measures
measures - معیارهای
N/A - N/A
UK :
US :
برای کشف اندازه یا مقدار دقیق چیزی
اندازه خاصی باشد
قضاوت در مورد کیفیت، تأثیر، اهمیت یا ارزش چیزی
راهی برای دستیابی به چیزی، یا روشی برای مقابله با یک موقعیت
واحدی که برای بیان اندازه، وزن و غیره چیزی یا روشی برای اندازه گیری استفاده می شود
میزان
مقدار دقیق، به خصوص الکل
آ بار
راهی برای قضاوت در مورد چیزی
برای کشف اندازه، مقدار و غیره دقیق چیزی یا داشتن اندازه خاص
راهی برای رسیدن به چیزی؛ یک روش
راهی برای اندازهگیری، یا راهی برای نشان دادن اینکه یک چیز چقدر یا چقدر عالی است
Measure همچنین می تواند به معنای مقدار یا درجه باشد
A measure is also one of the small equal parts into which a piece of music is divided, containing a fixed number of beats; a bar.
پیمانه نیز یکی از قسمت های مساوی کوچکی است که یک قطعه موسیقی شامل تعداد ثابتی ضرب به آن تقسیم می شود. یک نوار
اندازه خاصی داشته باشد
واحدی که برای دادن اندازه، وزن و غیره چیزی استفاده می شود
مقدار یا سطح چیزی
اگر چیزی به اندازه نیکو داده یا انجام شود علاوه بر چیزهای دیگر داده می شود یا انجام می شود
برای درک اینکه شخص یا چیزی چگونه است و چگونه با آنها برخورد کنید
آیا میز اینجا جا می شود؟ من نمی دانم - بیایید آن را اندازه گیری کنیم.
این دستگاه ضربان قلب شما را اندازه گیری می کند.
آرد را در کاسه اندازه گرفت.
The area measuring/which measures five kilometres by three kilometres, has been purchased by the army.
این منطقه به ابعاد پنج کیلومتر در سه کیلومتر توسط ارتش خریداری شده است.
اندازه صفحه نمایش 34 اینچ مورب است.
هیچ راهی برای اندازه گیری آسیب وارد شده به روحیه وجود ندارد.
چه اقدامات دیگری می توانیم برای جلوگیری از تروریسم انجام دهیم؟
این اقدامات برای بهبود ایمنی خودرو طراحی شده است.
اقدامات اضطراری برای کمک به پناهندگان به شدت مورد نیاز است.
weights and measures
وزن ها و سنجش ها
چگالی نمونه معیاری برای درجه خلوص آن است.
توافق زیادی بین نامزدها وجود داشت.
موفقیت او تا حدودی به دلیل قرار گرفتن در مکان مناسب در زمان مناسب بود.
یک واحد الکل برابر با نیم پیمانه آبجو یا یک پیمانه استاندارد الکل است.
فروش رکورد همیشه معیاری برای میزان محبوبیت یک خواننده نیست.
ما هیچ اندازه گیری دقیقی از خسارت نداریم.
آیا میز اینجا جا می شود؟ نمی دانم - اندازه گیری خواهم کرد.
ابعاد مبل (= به اندازه است) 3 فوت در 7 فوت است.
Medicare اقدامی برای تضمین مراقبت های بهداشتی برای همه افراد بالای 65 سال بود.
سیستمی از وزن ها و اندازه ها
این معیاری برای محبوبیت اوست که بیش از 70 درصد آرا را به دست آورد.
در ارتقاء سریع او به معاونت شرکت، شانس زیادی وجود داشت.
در مرحله بعد، باید دمای مخلوط را اندازه گیری کنیم.
این دستگاه ضربان قلب بیمار را اندازه گیری می کند.
نوامبر یک رکورد برای فروش در دلار بود.
measuring devices/equipment/techniques
دستگاه ها/تجهیزات/تکنیک های اندازه گیری
ابعاد این دفتر 12 متر در 6 متر است.
اندازه گیری موفقیت کمپین تبلیغاتی در این مرحله اولیه دشوار است.
مدیران روش اندازه گیری عملکرد را تغییر داده اند.
ما اقداماتی را برای کاهش سطح سر و صدا در کارخانه معرفی خواهیم کرد.
این شرکت باید اقدامات بیشتری را برای کاهش هزینه ها انجام دهد.
عمل
undertaking
تعهد
عمل کنید
ورزش
ریسک
فعالیت
تلاش انگلستان
endeavourUK
شرکت، پروژه
سند - سند قانونی
deed
روند
تلاش ایالات متحده
endeavorUS
حرکت
تلاش
روش
گام
اقدام
proceeding
اندازه گرفتن
مانور ایالات متحده
maneuverUS
مانور انگلستان
manoeuvreUK
کار کردن
ابتکار عمل
دوره
مصلحت
expedient
تدبیر
stratagem
مراحل
steps
آژانس
انرژی
اقدامات
proceedings
دستگاه
رفت و آمد مکرر
inaction
بی عملی
inactivity
عدم فعالیت
dormancy
خواب
idleness
بیکاری، تنبلی
inertia
اینرسی
stagnation
رکود
تاخیر انداختن
inertness
بی اثری
مکث
cessation
توقف
dithering
پریشان
downtime
خرابی
immobility
بی حرکتی
intermission
وقفه
interruption
به تعویق انداختن
procrastination
ایستایی
stasis
فرورفتگی
recess
بهبودی
remission
تعلیق
standstill
متوقف می شود
stoppage
مقاومت
suspension
مرخصی
ceasing
عدم اقدام
desistance
halting
