emergency
emergency - اضطراری
noun - اسم
UK :
US :
یک موقعیت غیرمنتظره و خطرناک که باید فوراً با آن برخورد کرد
کار، جلسه، پول و غیره برای مقابله با یک مشکل فوری و غیرمنتظره لازم است
something dangerous or serious such as an accident that happens suddenly or unexpectedly and needs fast action in order to avoid harmful results
چیزی خطرناک یا جدی، مانند تصادف، که به طور ناگهانی یا غیرمنتظره اتفاق می افتد و نیاز به اقدام سریع برای جلوگیری از نتایج مضر دارد.
a dangerous or serious situation such as an accident that happens suddenly or unexpectedly and needs immediate action
یک موقعیت خطرناک یا جدی، مانند تصادف، که به طور ناگهانی یا غیرمنتظره رخ می دهد و نیاز به اقدام فوری دارد.
a dangerous or serious situation that happens unexpectedly and needs fast action in order to avoid harmful results
وضعیت خطرناک یا جدی که به طور غیر منتظره اتفاق می افتد و نیاز به اقدام سریع برای جلوگیری از نتایج مضر دارد
برای کمک به مقابله با شرایط اضطراری
خیلی سریع انجام می شود زیرا یک وضعیت اضطراری وجود دارد
Navy officials estimated that having one 911 emergency center for the San Diego bases will save $ 4. 4 million.
مقامات نیروی دریایی تخمین زدند که داشتن یک مرکز اورژانس 911 برای پایگاه های سن دیگو، 4.4 میلیون دلار صرفه جویی می کند.
A new 5-link rear suspension system stabilises the car helping you to stay in control even in an emergency.
سیستم تعلیق 5 پیوندی جدید خودرو را تثبیت می کند و به شما کمک می کند حتی در مواقع اضطراری کنترل خود را حفظ کنید.
در مواقع اضطراری، 911 را برای پلیس، آتش نشانی یا آمبولانس شماره گیری کنید.
آتش سوزی در قسمت بار شروع شد و خلبان مجبور به فرود اضطراری شد.
با من تماس نگیرید مگر اینکه اورژانسی باشد.
There was always a sort of universal coming together when an emergency was averted, when a human life was saved.
زمانی که از یک وضعیت اضطراری جلوگیری می شد، زمانی که جان یک انسان نجات می یافت، همیشه نوعی گردهمایی جهانی وجود داشت.
کارکنان برای مقابله با هر شرایط اضطراری آموزش دیده اند.
در مواقع اضطراری، بخش Muyira برای هماهنگ کردن منابع استفاده می شود.
مصدوم برای انجام عمل جراحی اورژانسی به بیمارستان منتقل شد.
نزدیک به یک سوم از 450 آمبولانس اورژانس خط مقدم او اکنون دیزلی هستند.
Officials declared a state of emergency in King County which includes Seattle, as well as western Washington.
مقامات در شهرستان کینگ که شامل سیاتل و همچنین غرب واشنگتن است وضعیت اضطراری اعلام کردند.
The law allows the president to appoint a three-member presidential emergency board to examine the contract dispute and produce non-binding recommendations.
این قانون به رئیس جمهور اجازه می دهد تا یک هیئت اضطراری سه نفره را برای بررسی اختلافات قرارداد و ارائه توصیه های غیر الزام آور منصوب کند.
حتی نگرانکنندهتر روشی بود که مدیر فروشگاه برای مقابله با شرایط اضطراری ایجاد کرده بود.
این یک اورژانس پزشکی است که نیاز به درمان فوری با آنتی بیوتیک دارد.
دولت در پی این زلزله وضعیت فوق العاده اعلام کرده است.
در مواقع اضطراری ملی، قوانین معمول ممکن است اعمال نشود.
این درب فقط باید در مواقع اضطراری استفاده شود.
من همیشه مقداری پول نقد اضافی برای مواقع اضطراری همراه دارم.
خروج اضطراری (= مورد استفاده در مواقع اضطراری)
خلبان در یک مزرعه فرود اضطراری کرد.
تیم واکنش اورژانس در عرض هشت دقیقه در محل حاضر شد.
به دولت اختیارات اضطراری (= رسیدگی به شرایط اضطراری) داده شده است.
هدف از این تمرینات آماده سازی در مواقع اضطراری است.
The government had to take emergency action.
دولت باید اقدامات اضطراری انجام می داد.
در صورت بروز هر گونه اضطراری پیش بینی نشده با این شماره تماس بگیرید.
احتباس کامل ادرار یک اورژانس پزشکی است.
با من تماس نگیرید مگر اینکه یک اورژانس واقعی باشد.
پذیرش اورژانسی در بیمارستان در اولویت قرار دارد.
مواد غذایی اضطراری به منطقه منتقل شده است.
وقتی پدرش فوت کرد مرخصی اضطراری گرفت.
او به دلیل یک اورژانس خانوادگی جلسه را از دست داد.
باید بدانم در مواقع اضطراری چه کنم.
این یک فاجعه و یک وضعیت اضطراری بهداشت عمومی در حال ساخت است.
در مواقع اضطراری روی دیوار آشپزخانه یک پتو آتش نشانی وجود دارد.
آمبولانس هنگام پاسخ به تماس اورژانس سقوط کرد.
هنگامی که آمبولانس اعتصاب کرد، ارتش پوشش اضطراری داد.
مجلس وضعیت اضطراری ملی اعلام کرد.
دولت قوانین اضطراری وضع کرد و حقوق مدنی را به حالت تعلیق درآورد.
هنگامی که یکی از کارکنان یک اورژانس خانوادگی داشته باشد، یک پروژه ممکن است به تاخیر بیفتد.
آیا می دانید در شرایط اضطراری چه باید کرد؟
نشست اضطراری سازمان ملل
تعطیلی اضطراری راکتور هسته ای
آماده باش آتش نشانان برای پاسخگویی به شرایط اضطراری
پلیس نیویورک و آتش نشانی و امدادگران اورژانس
بحران
exigency
ضرورت
predicament
مخمصه
juncture
نقطه اتصال
plight
مصیبت
دشواری
crossroads
چهارراه
dilemma
دوراهی
crunch
کروچیدن
سر
clutch
کلاچ
بهم ریختگی
quandary
معضل
conjuncture
کنیونکچر
jam
مربا
tinderbox
جعبه چوبی
pickle
ترشی
Dunkirk
دانکرک
ثابت
catastrophe
فاجعه
calamity
خراش دادن
scrape
پریشانی
distress
تنگه
سوراخ
strait
تراژدی
بن بست
نیشگون گرفتن
impasse
نقطه
pinch
urgency
مزیت - فایده - سود - منفعت
سود
blessing
برکت
calm
آرام
calmness
آرامش
closure
بسته
سهولت
happiness
شادی
صلح
راه حل
موفقیت
خوش شانسی
boon
ببخشید
معجزه
breakthrough
پیشرفت
توافق
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
موفق باشید
تعجب
ثبات
راحتی
ثابت
contentment
قناعت
trivia
چیزهای بی اهمیت
ثروت
godsend
نعمت خدا
هدیه
benediction
دعای خیر
تقوا
چیز خوب
