score

base info - اطلاعات اولیه

score - نمره

verb - فعل

/skɔːr/

UK :

/skɔː(r)/

US :

family - خانواده
scorer
گلزن
scoreless
بی امتیاز
score
نمره
google image
نتیجه جستجوی لغت [score] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Fraser scored again in the second half.


    فریزر دوباره در نیمه دوم گلزنی کرد.

  • to score a goal/try/touchdown/victory/point/run


    برای به ثمر رساندن گل / تلاش / تاچ داون / پیروزی / امتیاز / دویدن

  • Brazil failed to score a win leaving their further progress in the competition in doubt.


    برزیل موفق به کسب پیروزی نشد و پیشرفت بیشتر آنها در این رقابت ها در هاله ای از ابهام قرار گرفت.


  • تنها مردی که در فینال جام جهانی هت تریک کرد

  • On his debut at Old Trafford he scored 154 against Australia.


    در اولین بازی خود در اولدترافورد، او 154 گل مقابل استرالیا به ثمر رساند.

  • He scored 20 points in 36 minutes.


    او در 36 دقیقه 20 امتیاز به دست آورد.

  • He scored 30 goals in 20 games.


    او در 20 بازی 30 گل به ثمر رساند.

  • Who's going to score?


    چه کسی قرار است گل بزند؟

  • She scored 98 per cent in the French test.


    او در آزمون فرانسه 98 درصد امتیاز کسب کرد.

  • Girls usually score highly in language exams.


    دختران معمولا در امتحانات زبان نمره بالایی می گیرند.

  • Women consistently scored higher than men in this test.


    زنان به طور مداوم در این آزمون نمرات بالاتری نسبت به مردان کسب کردند.

  • Some studies show that low-income Latino adolescents tend to score low on self-esteem.


    برخی از مطالعات نشان می دهد که نوجوانان لاتین تبار کم درآمد تمایل به کسب نمره پایین در عزت نفس دارند.

  • The tests are scored by psychologists.


    تست ها توسط روانشناسان نمره گذاری می شود.

  • Score each criterion on a scale of 1 to 5.


    به هر معیار در مقیاس 1 تا 5 امتیاز دهید.

  • a scoring system


    یک سیستم امتیازدهی


  • هر پاسخ صحیح دو امتیاز خواهد داشت.

  • The army continued to score successes in the south.


    ارتش به موفقیت های خود در جنوب ادامه داد.

  • Lewis scored a win with a hugely funny sketch about a car salesman.


    لوئیس با طرحی بسیار خنده دار در مورد یک فروشنده ماشین یک برد به دست آورد.

  • She's scored again with her latest blockbuster.


    او دوباره با آخرین فیلم پرفروش خود گل زده است.

  • Bicycles score over other forms of transport in towns.


    دوچرخه نسبت به سایر اشکال حمل و نقل در شهرها امتیاز دارد.

  • The piece is scored for violin, viola and cello.


    این قطعه برای ویولن، ویولا و ویولن سل نوازندگی شده است.


  • کارگردان از او دعوت کرد تا فیلم را (= موسیقی آن را بنویسد).


  • ابتدا کارت را با چاقو بزنید.

  • Did you score last night?


    دیشب گل زدی؟

  • He was always trying to score points off his teachers.


    او همیشه سعی می کرد از معلمانش امتیاز بگیرد.

  • She scored twice in the first half.


    او در نیمه اول دو گل زد.

  • He scored with a neat header.


    او با یک ضربه سر زیبا گلزنی کرد.

  • She has not yet scored for her new club.


    او هنوز برای باشگاه جدیدش گل نزده است.

  • The England team failed to score against Italy on Saturday.


    تیم انگلیس روز شنبه مقابل ایتالیا موفق به گلزنی نشد.

  • In the key area of negotiation women scored highly.


    در حوزه کلیدی مذاکره، زنان امتیاز بالایی کسب کردند.

  • The company scores highly on customer service.


    این شرکت در خدمات مشتری امتیاز بالایی کسب می کند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

trial

لغت پیشنهادی

professors

لغت پیشنهادی

amphipod