق) قبل از شروع بازی بگویید که انتظار دارید در یک بازی خاص چند امتیاز کسب کنید
احوالپرسی کردن به کسی یا درخواست کاری از کسی
پیشنهاد مقدار مشخصی پول برای چیزی که برای فروش است
پیشنهادی برای انجام کاری زمانی که در حال رقابت با افراد دیگر برای انجام آن هستید
(in some card games) a statement made before play starts, of how many points a player thinks he or she will get in a particular game
(در برخی از بازی های ورق) بیانیه ای که قبل از شروع بازی بیان می شود، مبنی بر اینکه بازیکن فکر می کند در یک بازی خاص چند امتیاز کسب می کند.
تلاش برای رسیدن یا به دست آوردن چیزی
ارائه مقدار مشخصی پول برای چیزی هنگام رقابت با افراد دیگر برای خرید آن
افرادی که برای یک کار پیشنهاد می دهند، پیشنهاد می کنند که آن کار را با مبلغ خاصی انجام دهند.
کسی که پیشنهاد انجام کاری را می دهد، برای انجام آن با دیگران رقابت می کند
پیشنهاد همچنین پیشنهادی برای انجام یک کار با قیمتی خاص است
پیشنهاد برای چیزی تلاش برای دستیابی یا به دست آوردن آن است
رقابت برای خرید چیزی با ارائه مقدار خاصی پول برای آن
برای رقابت برای کار با پیشنهاد انجام آن برای یک قیمت خاص
رقابت برای انتخاب شدن برای انجام کاری
او می دانست که توان پرداخت آن را ندارد، بنابراین پیشنهاد نداد.
گروه ارتباطات برای شرکت در مناقصه علاقه نشان داده است.
یک کلکسیونر خارجی 500000 دلار برای این پرتره پیشنهاد داده است.
من برای این گلدان خوب چه پیشنهادی دارم؟
The department is trying to ensure fairer competition among firms bidding for city contracts.
این دپارتمان در تلاش است تا رقابت عادلانه تری را بین شرکت هایی که برای قراردادهای شهری مناقصه می کنند، تضمین کند.
پاریس به دنبال میزبانی المپیک بعدی است.
قبل از اینکه تصمیم بگیرید چگونه پیشنهاد بدهید، باید ارزیابی کنید که دست کارت هایی که در دست دارید چقدر قوی است.
او سه الماس پیشنهاد داد.
صبح بخیر به او گفتند.
اکنون باید تو را وداع کنم (= با تو وداع کنم).
او امید خود را وداع گفت (= او دیگر امیدوار نبود).
دستور داد (= از آنها خواست) فوراً بروند.
من پیشنهادی 150 دلاری برای نقاشی دادم.
او پیشنهادی 69000 پوندی برای آپارتمان ارائه کرد که پذیرفته شد.
Sydney made a successful bid to host the Olympic Games.
سیدنی یک پیشنهاد موفقیت آمیز برای میزبانی بازی های المپیک انجام داد.
I gave the job to the contractors who made/gave the lowest bid (= who offered to do the work for the lowest amount of money).
من کار را به پیمانکارانی دادم که کمترین پیشنهاد را دادند (= کسانی که پیشنهاد انجام کار را با کمترین مبلغ پول دادند).
اظهار کننده باید به همان اندازه که پیشنهاد او وعده داده است، ترفندهایی را انجام دهد.
تلاش او برای انتخاب مجدد ناموفق بود.
The company has managed to fight off a hostile takeover bid (= an attempt by another company to take control of it).
شرکت موفق شده است با یک پیشنهاد تصاحب خصمانه مبارزه کند (= تلاش شرکت دیگری برای کنترل آن).
آنها هزینه استقراض را کاهش داده اند تا اقتصاد را دوباره به حرکت درآورند.
یک کلکسیونر 500000 دلار برای پرتره پیشنهاد داد.
او با ما خداحافظی کرد.
حداقل پیشنهاد برای این عروسک ها 75 دلار است.
پیشنهاد او برای ساخت گاراژ بسیار زیاد بود.
ما علاقه شدیدی به ملک داریم، اگرچه هیچ تصمیم قطعی برای مناقصه نگرفته ایم.
خریداران بالقوه باید قبل از تاریخ قطع ثبت نام کرده و برای اقلام به صورت آنلاین پیشنهاد دهند.
شرکت ناشناخته قبلی 9.3 میلیارد دلار برای میادین نفتی پیشنهاد داد.
تیلور استنلی روز گذشته تایید کرد که برای این قرارداد پیشنهاد داده است.
این مراحل را برای موفقیت در مناقصه قرارداد دولتی دنبال کنید.
Follow these steps to bid successfully on a government contract.
این شهر برای میزبانی بازی های المپیک 2020 نامزد شده است.
پیشنهاد
پیشنهاد کند
tender
مناقصه
proffer
ارسال
پیشرفت
حاضر
ارائه دادن
render
ریسک
قرار دادن
پیشنهاد دادن
در یک پیشنهاد قرار دهید
ارائه پیشنهاد از
پیشنهاد می دهد
مطرح کردن
توصیه
propound
قضیه
جهش
proposition
ژست
bounce
آوردن
رای
استناد کنند
رسیدن به
زمین درست کن
adduce
حرکت کن
دادن
توسعه دادن، گسترش
فراهم کند
کوه
گرفتن
