widget

base info - اطلاعات اولیه

widget - ویجت

noun - اسم

/ˈwɪdʒɪt/

UK :

/ˈwɪdʒɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [widget] در گوگل
description - توضیح

  • یک قطعه کوچک از تجهیزات که شما نام آن را نمی دانید


  • برای اشاره به یک محصول خیالی که یک شرکت ممکن است تولید کند استفاده می شود

  • a small piece of software used as part of a webpage, or on a mobile phone that shows information or does other things in a way that is controlled by the user


    یک نرم افزار کوچک که به عنوان بخشی از یک صفحه وب یا روی تلفن همراه استفاده می شود و اطلاعات را نشان می دهد یا کارهای دیگری را به روشی که توسط کاربر کنترل می شود انجام می دهد.


  • هر قطعه کوچکی از تجهیزات، به ویژه برای صحبت در مورد چیزی که نام آن را نمی دانید استفاده می شود


  • یک محصول خیالی که ممکن است یک شرکت تولید کند


  • هر وسیله کوچکی که نام آن را فراموش کرده اید یا نمی دانید

  • an imagined small product made by a company


    یک محصول کوچک خیالی ساخته شده توسط یک شرکت


  • نرم‌افزاری که در صفحه‌ای از یک وب‌سایت استفاده می‌شود تا اطلاعات تغییر نوع خاصی را در ناحیه کوچکی از صفحه رایانه به کاربر بدهد.


  • یک برنامه کامپیوتری کوچک، که معمولاً با یک تصویر مرتبط است، که می تواند به یک وب سایت اضافه شود تا به کاربر اجازه انجام کاری را بدهد. برای مثال، ممکن است روی یک ویجت کلیک کنید تا اطلاعات آب و هوا یا بازار سهام را بدانید

  • one of many small computer programs that make up what you see on a computer screen and that allow you to take particular actions. A widget might be a button that you click on or a scroll bar (= strip at the side of the screen used for moving its contents up down or sideways), etc.


    یکی از بسیاری از برنامه های کامپیوتری کوچکی است که آنچه را که روی صفحه کامپیوتر می بینید تشکیل می دهد و به شما امکان می دهد اقدامات خاصی انجام دهید. یک ویجت ممکن است دکمه‌ای باشد که روی آن کلیک می‌کنید، یا یک نوار پیمایش (= نوار در کنار صفحه که برای جابجایی محتویات آن به بالا، پایین یا پهلو استفاده می‌شود) و غیره.

  • an imaginary product used in explanations, school books, etc. as an example of a company's typical product


    یک محصول خیالی که در توضیحات، کتاب های مدرسه و غیره به عنوان نمونه ای از محصول معمولی یک شرکت استفاده می شود.


  • ابزار کوچک یا شیء مفید دیگری که نام آن را نمی دانید

  • Imagine your company sells 240 widgets a month.


    تصور کنید شرکت شما 240 ویجت در ماه می فروشد.

  • Widget Wholesalers, Inc., sells 240,000 widgets per year.


    Widget Wholesalers، Inc.، سالانه 240000 ویجت می فروشد.

  • Buyers of cheaper widgets now have money for other purchases.


    خریداران ویجت‌های ارزان‌تر اکنون برای خریدهای دیگر پول دارند.

  • Submissions for widgets are due by September 4.


    ارسال برای ویجت ها تا 4 سپتامبر موعد مقرر است.

  • A factory-made widget once followed a linear path from design to manufacturing and delivery.


    یک ویجت کارخانه ای زمانی مسیر خطی را از طراحی تا ساخت و تحویل دنبال می کرد.

  • Its cost price per widget is $ 2, and inventory carrying costs are 20 percent of average inventory level.


    قیمت تمام شده آن برای هر ویجت 2 دلار است و هزینه های حمل موجودی 20 درصد از سطح متوسط ​​موجودی است.

  • They can't go on making the same widget day after day.


    آنها نمی توانند روز به روز همان ویجت را بسازند.

