graft
graft - پیوند
noun - اسم
UK :
US :
a piece of healthy skin or bone taken from someone’s body and put in or on another part of their body that has been damaged
تکه ای از پوست یا استخوان سالم که از بدن شخصی گرفته شده و در قسمت دیگری از بدن او که آسیب دیده است قرار داده می شود.
تکه ای که از یک گیاه بریده شده و به برش دیگری بسته شده یا داخل آن قرار می گیرد تا در آنجا رشد کند
کار سخت
عمل به دست آوردن پول یا مزیت با استفاده ناصادقانه از نفوذ یا قدرت
to remove a piece of skin bone etc from part of someone’s body and put it onto or into a part of their body that has been damaged
برداشتن تکه ای از پوست، استخوان و غیره از قسمتی از بدن شخصی و گذاشتن آن روی یا داخل قسمتی از بدن او که آسیب دیده است.
برای پیوستن بخشی از یک گیاه یا درخت به گیاه یا درخت دیگری
چیزی بسیار متفاوت به چیزی اضافه کردن، به طوری که بخشی از آن شود
سخت کار کردن
زمانی که پول یا مزیت با استفاده از قدرت یا نفوذ به روشی غیر صادقانه به دست می آید
a piece of healthy skin or bone cut from one part of a person's body and used to repair another damaged part or a piece cut from one living plant and attached to another plant so that it grows there
یک تکه پوست یا استخوان سالم از یک قسمت از بدن شخص بریده شده و برای ترمیم قسمت آسیب دیده دیگر استفاده می شود، یا تکه ای از یک گیاه زنده بریده شده و به گیاه دیگری متصل می شود تا در آنجا رشد کند.
کار کردن
عمل به دست آوردن پول یا مزیت از طریق استفاده ناصادقانه از قدرت و نفوذ سیاسی
گرفتن و گذاشتن پیوند
برای پیوستن یا اضافه کردن چیزی جدید
(به ویژه در سیاست) کسب پول یا مزیت از طریق استفاده ناصادقانه از قدرت و نفوذ
(esp. in politics) the obtaining of money or advantage through the dishonest use of power and influence
یک تکه پوست یا استخوان سالم معمولاً از بدن خود فرد بریده می شود و برای ترمیم قسمت آسیب دیده آن فرد استفاده می شود.
a piece of healthy skin or bone cut usually from a person’s own body and used to repair a damaged part on that person
پیوند نیز قطعه ای است که از یک گیاه زنده بریده شده و به گیاه دیگری ثابت می شود تا در آنجا رشد کند.
فعالیت های غیرقانونی شامل استفاده ناصادقانه از قدرت و پول
حدود 40 درصد از کبد بیمار او برداشته شد و با پیوندی از یک کبد سالم جایگزین شد.
در اسپرینگفیلد میتوانستید به سرعت تشخیص دهید که کدام مرد برای دختران، بازیها و پیوند زدن وجود دارد.
مردم زمانی طمع و غرض ورزی دولتی را با شانه های بالا انداختن استعفا پذیرفتند.
استیونز دیروز در دادگاه با اتهامات اختلاس و فرار مالیاتی روبرو بود.
او گفت که تحقیقات عمده ای برای ریشه کن کردن پیوند در آنجا در جریان است.
آنها گفتند که تحقیقات عمده ای برای ریشه کنی پیوند در آنجا در جریان است.
من زخم های شنی در پشتم دارم و پایم در جایی که پیوند پوست را انجام دادند درد می کند.
حدود 30 درصد از این گونه پیوندها طی دو تا پنج سال و 50 درصد در عرض 10 سال از بین می روند.
یک شاخه سالم باید یک پیوند قوی تشکیل دهد.
لیندا مجبور به انجام چهار پیوند پوست شد.
اگر پیوند پوست انجام شود، جراحان چند هفته بعد عمل دیگری را انجام خواهند داد.
موفقیت آنها نتیجه سالها پیوند سخت بود.
او وعده پایان دادن به فساد و فساد در زندگی عمومی را داد.
بیشتر پیوند توسط دستیارانشان برای آنها انجام شد.
شروع یک کسب و کار جدید مستلزم پیوند سخت زیادی است.
او بر روی بازوی خود که به شدت سوخته بود پیوند پوست انجام داده است.
من هرگز از پیوند سخت نترسیدم.
The whole government was riddled with graft, bribery, and corruption.
کل دولت مملو از اختلاس، رشوه و فساد بود.
پوست از پای او برداشته شد و روی/روی صورتش پیوند زده شد.
The management tried unsuccessfully to graft new working methods onto the existing ways of doing things.
مدیریت ناموفق تلاش کرد تا روشهای کاری جدید را به روشهای فعلی انجام دهد.
It was very sad that after spending all those years grafting (away), he died so soon after he retired.
بسیار غم انگیز بود که پس از گذراندن تمام آن سالها برای پیوند زدن (دور)، پس از بازنشستگی به زودی درگذشت.
His administration was marked by widespread graft and crime.
دولت او با اختلاس و جنایت گسترده مشخص شد.
فساد در دولت امری رایج است و چندین مقام منتخب مظنون به اختلاس هستند.
graft charge/allegation/investigation
اتهام پیوند / ادعا / تحقیق
دانشآموزان که همگی از خانوادههای فقیر هستند، داستانهایی از پیوند سخت و موفقیت میگویند.
ما باید مثل دیوانه ها پیوند بزنیم تا در رتبه ده برتر امسال قرار بگیریم.
شلیک
bud
جوانه
scion
قلمه
sprout
برش دادن
cutting
انشعاب
offshoot
لیز خوردن
اتصال
splice
شاخه
sprig
رشد جدید
ایمپلنت
implant
درج کنید
insert
کاشت
implantation
دونده
twig
ساقه
runner
اندام
برآمدگی
stem
افشانه
limb
پیچک
outgrowth
مکنده
bough
استولون
spray
شعبه
tendril
بازو
sucker
خاکشیر
stolon
نیزه
branchlet
گیر
تاژک
tillow
رتون
spear
bine
flagellum
ratoon
honesty
صداقت
truthfulness
رک گویی
frankness
خلوص
sincerity
صراحت
forthrightness
بی هنری
artlessness
حقیقت
باز بودن
openness
افتخار ایالات متحده
honorUS
HonourUK
honourUK
واقعیت
وفاداری
fidelity
خوبی
goodness
بی گناهی
loyalty
ثبات
faithfulness
انصاف
innocence
تمامیت
constancy
احتیاط
fairness
تقوا
integrity
هوشمندی
probity
امانت
درستی
ingenuousness
دقت نظر
trustworthiness
حسن نیت
guilelessness
هماهنگی
rectitude
مهربانی
scrupulousness
صلح
عدالت
harmony
kindness
