cooking

base info - اطلاعات اولیه

cooking - پخت و پز

noun - اسم

/ˈkʊkɪŋ/

UK :

/ˈkʊkɪŋ/

US :

family - خانواده
cook
پختن
cooker
اجاق گاز
cookery
آشپزی
uncooked
نپخته
cooking
پخت و پز
overcook
زیاد پختن
google image
نتیجه جستجوی لغت [cooking] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • My husband does all the cooking.


    شوهرم همه آشپزی را انجام می دهد.

  • a book on Indian cooking


    کتاب آشپزی هندی

  • We always use olive oil for cooking.


    ما همیشه از روغن زیتون برای پخت و پز استفاده می کنیم.

  • Cooking is her passion.


    آشپزی علاقه اوست.


  • این رستوران غذاهای سنتی خانگی (= غذاهایی شبیه به غذاهایی که در خانه طبخ می شود) ارائه می دهد.

  • They serve good French cooking.


    آنها آشپزی فرانسوی خوبی سرو می کنند.

  • I use yogurt a lot in cooking.


    من در آشپزی زیاد از ماست استفاده می کنم.

  • Stir the mixture to prevent the beans sticking to the bottom during cooking.


    برای جلوگیری از چسبیدن لوبیاها در حین پخت، مخلوط را هم بزنید.

  • Who does most of the cooking in your house?


    چه کسی در خانه شما بیشتر آشپزی می کند؟

  • We enjoyed some of her gourmet cooking.


    ما از غذاهای لذیذ او لذت بردیم.

  • Her cooking is wonderful.


    آشپزی او فوق العاده است.

  • I miss my mother's good home cooking.


    دلم برای آشپزی خوب مادرم در خانه تنگ شده است.


  • آشپزی سنتی انگلیسی


  • آشپزی سنتی جنوبی

  • My mother always hated cooking.


    مادرم همیشه از آشپزی متنفر بود.

  • Who does the cooking in your house?


    چه کسی در خانه شما آشپزی می کند؟

  • I love my dad's cooking (= the food that he cooks).


    من عاشق آشپزی پدرم (= غذایی که می پزد).

  • cooking apples


    پختن سیب


  • روغن پخت و پز

  • Southern/Italian cooking


    آشپزی جنوبی/ایتالیایی

synonyms - مترادف
  • cookery


    آشپزی

  • catering


    پذیرایی

  • cuisine


    غذا

  • baking


    پخت

  • gastronomy


    غذا شناسی


  • اقتصاد خانگی


  • تهیه غذا

  • culinary art


    هنر آشپزی


  • آماده سازی غذا

  • culinary science


    علم آشپزی

antonyms - متضاد
  • cooling


    خنک کننده

  • freezing


    انجماد

  • refrigeration


    تبرید

لغت پیشنهادی

broody

لغت پیشنهادی

weakness

لغت پیشنهادی

ops