listen

base info - اطلاعات اولیه

listen - گوش بده

verb - فعل

/ˈlɪsn/

UK :

/ˈlɪsn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [listen] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Listen! What's that noise? Can you hear it?


    گوش بده! آن سر و صدا چیست؟ آیا می توانید آن را بشنوید؟

  • Sorry I wasn't really listening.


    ببخشید من واقعا گوش نمیکردم

  • He had been listening at the door.


    دم در داشت گوش می داد.

  • to listen to music/the radio


    برای گوش دادن به موسیقی/رادیو

  • to listen to a song/an album


    گوش دادن به آهنگ/آلبوم

  • I listened carefully to her story.


    من با دقت به داستان او گوش دادم.

  • He was listening intently to what she was saying.


    او با دقت به حرف های او گوش می داد.

  • You haven’t been listening to a word I’ve said!


    تو به یک کلمه من گوش ندادی!

  • Listen there's something I have to tell you.


    گوش کن، چیزی هست که باید به تو بگویم.

  • I tried to warn her but she wouldn't listen.


    سعی کردم بهش تذکر بدم اما گوش نداد.

  • None of this would have happened if you'd listened to me.


    اگر به حرف من گوش می دادید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.


  • دولت حاضر است به هر گونه نگرانی مردم گوش فرا دهد.

  • Why won't you listen to reason?


    چرا به عقل گوش نمی دهید؟

  • He was hardly listening, for he had too much on his mind.


    او به سختی گوش می کرد، زیرا بیش از حد در ذهنش بود.

  • I listened with half an ear to the conversation at the next table.


    با نیم گوش به مکالمه میز کناری گوش دادم.

  • I was listening to the radio.


    داشتم رادیو گوش می کردم.

  • Lucy was only half listening to their conversation.


    لوسی فقط نیمی از مکالمه آنها را گوش می داد.


  • حالا با دقت به حرف های او گوش دهید.

  • Pym listened impassively until the woman had finished.


    پیم با بی حوصلگی گوش داد تا اینکه زن حرفش را تمام کرد.

  • The guests were listening with great interest.


    میهمانان با علاقه زیاد گوش می کردند.

  • They listened to the announcement in silence.


    آنها در سکوت به اعلامیه گوش دادند.

  • We listened politely to his stories.


    ما مودبانه به داستان های او گوش دادیم.


  • تو باید به من گوش کنی!

  • He refused to listen to her explanation.


    او از شنیدن توضیحات او خودداری کرد.

  • I didn't even bother to listen to his reply.


    حتي حوصله گوش دادن به پاسخ او را نداشتم.


  • چه نوع موسیقی گوش می دهید؟

  • She does all the talking - I just sit and listen.


    او تمام حرف زدن را انجام می دهد - من فقط می نشینم و گوش می دهم.

  • You haven't listened to a word I've said!


    در حالی که اسامی کشته شدگان خوانده می شد در سکوت گوش می دادیم.

  • We listened in silence as the names of the dead were read out.


    گوش کنید، ما واقعاً باید این آخر هفته ادعای بیمه خود را ارائه کنیم.


  • به این گوش کن! فقط با پاسخ دادن به سه سوال ساده می توانید یک ماشین برنده شوید.

  • Listen to this! You can win a car just by answering three simple questions.


synonyms - مترادف

  • شنیدن


  • مراجعه كردن

  • hark


    هاک

  • hearken


    گوش کن

  • harken


    هارکن

  • heed


    توجه


  • ذهن


  • گرفتن

  • eavesdrop


    استراق سمع کردن

  • auscult


    سمع کردن

  • behear


    بشنو


  • تمرکز


  • نظارت کنید


  • توجه داشته باشید

  • overhear


    کوک کردن

  • tune in


    با تمام وجود گوش کن

  • be all ears


    توجه کنید


  • توجه داشته باش


  • تمرکز بر روی

  • be attentive


    گوش دادن به


  • گوش های خود را باز نگه دارید


  • بردار

  • keep your ears open


    گوش ها را تیز کنید


  • تنظیم کردن

  • prick up ears


    هماهنگ کردن

  • tune in on


    روی شنیدن تمرکز کنید

  • tune in to


    گوش بده


  • با دقت گوش کن

  • lend an ear


    توجه کن

  • listen intently



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

policy

لغت پیشنهادی

crystal

لغت پیشنهادی

coped