advanced

base info - اطلاعات اولیه

advanced - پیشرفته

adjective - صفت

/ədˈvænst/

UK :

/ədˈvɑːnst/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [advanced] در گوگل
description - توضیح

  • بسیار مدرن

  • studying or dealing with a school subject at a difficult level


    مطالعه یا پرداختن به یک موضوع مدرسه در سطح دشوار

  • having reached a late point in time or development


    رسیدن به یک نقطه دیر زمانی در زمان یا توسعه

  • using very modern technology and ideas


    با استفاده از تکنولوژی و ایده های بسیار مدرن


  • بسیار پیشرفته است و به روشی بهتر اما اغلب پیچیده تر از چیزهای دیگر کار می کند


  • با استفاده از تکنولوژی بسیار پیشرفته، به ویژه تجهیزات الکترونیکی و کامپیوتر

  • using the newest and most advanced features, ideas, and materials that are available


    با استفاده از جدیدترین و پیشرفته ترین ویژگی ها، ایده ها و مواد موجود


  • فناوری یا تحقیقات پیشرفته ترین پیشرفته ترین چیزی است که در حال حاضر وجود دارد

  • using the most modern ideas, equipment and methods


    با استفاده از مدرن ترین ایده ها، تجهیزات و روش ها

  • modern and well developed


    مدرن و به خوبی توسعه یافته است

  • at a higher, more difficult level


    در سطحی بالاتر و دشوارتر


  • کلاس مدرسه ای که کارهایی را با استانداردی بالاتر از حد معمول برای دانش آموزان در آن مرحله از تحصیل انجام می دهد

  • highly developed or difficult


    بسیار توسعه یافته یا دشوار است

  • using the most modern methods, technology etc.


    با استفاده از مدرن ترین روش ها، تکنولوژی و...


  • تقریباً پس از یک دوره طولانی کار یا بحث به پایان رسید

  • advanced courses of study or qualifications are intended for people who are already skilled or who have a good knowledge of a subject


    دوره های تحصیلی پیشرفته یا مدارک تحصیلی برای افرادی در نظر گرفته شده است که قبلاً ماهر هستند یا دانش خوبی از یک موضوع دارند.

  • Perhaps the main problem for these Marxist writers is the aristocracy of labour in the advanced industrial countries.


    شاید مشکل اصلی این نویسندگان مارکسیست اشرافیت نیروی کار در کشورهای پیشرفته صنعتی باشد.

  • The factory has installed advanced machinery at enormous cost.


    این کارخانه ماشین آلات پیشرفته را با هزینه گزاف نصب کرده است.

  • There were lectures on quite advanced medical care on intelligence-gathering, signalling and demolitions.


    سخنرانی هایی در مورد مراقبت های پزشکی بسیار پیشرفته، در مورد جمع آوری اطلاعات، سیگنال دهی و تخریب وجود داشت.

  • What would happen if other advanced nations did the same?


    اگر سایر کشورهای پیشرفته هم همین کار را می کردند چه اتفاقی می افتاد؟

  • Over the same period research on advanced nuclear reactors will be eliminated and one of the two uranium enrichment plants closed.


    در همین دوره، تحقیقات روی راکتورهای هسته‌ای پیشرفته حذف خواهد شد و یکی از دو کارخانه غنی‌سازی اورانیوم بسته خواهد شد.

  • Most 11-year-olds are not being encouraged to develop advanced reading skills; a small but significant number are illiterate.


    اکثر کودکان 11 ساله تشویق نمی شوند تا مهارت های خواندن پیشرفته را توسعه دهند. تعداد کم اما قابل توجهی بی سواد هستند.

  • advanced students of English


    دانشجویان پیشرفته زبان انگلیسی

  • All other students take a course in advanced texts from the Hebrew Bible.


    سایر دانش آموزان دوره ای را در متون پیشرفته از کتاب مقدس عبری می گذرانند.

  • By this time Greg's illness was too far advanced to be treated.


    در این زمان، بیماری گرگ بسیار پیشرفته بود که قابل درمان نبود.

  • Modern armies consist of fewer soldiers and more advanced weapons systems.


    ارتش های مدرن از سربازان کمتر و سیستم های تسلیحاتی پیشرفته تر تشکیل شده اند.

example - مثال
  • Scientists are working on highly advanced technology to replace fossil fuels.


    دانشمندان در حال کار بر روی فناوری بسیار پیشرفته برای جایگزینی سوخت های فسیلی هستند.

  • It is a technologically advanced society.


    این جامعه از نظر فناوری پیشرفته است.

  • Even in advanced industrial societies, poverty persists.


    حتی در جوامع صنعتی پیشرفته، فقر همچنان ادامه دارد.

  • Economically advanced developing countries must make a contribution.


    کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی پیشرفته باید کمک کنند.

  • Sweden has a reputation for advanced and stylish design.


