eliminate
eliminate - از بین بردن
verb - فعل
UK :
US :
حذف
خلاص شدن کامل از چیزی که غیر ضروری یا ناخواسته است
برای شکست دادن یک تیم یا شخص در یک مسابقه، به طوری که آنها دیگر در آن شرکت نکنند
کسی را بکشند تا از ایجاد مشکل جلوگیری کنند
خلاص شدن از شر چیزی غیر ضروری یا ناخواسته
برداشتن یا برداشتن کسی یا چیزی
شکست دادن کسی به طوری که نتواند در یک مسابقه ادامه دهد
به قتل رساندن کسی
برداشتن یا برداشتن چیزی
برای حذف کامل چیزی که مورد نیاز یا مورد نیاز نیست
طرح او شامل حذف 100000 پارکینگ و نصب 15000 پارکومتر است.
این خودروساز اعلام کرد که طی چهار سال آینده 74000 شغل را حذف خواهد کرد.
دیکتاتور هر کسی را که ممکن بود تهدیدی برای او باشد حذف کرد.
پلیس راهنمایی و رانندگی قصد دارد ازدحام ناشی از خودروهای پارک شده غیرقانونی را از بین ببرد.
Having to live with big risks that can not be eliminated makes living with the little risks of life seem natural.
زندگی با خطرات بزرگی که نمی توان آنها را حذف کرد، باعث می شود زندگی با خطرات کوچک زندگی طبیعی به نظر برسد.
والدین توانستند طغیان های ترسناک را تقریباً به طور کامل از بین ببرند.
Advances in medical science have eliminated the need for many patients to spend long periods of time in hospital.
پیشرفت های علم پزشکی بسیاری از بیماران را از گذراندن مدت زمان طولانی در بیمارستان بی نیاز کرده است.
او فرض می کند که فرآیند تکنولوژیکی مشکل کمبود منابع را از بین می برد.
کارت های اعتباری نیاز به حمل مقدار زیادی پول نقد را از بین می برند.
این رژیم مدعی دفع سموم از بدن است.
پلیس دو مظنون را از تحقیقات خود حذف کرده است.
مالاریا به عنوان عامل مرگ حذف شد.
تمامی تیم های انگلیسی در مراحل اولیه رقابت ها حذف شدند.
او در دور اول از مسابقات حذف شد.
اکثر مخالفان رژیم حذف شدند.
گانگسترهای رقیب سعی کرده بودند او را از بین ببرند.
خطر را نمی توان به طور کلی از بین برد.
The single market is designed to eliminate barriers to the free movement of goods, services and people.
بازار واحد برای از بین بردن موانع بر سر حرکت آزاد کالاها، خدمات و مردم طراحی شده است.
This procedure does not completely eliminate the possibility of an accident.
این روش به طور کامل احتمال تصادف را از بین نمی برد.
سعی کنید غذاهای چرب را از برنامه غذایی خود حذف کنید.
سیاستی که به ادعای آنها در نهایت فساد در صنعت را از بین می برد
انتقال بیماری از این مسیر عملاً از بین رفته است.
او بعداً پس از حذف از تحقیقات آزاد شد.
تنها زمانی می توانیم مطمئن باشیم که هر توضیح ممکن دیگری را حذف کرده باشیم.
حرکت به سمت تغذیه سالم می تواند به از بین بردن بیماری قلبی کمک کند.
ما احتمال تصادف را از بین بردیم.
پلیس او را از تحقیقات خود حذف کرد.
او در دور سوم مسابقات حذف شد.
یک افسر پلیس به کمک به یک باند مواد مخدر برای از بین بردن رقبا متهم شد.
شما هرگز نمی توانید به طور کامل احتمال خطای انسانی را از بین ببرید.
برنامه های هنری در برخی از سیستم های مدرسه با حذف مواجه می شوند.
The problem we confront today is there is no one thing that can eliminate our dependency on petroleum.
مشکلی که امروز با آن روبرو هستیم این است که هیچ چیز نمی تواند وابستگی ما به نفت را از بین ببرد.
The UK hopes other countries will support its proposals to eliminate debt owed by the poorest African states to international institutions.
بریتانیا امیدوار است سایر کشورها از پیشنهادات این کشور برای حذف بدهی های فقیرترین کشورهای آفریقایی به نهادهای بین المللی حمایت کنند.
انتظار می رود این ادغام منجر به حذف 4000 شغل در شرکت ترکیبی شود.
برداشتن
روشن
erase
پاک کردن
نوار
expel
اخراج کردن
oust
پاکسازی
purge
خلاص شدن از شر
بیرون انداختن
eject
زه کشی
drain
خالی
تخلیه
evacuate
استخراج کردن
evict
جتیسون
extract
خالی کردن
jettison
کنار کشیدن
vacate
صفر
از بین بردن
zero
بیرون بردن
بیرون بیار
بیرون کشیدن
برو بیرون
رد
بوت کردن
discharge
