careful

base info - اطلاعات اولیه

careful - مراقب باشید

adjective - صفت

/ˈkerfl/

UK :

/ˈkeəfl/

US :

family - خانواده
care
اهميت دادن
carer
مراقب
careless
بی توجه
caring
مراقبت
carefully
با دقت
carelessly
بدون توجه
careful
مراقب باشید
google image
نتیجه جستجوی لغت [careful] در گوگل
description - توضیح
  • trying very hard to avoid doing anything wrong or to avoid damaging or losing something


    تلاش بسیار برای جلوگیری از انجام هر کاری اشتباه یا برای جلوگیری از آسیب رساندن یا از دست دادن چیزی

  • paying a lot of attention to details, so that something is done correctly and thoroughly


    توجه زیاد به جزئیات، تا کاری به درستی و کامل انجام شود

  • trying to avoid mistakes and do everything correctly by paying a lot of attention to details


    سعی کنید از اشتباهات جلوگیری کنید و با توجه زیاد به جزئیات همه چیز را به درستی انجام دهید

  • always doing things in a careful and well-organized way


    همیشه کارها را به روشی دقیق و منظم انجام می دهند


  • مراقب باشید که هر قسمت از چیزی را بررسی کنید یا با آن برخورد کنید، تا هیچ چیز مهمی را از دست ندهید


  • در مورد هر جزئیات کوچک بسیار مراقب باشید تا مطمئن شوید همه چیز به درستی انجام می شود

  • using a fixed plan in a careful and well-organized way in order to do everything that you should


    با استفاده از یک برنامه ثابت به روشی دقیق و منظم به منظور انجام هر کاری که باید انجام دهید


  • استفاده از زمان و تلاش زیاد برای انجام کاری به روشی بسیار دقیق و کامل


  • به کاری که انجام می دهید بسیار توجه کنید تا دچار حادثه، اشتباه یا آسیبی به چیزی نشوید


  • توجه دادن به چیزی برای جلوگیری از esp. یک تصادف یا مشکل

  • Paints today are getting safer as companies remove harmful chemicals, but you still need to be careful.


    امروزه رنگ ها ایمن تر می شوند زیرا شرکت ها مواد شیمیایی مضر را حذف می کنند، اما هنوز باید مراقب باشید.

  • I wouldn't say he was mean -- he's just careful.


    نمی توانم بگویم او بدجنس بود -- او فقط مراقب است.

  • I was always careful about promises and threats.


    من همیشه مراقب وعده ها و تهدیدها بودم.

  • You'll be OK with Jane - she's a very careful driver.


    شما با جین مشکلی ندارید - او راننده ای بسیار محتاط است.

  • Jen's a very careful driver.


    جن یک راننده بسیار محتاط است.

  • Dr. Angelo made a careful examination.


    دکتر آنجلو یک معاینه دقیق انجام داد.

  • She's a careful hard-working student.


    او یک دانش آموز دقیق و سخت کوش است.

  • A careful inspection showed cracks in the foundation of the building.


    بازرسی دقیق، ترک هایی را در پی ساختمان نشان داد.

  • When parents become involved in sibling arguments they have to be very careful not make the situation worse rather than better.


    هنگامی که والدین درگیر مشاجره های خواهر و برادر می شوند، باید بسیار مراقب باشند که وضعیت را بدتر از بهتر شدن نکنند.

  • Be careful not to accompany your chosen carbohydrate with large quantities of fat.


    مراقب باشید کربوهیدرات انتخابی خود را با مقادیر زیادی چربی همراه نکنید.

  • She is careful not to criticize the president but makes it clear that she thinks the government's policies should be far more radical.


    او مراقب است که از رئیس جمهور انتقاد نکند، اما روشن می کند که فکر می کند سیاست های دولت باید بسیار رادیکال تر باشد.

  • He liked to sit on the floor but was careful not to do so too often.


    او دوست داشت روی زمین بنشیند، اما مراقب بود که این کار را زیاد انجام ندهد.


  • سیر را سرخ کنید، مراقب باشید نسوزد.

  • During the election campaign Bush was careful not to say outright that he would bring the boys home from the Balkans.


    در طول مبارزات انتخاباتی، بوش مراقب بود که صراحتاً نگوید که پسران را از بالکان به خانه خواهد آورد.

  • Failing your exams isn't the end of the world '' said Kay's mother careful not to sound disappointed.


    مادر کی، مواظب بود که ناامید نشود، گفت: «مردود شدن در امتحانات پایان دنیا نیست.


  • آنها مراقب بودند تا زمانی که پلیس نیامد به چیزی دست نزنند.

  • Mona's careful planning made the festival a success.


    برنامه ریزی دقیق مونا باعث موفقیت جشنواره شد.

  • Her book is the result of years of careful research.


    کتاب او حاصل سال ها تحقیق دقیق است.

  • We had to be careful that we didn't tip the raft over.


    باید مراقب بودیم که کلک را واژگون نکنیم.

  • I told her we were, and that being careful the way we were careful has always worked for me.


    من به او گفتم که ما هستیم و مراقب بودن، روشی که ما مراقب بودیم، همیشه برای من کارساز بوده است.

  • They were both aware that there might be listening devices in the room and she wanted to be careful what she said.


    هر دوی آنها می دانستند که ممکن است دستگاه های شنود در اتاق وجود داشته باشد، و او می خواست مراقب حرف هایش باشد.

example - مثال
  • Be careful!