  • A new text widget should support a range of colour and typefaces.


    یک ویجت متنی جدید باید طیفی از رنگ ها و حروف را پشتیبانی کند.

example - مثال
  • Company A produces two million widgets a year.


    شرکت A سالانه دو میلیون ویجت تولید می کند.


  • سود هر ویجت را محاسبه کنید.

  • widgets include search boxes, weather guides, pop-up windows and drop-down lists


    ویجت ها شامل جعبه های جستجو، راهنمای آب و هوا، پنجره های بازشو و لیست های کشویی می شوند

  • The widget is a link to the latest news headlines.


    ویجت پیوندی به آخرین عناوین اخبار است.

  • Let's assume the company makes ten cents profit on every widget they sell.


    بیایید فرض کنیم شرکت با هر ویجتی که می فروشد ده سنت سود می کند.

  • This new widget will bring fresh content to your website every hour.


    این ویجت جدید هر ساعت محتوای تازه را به وب سایت شما می آورد.

  • The survey showed that more than 300 million widgets were used on the web last month.


    این نظرسنجی نشان داد که بیش از 300 میلیون ویجت در ماه گذشته در وب استفاده شده است.

  • Widgets let you display Twitter updates on your website or social network page.


    ابزارک ها به شما امکان می دهند به روز رسانی های توییتر را در وب سایت یا صفحه شبکه اجتماعی خود نمایش دهید.

  • This short video shows someone trying every widget on the application's interface.


    این ویدیوی کوتاه، فردی را نشان می‌دهد که تمام ویجت‌های رابط برنامه را امتحان می‌کند.

  • What if a hypothetical company Futuristic, Inc. has a 250% increase in demand for Widget A that it is not prepared to handle.


    اگر یک شرکت فرضی، Futuristic, Inc. تقاضای ویجت A را 250 درصد افزایش دهد که آمادگی رسیدگی به آن را نداشته باشد، چه می‌شود.

  • One area of e-commerce that is expected to grow rapidly is online business-to-business auctions which allow say widget producers and widget users to make direct deals.


    یکی از حوزه‌های تجارت الکترونیکی که انتظار می‌رود به سرعت رشد کند، حراج‌های آنلاین کسب و کار به تجارت است که به تولیدکنندگان ویجت و کاربران ویجت اجازه می‌دهد تا معاملات مستقیم انجام دهند.

  • The company offers a huge range of widgets for customers who need to mend their gadgets and small appliances.


    این شرکت طیف وسیعی از ویجت ها را برای مشتریانی که نیاز به تعمیر وسایل و وسایل کوچک خود دارند ارائه می دهد.

  • The helmet has a clever widget attached that will record your experience as you cycle down the mountain.


    این کلاه دارای یک ویجت هوشمند است که تجربه شما را هنگام دوچرخه سواری از کوه ثبت می کند.

synonyms - مترادف
  • gadget


    ابزار

  • contraption


    ساخت و ساز

  • contrivance


    تدبیر


  • دستگاه

  • gizmo


    Gizmo

  • appliance


    چیزماجیگ

  • thingamajig


    دوهکی


  • دوداد

  • apparatus


    چیزماباب

  • doohickey


    whatchamacallit

  • doodad


    چیز

  • thingamabob


    حیله

  • whatchamacallit


    gismo


  • هدف - شی

  • gimmick


    اختراع

  • gismo


    jigger


  • این چیست

  • invention


    شیطون

  • jigger


    دوده

  • whatsit


    شیک

  • thingummy


    پیاده سازی

  • doodah


    دنگوس


  • سازوکار

  • thingy


    چیزوماجیگ


  • وسایل آشپزی


  • دوجیگر

  • dingus



  • thingumajig


  • utensil


  • doojigger


antonyms - متضاد

  • تخریب

  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • ruin


    خراب کردن

لغت پیشنهادی

eventual

لغت پیشنهادی

high

لغت پیشنهادی

senders