tale

base info - اطلاعات اولیه

tale - داستان

noun - اسم

/teɪl/

UK :

/teɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tale] در گوگل
description - توضیح
  • a story about exciting imaginary events


    داستانی درباره وقایع تخیلی هیجان انگیز


  • توصیفی از چیزهای جالب یا هیجان انگیزی که برای کسی اتفاق افتاده است، که اغلب در مورد تمام جزئیات کاملاً صادق نیست


  • داستانی، به ویژه داستانی که ممکن است اختراع شده باشد یا باورش دشوار باشد

  • a story or report esp. one that is invented or difficult to believe


    یک داستان یا گزارش، به ویژه چیزی که اختراع شده یا باورش سخت است

  • 'Treasure Island' - a tale of pirates and adventure


    جزیره گنج - داستان دزدان دریایی و ماجراجویی

  • During breaks, the group tells presentation disaster tales.


    در طول استراحت، گروه داستان های فاجعه ارائه می گوید.

  • Hans Christian Andersen's fairy tales


    افسانه های هانس کریستین اندرسن

  • But her unbalanced monologues feel a bit artificial, her present tragedy less gripping than her tale of the past.


    اما مونولوگ های نامتعادل او کمی تصنعی به نظر می رسد، تراژدی کنونی او کمتر از داستان گذشته اش جذاب است.

  • Her story received enormous media coverage perhaps because many people were fascinated with this incredible tale of political transformations.


    داستان او پوشش رسانه ای زیادی را دریافت کرد، شاید به این دلیل که بسیاری از مردم مجذوب این داستان باورنکردنی تحولات سیاسی شده بودند.

  • But as James' tale develops, it assumes complexity.


    اما همانطور که داستان جیمز توسعه می یابد، پیچیدگی را فرض می کند.

  • She told us many tales about when our father was a child.


    او برای ما داستان های زیادی در مورد زمانی که پدر ما کودک بود تعریف کرد.

  • Aline's insight underlined my conviction on holiday that this was one tale not for retelling.


    بینش آلین بر اعتقاد من در تعطیلات تأکید کرد که این داستانی است که قابل بازگویی نیست.

  • In other words, the critical key to James's tales is provided by the tales themselves.


    به عبارت دیگر، کلید انتقادی داستان های جیمز توسط خود داستان ها ارائه می شود.

  • All the same signalmen can be a fund of unexpected tales and it is always interesting to hear their stories.


    با این حال، سیگنال‌دهندگان می‌توانند مجموعه‌ای از داستان‌های غیرمنتظره باشند و شنیدن داستان‌های آنها همیشه جالب است.

example - مثال
  • a coming-of-age/morality tale


    یک داستان روی سن/اخلاقی

  • The story is a classic tale of love and betrayal.


    داستان یک داستان کلاسیک از عشق و خیانت است.

  • Dickens’ ‘A Tale of Two Cities’


    «داستان دو شهر» دیکنز

  • His latest book is a delightful children’s tale about talking animals.


    آخرین کتاب او یک داستان لذت بخش کودکان در مورد حیوانات سخنگو است.

  • I love listening to his tales of life at sea.


    من عاشق گوش دادن به داستان های زندگی او در دریا هستم.

  • I've heard tales of people seeing ghosts in that house.


    من داستان هایی از مردمی که در آن خانه ارواح می بینند شنیده ام.

  • She regaled us with tales of her wild youth.


    او ما را با داستان های جوانی وحشی خود تحسین کرد.

  • The team's tale of woe continued on Saturday (= they lost another match).


    حکایت وای این تیم در روز شنبه ادامه یافت (= یک بازی دیگر را باختند).

  • Her experiences provide a cautionary tale (= a warning) for us all.


    تجربیات او یک داستان هشدار دهنده (= هشدار) برای همه ما فراهم می کند.

  • These drugs are widely believed to be effective medications. The data however tell a different story.


    اعتقاد بر این است که این داروها داروهای مؤثری هستند. با این حال، داده ها داستان دیگری را بیان می کنند.

  • Her face told its own story.


    چهره او داستان خودش را می گفت.

  • The peacock fans out its magnificent tail to attract females.


    طاووس دم باشکوه خود را برای جذب ماده ها بیرون می کشد.

  • A spy is sent to tail the family and find out everything they do.


    یک جاسوس فرستاده می شود تا خانواده را دنبال کند و از همه کارهای آنها مطلع شود.

  • She told the children the tale of the tortoise and the hare.


    او داستان لاک پشت و خرگوش را برای بچه ها تعریف کرد.

  • It's a moral tale about a baker and a shoemaker.


    این یک داستان اخلاقی در مورد یک نانوا و یک کفاش است.

  • a dark tale of sexual obsession


    داستانی تاریک از وسواس جنسی

  • a tale about a hungry snake


    داستانی در مورد یک مار گرسنه

  • a tale set in 19th-century Moscow


    داستانی که در قرن 19 در مسکو رخ می دهد

  • an epic tale of courage and heroism


    داستانی حماسی از شجاعت و قهرمانی

  • tales of adventure


    داستان های ماجراجویی


  • داستان عجیب مردی که موهایش را فروخت

  • the rags-to-riches tale of an orphan who becomes a star


    داستان سر به فلک کشیده یتیمی که ستاره می شود

  • She was tired of hearing the same dreary tale of drunkenness and violence.


    او از شنیدن همان داستان دلخراش مستی و خشونت خسته شده بود.

  • the sorry tale of his marriage breakdown


    داستان متأسفانه شکست ازدواجش

  • He told some fascinating tales about his life in India.


    او چند داستان جذاب از زندگی خود در هند تعریف کرد.

  • She told me/invented/concocted a tale about missing the bus to explain her lateness.


    او به من گفت / اختراع / داستانی در مورد از دست دادن اتوبوس برای توضیح تاخیر خود ساخته است.

  • a fairy tale


    یک افسانه


  • داستان زندگی او یک داستان بسیار قابل توجه است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • non-fiction


    غیر داستانی


  • حقیقت


  • واقعیت


  • مادی بودن

  • materiality


    واقعی بودن

  • actuality


    زندگی واقعی

  • factuality


    جهان واقعی

  • verity


    افشا


  • حقیقت شناسی


  • تراژدی

  • revelation


    کش رفتن

  • verisimilitude


    مستند


  • مستقیم بودن


  • واقع گرایی

  • documentary


    ملموس بودن

  • nonfiction


    ماده

  • directness


    راست بودن

  • realism


    باز بودن

  • tangibility


    رک گویی


  • اساسی بودن

  • uprightness


    صحت

  • openness


    حقایق تایید شده

  • frankness


    حقیقت گرایی

  • substantiality


    اصل

  • actualness


    سرگرمی

  • veracity


    سرگرم کننده

  • confirmed facts


  • truism


  • axiom



  • fun


لغت پیشنهادی

geese

لغت پیشنهادی

jettison

لغت پیشنهادی

gob