exactly
exactly - دقیقا
adverb - قید
UK :
US :
used when emphasizing that something is no more and no less than a number or amount or is completely correct in every detail
زمانی استفاده میشود که تاکید میکند چیزی نه بیشتر و نه کمتر از یک عدد یا مقدار است یا در تمام جزئیات کاملاً صحیح است.
برای تأکید بر یکسان یا متفاوت بودن چیزی استفاده می شود
به عنوان پاسخ استفاده می شود تا نشان دهد که شما فکر می کنید آنچه کسی گفته است کاملاً صحیح یا درست است
used when emphasizing that something is no more and no less than a number or amount or is completely correct in every detail
دقیقا – زمانی استفاده می شود که مهم است مطمئن شوید که چیزی در تمام جزئیات کاملاً صحیح است
دقیقاً - مخصوصاً وقتی می گویند که چیزها دقیقاً درست هستند، دقیقاً یکسان هستند یا دقیقاً در یک موقعیت خاص استفاده می شود
exactly – used especially when saying that things are exactly right exactly the same or exactly in a particular position
دقیقا در یک موقعیت یا جهت خاص
دقیقاً در یک موقعیت یا جهت خاص به طور مستقیم بیشتر رسمی است تا درست
دقیقاً در یک زمان خاص و نه زودتر یا دیرتر از آن زمان
دقیقاً - به ویژه در عبارات بسیار غیر رسمی زیر استفاده می شود
زمانی استفاده می شود که اطلاعاتی کاملاً صحیح ارائه می دهید یا درخواست می کنید
used when you are giving or asking for information that is completely correct
برای تأکید بر آنچه می گویید استفاده می شود
برای گفتن اینکه کسی یا چیزی کمی متفاوت از یک روش خاص برای توصیف آنها یا آن است استفاده می شود
used for saying that someone or something is slightly different from a particular way of describing them or it
برای گفتن اینکه چیزی کاملاً درست نیست استفاده می شود
برای گفتن اینکه چیزی برعکس یک روش خاص برای توصیف آن است استفاده می شود
به صورت کامل و صحیح؛ نه بیشتر یا کمتر از یک عدد، زمان و غیره خاص.
Exactly گاهی اوقات برای افزایش تاکید استفاده می شود
صورت حساب دقیقا به 1000 دلار رسید.
دقیقا ساعت 5 است.
It's exactly 5 o'clock.
این نوزاد تقریباً یک سال پس از ازدواج آنها به دنیا آمد.
شما دقیقا اهل کجا هستید؟
شما باید دقیقاً همانطور که من می گویم عمل کنید.
جدول را دقیقاً همانطور که در نمودار سمت چپ نشان داده شده است جمع آوری کنید.
قطعات را دقیقاً همانطور که در نمودار نشان داده شده است به هم بچسبانید.
دقیقا چی میخواستی ببینی؟
این دومیها تقریباً همه میانسال یا C3 با بینایی بد بودند، بنابراین چشمانداز کاملاً هیجانانگیز نبود.
These latter were nearly all middle-aged or C3 with bad eyesight, so the outlook was not exactly exhilarating.
بچه گربه ها به طور غریزی می دانند چه کاری باید انجام دهند، فقط باید یاد بگیرند که چگونه این کار را ماهرانه انجام دهند.
من دقیقاً نمی دانم چگونه گیاهان را خشک کنم، می توانید به من نشان دهید؟
دقیقا همینطوره.
That's exactly right.
این دقیقاً همان شغلی است که کامپیوترها در آن خوب هستند.
طعم آن دقیقاً مشابه گوشت است.
دقیقا ساعت نه است.
تقریباً یک سال پیش اتفاق افتاد.
پاسخ شما دقیقاً درست است.
روز گرمی بود، اگر نه دقیقاً گرم.
من دقیقا می دانم که او چه احساسی داشت.
It's impossible to say exactly what happened.
نمی توان گفت دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
دقیقاً همانطور که به شما می گویم عمل کنید.
شما اصلاً تغییر نکرده اید - هنوز دقیقاً همان شکلی هستید.
سخنان او دقیقاً تأثیر معکوس داشت.
دقیقا کجا در فرانسه اقامت داشتید؟
دقیقا چی میخوای بهم بگی؟
«یعنی کسی در این اتاق باید قاتل باشد؟» «دقیقاً.»
او دقیقاً از دیدن ما خوشحال نشد - در واقع از باز کردن در امتناع کرد.
دقیقاً زیبا نیست، درست است؟ (= زشت است)
پس او به شما گفت که شما کار را پیدا می کنید؟ دقیقا نه، اما او گفت که آنها تحت تاثیر من قرار گرفته اند.
این سفر دقیقاً سه ساعت طول کشید.
این دقیقا 15 پوند خواهد بود، لطفا.
طعم آن دقیقاً مشابه طعم واقعی است، اما نیمی از چربی را دارد.
این ساختمان دقیقاً مانند زمانی است که در سال 1877 ساخته شد.
What you seem to be saying is that more should be invested in the road system and less in the railways. Exactly (= that is correct).
به نظر می رسد آنچه شما می گویید این است که باید در سیستم جاده ای بیشتر سرمایه گذاری کرد و در راه آهن کمتر. «دقیقاً» (= درست است).
دقیقاً همان کاری را که به شما می گویم انجام دهید و به کسی آسیب نرسد!
دقیقاً چگونه برای رسیدن به این هدف پیشنهاد می کنید؟
دقیقا منظورت چیست؟
او دقیقاً خوش قیافه نیست، اما جذابیت خاصی دارد.
پس آیپادت را به او دادی؟ نه دقیقا، من آن را به او قرض دادم.
به این سوال پاسخ دهید - دقیقاً دشوار نیست.
ما دقیقا 41 مایل آمده ایم.
اطمینان حاصل کنید که پنجره را دقیقاً اندازه بگیرید، در غیر این صورت سایه مناسب نمی شود.
او فکر کرد تاجرانی که در بانکداری کار می کنند، همه دقیقاً شبیه هم هستند.
You’re exactly right.
دقیقا حق با شماست
دقیقا
به صورت کامل
کاملا
به طور کامل
thoroughly
مرده
در مجموع
درست
utterly
شاقول
با صدای بلند
wholly
فقط
خوب
altogether
مستقیما
تمیز
پر شده
plumb
همه
soundly
از صمیم قلب
مثبت
بدون ابهام
squarely
قطعا
تخت
انفجار
کافی
heartily
براستی
positively
به درستی
unequivocally
bang
accurately
نیم
halfway
نیمه راه
incompletely
به طور ناقص
بخش
partially
تا اندازه ای
تا حدی
تقریبا
doubtfully
با شک
dubiously
به طرز مشکوکی
indefinite
نامعین
questionably
سوال برانگیز
اصلا
تاحدی
moderately
نسبتا
به طور نسبی
comparatively
به صورت مقایسه ای
اندکی
partway
ایش
ish
به طور ناکافی
inadequately
تکه تکه
piecemeal
به اندازه کافی
به صورت کسری
insufficiently
در بخش
fractionally
به سختی
به ندرت
تا حدی مشخص
نه به طور کامل
scarcely
کمی