careful
careful - مراقب باشید
adjective - صفت
UK :
US :
تلاش بسیار برای جلوگیری از انجام هر کاری اشتباه یا برای جلوگیری از آسیب رساندن یا از دست دادن چیزی
توجه زیاد به جزئیات، تا کاری به درستی و کامل انجام شود
سعی کنید از اشتباهات جلوگیری کنید و با توجه زیاد به جزئیات همه چیز را به درستی انجام دهید
همیشه کارها را به روشی دقیق و منظم انجام می دهند
مراقب باشید که هر قسمت از چیزی را بررسی کنید یا با آن برخورد کنید، تا هیچ چیز مهمی را از دست ندهید
در مورد هر جزئیات کوچک بسیار مراقب باشید تا مطمئن شوید همه چیز به درستی انجام می شود
با استفاده از یک برنامه ثابت به روشی دقیق و منظم به منظور انجام هر کاری که باید انجام دهید
استفاده از زمان و تلاش زیاد برای انجام کاری به روشی بسیار دقیق و کامل
giving a lot of attention to what you are doing so that you do not have an accident make a mistake or damage something
به کاری که انجام می دهید بسیار توجه کنید تا دچار حادثه، اشتباه یا آسیبی به چیزی نشوید
توجه دادن به چیزی برای جلوگیری از esp. یک تصادف یا مشکل
Paints today are getting safer as companies remove harmful chemicals, but you still need to be careful.
امروزه رنگ ها ایمن تر می شوند زیرا شرکت ها مواد شیمیایی مضر را حذف می کنند، اما هنوز باید مراقب باشید.
نمی توانم بگویم او بدجنس بود -- او فقط مراقب است.
من همیشه مراقب وعده ها و تهدیدها بودم.
شما با جین مشکلی ندارید - او راننده ای بسیار محتاط است.
جن یک راننده بسیار محتاط است.
دکتر آنجلو یک معاینه دقیق انجام داد.
او یک دانش آموز دقیق و سخت کوش است.
بازرسی دقیق، ترک هایی را در پی ساختمان نشان داد.
When parents become involved in sibling arguments they have to be very careful not make the situation worse rather than better.
هنگامی که والدین درگیر مشاجره های خواهر و برادر می شوند، باید بسیار مراقب باشند که وضعیت را بدتر از بهتر شدن نکنند.
مراقب باشید کربوهیدرات انتخابی خود را با مقادیر زیادی چربی همراه نکنید.
She is careful not to criticize the president but makes it clear that she thinks the government's policies should be far more radical.
او مراقب است که از رئیس جمهور انتقاد نکند، اما روشن می کند که فکر می کند سیاست های دولت باید بسیار رادیکال تر باشد.
او دوست داشت روی زمین بنشیند، اما مراقب بود که این کار را زیاد انجام ندهد.
سیر را سرخ کنید، مراقب باشید نسوزد.
During the election campaign Bush was careful not to say outright that he would bring the boys home from the Balkans.
در طول مبارزات انتخاباتی، بوش مراقب بود که صراحتاً نگوید که پسران را از بالکان به خانه خواهد آورد.
Failing your exams isn't the end of the world '' said Kay's mother careful not to sound disappointed.
مادر کی، مواظب بود که ناامید نشود، گفت: «مردود شدن در امتحانات پایان دنیا نیست.
آنها مراقب بودند تا زمانی که پلیس نیامد به چیزی دست نزنند.
برنامه ریزی دقیق مونا باعث موفقیت جشنواره شد.
کتاب او حاصل سال ها تحقیق دقیق است.
باید مراقب بودیم که کلک را واژگون نکنیم.
من به او گفتم که ما هستیم و مراقب بودن، روشی که ما مراقب بودیم، همیشه برای من کارساز بوده است.
They were both aware that there might be listening devices in the room and she wanted to be careful what she said.
هر دوی آنها می دانستند که ممکن است دستگاه های شنود در اتاق وجود داشته باشد، و او می خواست مراقب حرف هایش باشد.
Be careful!
مراقب باش!
مواظب بود که از دید دور بماند.
He's been careful to avoid significant debt.
او مراقب است تا از بدهی های قابل توجه جلوگیری کند.
مراقب باشید کودک را بیدار نکنید.
هنگام استفاده از مواد شیمیایی باید مراقب باشید.
حواست باشه چی میگی.
لطفا مواظب عینک من باشید (= آنها را نشکنید).
مواظب ترافیک باشید
به عنوان یک بازیگر جوان باید در مورد نقش هایی که قبول می کنید بسیار مراقب باشید.
من بسیار مراقب شستن دست هایم قبل از غذا هستم (= مطمئن می شوم که این کار را انجام می دهم).
مواظب باش سرت به هم نخورد
پس از بررسی دقیق تصمیم گرفتیم این کار را به شما پیشنهاد دهیم.
A successful party requires careful planning.
یک مهمانی موفق نیاز به برنامه ریزی دقیق دارد.
او توجه دقیق به جزئیات نشان داده شده توسط نویسندگان گزارش را ستود.
او تحلیل دقیقی از شواهد انجام داد.
مطالعه دقیق یافته های محوطه های باستان شناسی این نظریه را تایید کرده است.
این یک کار بسیار دقیق است.
بررسی دقیق حقایق نتیجه متفاوتی را نشان می دهد.
مادرش همیشه مراقب پول بود.
برای مدت طولانی زیر نور خورشید نمانید - نمی توانید خیلی مراقب باشید.
مراقب باش! یه ماشین داره میاد
مراقب باش. در آن مسیر می تواند بسیار خطرناک باشد.
مواظب باش. این مکان در شب خیلی امن نیست.
مطمئن شوید که کیف خود را نگه دارید.
من اگر جای شما بودم این کار را نمی کردم.
هنگام شنا در دریاچه به ویژه مراقب باشید.
تجربه تلخ گذشته باعث شده بود مراقب چیزهایی باشد که به نادیا می گفت.
او بسیار مراقب شهرت خود است.
او کاملا مراقب نحوه صحبت با او بود.
من خیلی مراقب شستن دست هایم قبل از غذا هستم.
مراقب عینک باشید
painstaking
پر زحمت
conscientious
با وجدان
scrupulous
دقیق
meticulous
توجه
attentive
ریزبین
خاص
fastidious
نکته شناس
کامل
punctilious
سرسخت
thorough
ایراد گیر
assiduous
حساب شده
fussy
کوشا
precise
جامع
deliberate
مراقب
diligent
سخت کوش
exhaustive
دارای قوه قضاوت سلیم
heedful
روشمند
industrious
منظم
judicious
مشیت
methodical
سختگیرانه
orderly
فریبنده
provident
محتاط
rigorous
محتاطانه
sedulous
اختصاصی
cautious
با ایمان
circumspect
سختگیر
dedicated
پر شده
faithful
finicky
careless
بی توجه
cavalier
سواره نظام
inattentive
بی ملاحظه
inconsiderate
غفلت کننده
neglectful
سهل انگاری
negligent
احمقانه
foolish
بی احتیاط
imprudent
بی محابا
injudicious
کهیر
rash
بی پروا
reckless
بی فکر
thoughtless
بی دقت
uncareful
بی دغدغه
unconcerned
گاه به گاه
unobservant
سست
unthinking
شل
casual
غافل
indiscreet
خواب
lax
بدون محافظ
uncaring
بي تفاوت
نادان
heedless
بی سر و صدا
incautious
unmindful
unwary
unguarded
unaware
indifferent
ignorant
unfussy