analyse
analyse - تجزیه و تحلیل
verb - فعل
UK :
US :
بررسی یا فکر کردن در مورد چیزی با دقت برای درک آن
یک ماده را بررسی کنید تا ببینید از چه چیزی ساخته شده است
بررسی مشکلات روانی یا عاطفی شخصی با استفاده از روانکاوی
مطالعه یا بررسی دقیق چیزی به منظور کشف یا درک بیشتر در مورد آن
to examine a substance especially by separating it into its parts, in order to discover what it is or contains
بررسی یک ماده، به ویژه با جدا کردن آن به اجزای آن، به منظور کشف چیستی یا محتوای آن
to examine or treat someone using psychoanalysis (= an attempt to examine a person's unconscious mind to discover the hidden causes of their emotional or mental problems)
معاینه یا معالجه شخصی با استفاده از روانکاوی (= تلاش برای بررسی ضمیر ناخودآگاه شخص برای کشف علل پنهان مشکلات عاطفی یا ذهنی آنها)
مطالعه یا بررسی دقیق چیزی به منظور کشف بیشتر در مورد آن
ما از یک برنامه کامپیوتری ویژه برای تجزیه و تحلیل تمام ارقام فروش استفاده می کنیم.
With the apparatus, researchers should be able to analyse an item in 15 minutes when the current technique takes days.
با این دستگاه، محققان باید بتوانند یک مورد را در 15 دقیقه تجزیه و تحلیل کنند، زمانی که تکنیک فعلی روزها طول می کشد.
این روندهای توصیفی به دو صورت بیشتر تحلیل می شوند.
او رویاهای خود و بیمارانش را تجزیه و تحلیل کرد.
ده یا پانزده خطای اول را جمع آوری کرده و آنالیز کنید.
در زمینه فرصتهای برابر، ناظران میتوانند صحبتهایی را که در یک کلاس مختلط انجام میشود، تحلیل کنند.
فکر کردم شاید من فقط خودخواه بودم، تجزیه و تحلیل احساسات شما بسیار دشوار است.
این کار شامل جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها است.
Researchers have analysed the results in detail using specialist software.
محققان با استفاده از نرم افزارهای تخصصی نتایج را به تفصیل تجزیه و تحلیل کرده اند.
یاد بگیرید که به عقب برگردید و موقعیت ها را به طور انتقادی تحلیل کنید.
سعی کرد احساساتش را تحلیل کند.
اولین قدم، تعریف و تجزیه و تحلیل مسئله است.
نمونه های آب از نظر وجود مواد شیمیایی آلاینده تجزیه و تحلیل خواهند شد.
ما باید تجزیه و تحلیل کنیم که چه چیزی اشتباه بوده است.
این ایده ها با جزئیات بیشتر در فصل 10 مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
دولت در اواخر سال وضعیت را بررسی خواهد کرد.
قبل از تصمیم گیری، گزارش را به دقت مطالعه خواهیم کرد.
این موضوع در فصل بعدی به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت.
محققان خرید 6300 خانوار را تجزیه و تحلیل کردند.
این کتاب به طرز درخشانی مبارزات فرهنگی را که در دهه 1960 در آمریکا رخ می دهد، تجزیه و تحلیل می کند.
ما سعی می کنیم آنچه را که اشتباه رخ داده است تجزیه و تحلیل کنیم.
نمونه های آب گرفته شده از نهرها از نظر آلودگی توسط مواد شیمیایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
پودر برای تجزیه و تحلیل به آزمایشگاه فرستاده شد.
در این صحنه می بینیم که بیمار روی کاناپه درمانگر در حال تجزیه و تحلیل است.
فروید را خواندم و شروع کردم به تحلیل رویاهایم.
مدیریت به جای صرفاً توانایی تجزیه و تحلیل داده ها و ابداع استراتژی ها، به اشتیاق و شهود نیاز دارد.
ما باید ببینیم چه چیزی اشتباه رخ داده است، مشکل را تجزیه و تحلیل کنیم و راه حلی برای آن پیدا کنیم.
Management requires enthusiasm and intuition rather than merely an ability to analyze data and invent strategies.
برطرف کردن
جداگانه، مجزا
dissect
تشریح
تقسیم کنید
assay
سنجش
در نظر گرفتن
decompose
تجزیه کنند
disintegrate
متلاشی شدن
dissolve
حل کردن
كاهش دادن
مطالعه
anatomize
آناتومی کردن
درهم شکستن
fractionate
تکه تکه شدن
تست
فکر کنید
deconstruct
ساختارشکنی
decompound
تجزیه شود
جدا کردن
شکستن
atomize
اتمیزه کردن
distilUK
distilUK
distillUS
distillUS
itemizeUS
itemizeUS
itemiseUK
itemiseUK
جدا شدن
برش
بخش
hydrolyze
هیدرولیز کنید
dismantle
از بین بردن
electrolyze
الکترولیز کنید
synthesiseUK
synthesiseUK
synthesizeUS
synthesizeUS
پیوستن
گنجاندن
ترکیب کردن
fuse
فیوز
چشم پوشی
اتصال
unite
متحد کردن
کنار هم گذاشتن
رشد
توسعه دهد
بهتر کردن
sew
دوختن
mend
بهبودی یافتن
adulterate
تقلب کردن
کثیف
قرار دادن
assemble
جمع آوری کنید
amalgamate
آمیخته شدن
integrate
ادغام کردن
aggregate
تجمیع
merge
ادغام
unify
ازدواج کن
مخلوط کردن
meld
تحکیم
consolidate
یکی شدن
conflate
جذب، همانند ساختن
coalesce
گروه تولیدی
assimilate
conglomerate