    مراقب باش!

  • He was careful to keep out of sight.


    مواظب بود که از دید دور بماند.

  • He's been careful to avoid significant debt.


    او مراقب است تا از بدهی های قابل توجه جلوگیری کند.


  • مراقب باشید کودک را بیدار نکنید.

  • You must be careful when handling chemicals.


    هنگام استفاده از مواد شیمیایی باید مراقب باشید.


  • حواست باشه چی میگی.

  • Please be careful with my glasses (= Don't break them).


    لطفا مواظب عینک من باشید (= آنها را نشکنید).

  • Be careful of the traffic.


    مواظب ترافیک باشید


  • به عنوان یک بازیگر جوان باید در مورد نقش هایی که قبول می کنید بسیار مراقب باشید.

  • I’m very careful about washing my hands before eating (= I make sure I do it).


    من بسیار مراقب شستن دست هایم قبل از غذا هستم (= مطمئن می شوم که این کار را انجام می دهم).

  • Be careful you don't bump your head.


    مواظب باش سرت به هم نخورد


  • پس از بررسی دقیق تصمیم گرفتیم این کار را به شما پیشنهاد دهیم.

  • A successful party requires careful planning.


    یک مهمانی موفق نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.

  • He praised the careful attention to detail shown by the report's authors.


    او توجه دقیق به جزئیات نشان داده شده توسط نویسندگان گزارش را ستود.

  • She made a careful analysis of the evidence.


    او تحلیل دقیقی از شواهد انجام داد.

  • Careful study of finds from archaeological sites has confirmed this theory.


    مطالعه دقیق یافته های محوطه های باستان شناسی این نظریه را تایید کرده است.

  • This is a very careful piece of work.


    این یک کار بسیار دقیق است.

  • A careful examination of the facts suggests a different conclusion.


    بررسی دقیق حقایق نتیجه متفاوتی را نشان می دهد.

  • His mother had always been careful with money.


    مادرش همیشه مراقب پول بود.

  • Don't stay out in the sun for too long—you can't be too careful.


    برای مدت طولانی زیر نور خورشید نمانید - نمی توانید خیلی مراقب باشید.

  • Look out! There's a car coming.


    مراقب باش! یه ماشین داره میاد

  • Be careful. It can be quite dangerous on that path.


    مراقب باش. در آن مسیر می تواند بسیار خطرناک باشد.

  • Watch out. That's not a very safe place at night.


    مواظب باش. این مکان در شب خیلی امن نیست.


  • مطمئن شوید که کیف خود را نگه دارید.

  • I wouldn't do that if I were you.


    من اگر جای شما بودم این کار را نمی کردم.

  • Be particularly careful when swimming in the lake.


    هنگام شنا در دریاچه به ویژه مراقب باشید.

  • Bitter past experience had made her careful of what she confided to Nadia.


    تجربه تلخ گذشته باعث شده بود مراقب چیزهایی باشد که به نادیا می گفت.

  • He's very careful of his reputation.


    او بسیار مراقب شهرت خود است.

  • She was quite careful about how she spoke to him.


    او کاملا مراقب نحوه صحبت با او بود.

  • I'm very careful about washing my hands before eating.


    من خیلی مراقب شستن دست هایم قبل از غذا هستم.

  • Be careful with the glasses.


    مراقب عینک باشید

synonyms - مترادف
  • painstaking


    پر زحمت

  • conscientious


    با وجدان

  • scrupulous


    دقیق

  • meticulous


    توجه

  • attentive


    ریزبین


  • خاص

  • fastidious


    نکته شناس


  • کامل

  • punctilious


    سرسخت

  • thorough


    ایراد گیر

  • assiduous


    حساب شده

  • fussy


    کوشا

  • precise


    جامع

  • deliberate


    مراقب

  • diligent


    سخت کوش

  • exhaustive


    دارای قوه قضاوت سلیم

  • heedful


    روشمند

  • industrious


    منظم

  • judicious


    مشیت

  • methodical


    سختگیرانه

  • orderly


    فریبنده

  • provident


    محتاط

  • rigorous


    محتاطانه

  • sedulous


    اختصاصی

  • cautious


    با ایمان

  • circumspect


    سختگیر

  • dedicated


    پر شده


  • faithful


  • finicky



antonyms - متضاد
  • careless


    بی توجه

  • cavalier


    سواره نظام

  • inattentive


    بی ملاحظه

  • inconsiderate


    غفلت کننده

  • neglectful


    سهل انگاری

  • negligent


    احمقانه

  • foolish


    بی احتیاط

  • imprudent


    بی محابا

  • injudicious


    کهیر

  • rash


    بی پروا

  • reckless


    بی فکر

  • thoughtless


    بی دقت

  • uncareful


    بی دغدغه

  • unconcerned


    گاه به گاه

  • unobservant


    سست

  • unthinking


    شل

  • casual


    غافل

  • indiscreet


    خواب

  • lax


    بدون محافظ

  • uncaring


    بي تفاوت


  • نادان

  • heedless


    بی سر و صدا

  • incautious


  • unmindful


  • unwary



  • unguarded


  • unaware


  • indifferent


  • ignorant


  • unfussy


لغت پیشنهادی

aforesaid

لغت پیشنهادی

aniseed

لغت پیشنهادی

bans