measures

base info - اطلاعات اولیه

measures - معیارهای

N/A - N/A

ˈmeʒ.ɚ

UK :

ˈmeʒ.ər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [measures] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Will the table fit in here? I don't know - let's measure it.


    آیا میز اینجا جا می شود؟ من نمی دانم - بیایید آن را اندازه گیری کنیم.

  • This machine measures your heart rate.


    این دستگاه ضربان قلب شما را اندازه گیری می کند.

  • He measured the flour into the bowl.


    آرد را در کاسه اندازه گرفت.

  • The area measuring/which measures five kilometres by three kilometres, has been purchased by the army.


    این منطقه به ابعاد پنج کیلومتر در سه کیلومتر توسط ارتش خریداری شده است.

  • The screen measures 34 inches diagonally.


    اندازه صفحه نمایش 34 اینچ مورب است.

  • There is no way of measuring the damage done to morale.


    هیچ راهی برای اندازه گیری آسیب وارد شده به روحیه وجود ندارد.

  • What further measures can we take to avoid terrorism?


    چه اقدامات دیگری می توانیم برای جلوگیری از تروریسم انجام دهیم؟

  • These measures were designed to improve car safety.


    این اقدامات برای بهبود ایمنی خودرو طراحی شده است.

  • Emergency measures to help the refugees are badly needed.


    اقدامات اضطراری برای کمک به پناهندگان به شدت مورد نیاز است.

  • weights and measures


    وزن ها و سنجش ها

  • The sample's density is a measure of its purity.


    چگالی نمونه معیاری برای درجه خلوص آن است.


  • توافق زیادی بین نامزدها وجود داشت.


  • موفقیت او تا حدودی به دلیل قرار گرفتن در مکان مناسب در زمان مناسب بود.


  • یک واحد الکل برابر با نیم پیمانه آبجو یا یک پیمانه استاندارد الکل است.

  • Record sales are not always a measure of a singer's popularity.


    فروش رکورد همیشه معیاری برای میزان محبوبیت یک خواننده نیست.


  • ما هیچ اندازه گیری دقیقی از خسارت نداریم.

  • Will the table fit in here? I don’t know – I’ll measure it.


    آیا میز اینجا جا می شود؟ نمی دانم - اندازه گیری خواهم کرد.

  • The sofa measures (= is of the size of) 3 feet by 7 feet.


    ابعاد مبل (= به اندازه است) 3 فوت در 7 فوت است.

  • Medicare was a measure intended to guarantee health care for everyone over the age of 65.


    Medicare اقدامی برای تضمین مراقبت های بهداشتی برای همه افراد بالای 65 سال بود.

  • a system of weights and measures


    سیستمی از وزن ها و اندازه ها

  • It is a measure of his popularity that he got over 70% of the vote.


    این معیاری برای محبوبیت اوست که بیش از 70 درصد آرا را به دست آورد.

  • There was a large measure of luck in his quick promotion to company vice president.


    در ارتقاء سریع او به معاونت شرکت، شانس زیادی وجود داشت.


  • در مرحله بعد، باید دمای مخلوط را اندازه گیری کنیم.

  • This machine measures the patient's heart rate.


    این دستگاه ضربان قلب بیمار را اندازه گیری می کند.

  • November was a record number for sales when measured in dollars.


    نوامبر یک رکورد برای فروش در دلار بود.

  • measuring devices/equipment/techniques


    دستگاه ها/تجهیزات/تکنیک های اندازه گیری

  • The office measures 12 metres by 6 metres.


    ابعاد این دفتر 12 متر در 6 متر است.


  • اندازه گیری موفقیت کمپین تبلیغاتی در این مرحله اولیه دشوار است.

  • Managers have changed the way they measure performance.


    مدیران روش اندازه گیری عملکرد را تغییر داده اند.

  • We will introduce measures to reduce noise levels in the factory.


    ما اقداماتی را برای کاهش سطح سر و صدا در کارخانه معرفی خواهیم کرد.

  • The company will need to take further measures to cut costs.


    این شرکت باید اقدامات بیشتری را برای کاهش هزینه ها انجام دهد.

synonyms - مترادف

  • عمل

  • undertaking


    تعهد

  • act


    عمل کنید


  • ورزش


  • ریسک


  • فعالیت


  • تلاش انگلستان

  • endeavourUK


    شرکت، پروژه


  • سند - سند قانونی

  • deed


    روند


  • تلاش ایالات متحده

  • endeavorUS


    حرکت


  • تلاش


  • روش


  • گام


  • اقدام

  • proceeding


    اندازه گرفتن


  • مانور ایالات متحده

  • maneuverUS


    مانور انگلستان

  • manoeuvreUK


    کار کردن


  • ابتکار عمل


  • دوره


  • مصلحت

  • expedient


    تدبیر

  • stratagem


    مراحل

  • steps


    آژانس


  • انرژی


  • اقدامات

  • proceedings


    دستگاه


  • رفت و آمد مکرر


antonyms - متضاد
  • inaction


    بی عملی

  • inactivity


    عدم فعالیت

  • dormancy


    خواب

  • idleness


    بیکاری، تنبلی

  • inertia


    اینرسی

  • stagnation


    رکود


  • تاخیر انداختن

  • inertness


    بی اثری


  • مکث

  • cessation


    توقف

  • dithering


    پریشان

  • downtime


    خرابی

  • immobility


    بی حرکتی

  • intermission


    وقفه

  • interruption


    به تعویق انداختن

  • procrastination


    ایستایی

  • stasis


    فرورفتگی

  • recess


    بهبودی

  • remission


    تعلیق

  • standstill


    متوقف می شود

  • stoppage


    مقاومت

  • suspension


    مرخصی

  • ceasing


    عدم اقدام

  • desistance


  • halting




لغت پیشنهادی

chicken

لغت پیشنهادی

bonhomie

لغت پیشنهادی

augured