    سوئد به طراحی پیشرفته و شیک شهرت دارد.

  • He hopes to pursue an advanced degree in economics.


    او امیدوار است که مدرک پیشرفته ای را در اقتصاد دنبال کند.

  • an advanced student of English


    یک دانشجوی پیشرفته زبان انگلیسی

  • There were only three of us on the advanced course.


    فقط سه نفر در دوره پیشرفته بودیم.

  • special courses for very advanced students


    دوره های ویژه برای دانش آموزان بسیار پیشرفته


  • مراحل پیشرفته بیماری


  • بیماران مبتلا به سرطان پیشرفته ریه

  • He was a man of advanced years.


    او مردی در سنین بالا بود.


  • حتی در سنین بالا هنوز می دانم چگونه از خودم لذت ببرم!


  • یک اقتصاد بسیار پیشرفته

  • an advanced civilization/​nation


    یک تمدن/ملت پیشرفته

  • This is the most advanced type of engine available.


    این پیشرفته ترین نوع موتور موجود است.

  • an advanced English course


    یک دوره انگلیسی پیشرفته

  • She enrolled her son in the advanced class.


    او پسرش را در کلاس پیشرفته ثبت نام کرد.

  • Are you taking any advanced courses?


    آیا در دوره های پیشرفته شرکت می کنید؟


  • یک موتور جستجوی پیشرفته به شما امکان می دهد معیارهای دیگری را به درخواست خود اضافه کنید.

  • Peasant farmers in the region coexist with sectors of agriculture more advanced than any in Europe.


    کشاورزان دهقانی در این منطقه با بخش های کشاورزی پیشرفته تر از سایر بخش های اروپا همزیستی دارند.

  • In addition to nuclear power we are committed to developing advanced technologies for wind and solar energy.


    علاوه بر انرژی هسته ای، ما متعهد به توسعه فناوری های پیشرفته برای انرژی بادی و خورشیدی هستیم.

  • advanced manufacturing/production methods


    روش های پیشرفته ساخت/تولید

  • advanced countries/economies


    کشورهای/اقتصادهای پیشرفته

  • Talks are understood to be at an advanced stage.


    گفته می شود که مذاکرات در مرحله پیشرفته است.

  • Two of the world's biggest postal groups are in advanced negotiations to set up a groundbreaking European strategic alliance.


    دو تا از بزرگترین گروه‌های پستی جهان در حال مذاکره پیشرفته برای ایجاد یک اتحاد استراتژیک اروپایی هستند.

  • Twenty thousand visas have been allocated for immigrants who earn advanced academic degrees.


    20 هزار ویزا برای مهاجرانی که مدارک تحصیلی پیشرفته کسب می کنند اختصاص داده شده است.

synonyms - مترادف

  • رو به جلو

  • progressive


    ترقی خواه


  • نوین

  • state-of-the-art


    مدرن

  • avant-garde


    آوانگارد


  • پیچیده

  • innovative


    خلاقانه

  • revolutionary


    انقلابی

  • higher


    بالاتر

  • developed


    توسعه یافته

  • foremost


    در درجه نخست

  • innovatory


    نوآورانه

  • latest


    آخرین

  • new


    جدید

  • newest


    جدیدترین

  • up-to-date


    به روز


  • در پیش


  • مجتمع

  • evolved


    تکامل یافته است

  • futuristic


    آینده نگر

  • groundbreaking


    پیشگامانه

  • intricate


    منتهی شدن


  • نوپا

  • newfangled


    پیشگام

  • pioneering


    نخست


  • اخیر


  • عالی

  • supreme


    لبه برش

  • cutting-edge


    افراطی


  • تصفیه شده

  • refined


antonyms - متضاد
  • primitive


    اولیه

  • backward


    به عقب

  • underdeveloped


    توسعه نیافته

  • undeveloped


    بدون پیشرفت

  • backwards


    عقب افتاده

  • nonprogressive


    قهقرایی

  • retarded


    واپسگرا

  • regressive


    ابتدایی

  • retrograde


    غیر پیشرونده

  • retrogressive


    تکامل نیافته

  • rudimentary


    سبک قدیمی

  • unprogressive


    غیر پیچیده

  • unevolved


    منسوخ شده

  • old-fashioned


    جهان سوم

  • unsophisticated


    قدیمی

  • outdated


    کم


  • شب زده

  • antiquated


    کهن

  • low


    پایین تر

  • benighted


    قدیمی، کهنه


  • ضد غرق شدن


  • primevalUS

  • archaic


    در حال توسعه

  • antediluvian


    ماقبل تاریخ

  • primevalUS


    primaevalUK


  • عقب ماندن

  • prehistoric


    بدتر شد

  • primaevalUK


    بی ادب

  • lagging


  • worsened


  • rude


لغت پیشنهادی

superpower

لغت پیشنهادی

balding

لغت پیشنهادی

deposits