exactly

base info - اطلاعات اولیه

exactly - دقیقا

adverb - قید

/ɪɡˈzæktli/

UK :

/ɪɡˈzæktli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [exactly] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • It's exactly nine o'clock.


    دقیقا ساعت نه است.

  • It happened almost exactly a year ago.


    تقریباً یک سال پیش اتفاق افتاد.

  • Your answer is exactly right.


    پاسخ شما دقیقاً درست است.

  • It was a warm day if not exactly hot.


    روز گرمی بود، اگر نه دقیقاً گرم.

  • I know exactly how she felt.


    من دقیقا می دانم که او چه احساسی داشت.

  • It's impossible to say exactly what happened.


    نمی توان گفت دقیقا چه اتفاقی افتاده است.

  • Do exactly as I tell you.


    دقیقاً همانطور که به شما می گویم عمل کنید.

  • You haven't changed at all—you still look exactly the same.


    شما اصلاً تغییر نکرده اید - هنوز دقیقاً همان شکلی هستید.

  • His words had exactly the opposite effect.


    سخنان او دقیقاً تأثیر معکوس داشت.

  • Where exactly did you stay in France?


    دقیقا کجا در فرانسه اقامت داشتید؟

  • Exactly what are you trying to tell me?


    دقیقا چی میخوای بهم بگی؟

  • ‘You mean somebody in this room must be the murderer?’ ‘Exactly.’


    «یعنی کسی در این اتاق باید قاتل باشد؟» «دقیقاً.»

  • He wasn't exactly pleased to see us—in fact he refused to open the door.


    او دقیقاً از دیدن ما خوشحال نشد - در واقع از باز کردن در امتناع کرد.

  • It's not exactly beautiful is it? (= it's ugly)


    دقیقاً زیبا نیست، درست است؟ (= زشت است)

  • ‘So he told you you'd got the job?’ ‘Not exactly but he said they were impressed with me.’


    پس او به شما گفت که شما کار را پیدا می کنید؟ دقیقا نه، اما او گفت که آنها تحت تاثیر من قرار گرفته اند.

  • The journey took exactly three hours.


    این سفر دقیقاً سه ساعت طول کشید.

  • That'll be £15 exactly please.


    این دقیقا 15 پوند خواهد بود، لطفا.

  • It tastes exactly the same as the real thing but has half the fat.


    طعم آن دقیقاً مشابه طعم واقعی است، اما نیمی از چربی را دارد.

  • The building looks exactly as it did when it was built in 1877.


    این ساختمان دقیقاً مانند زمانی است که در سال 1877 ساخته شد.

  • What you seem to be saying is that more should be invested in the road system and less in the railways. Exactly (= that is correct).


    به نظر می رسد آنچه شما می گویید این است که باید در سیستم جاده ای بیشتر سرمایه گذاری کرد و در راه آهن کمتر. «دقیقاً» (= درست است).


  • دقیقاً همان کاری را که به شما می گویم انجام دهید و به کسی آسیب نرسد!


  • دقیقاً چگونه برای رسیدن به این هدف پیشنهاد می کنید؟

  • What exactly do you mean?


    دقیقا منظورت چیست؟

  • He's not exactly good-looking, but he has a certain attraction.


    او دقیقاً خوش قیافه نیست، اما جذابیت خاصی دارد.

  • So you gave her your iPod? Not exactly I lent it to her.


    پس آیپادت را به او دادی؟ نه دقیقا، من آن را به او قرض دادم.

  • Answer the question - it's not exactly difficult.


    به این سوال پاسخ دهید - دقیقاً دشوار نیست.

  • We’ve come exactly 41 miles.


    ما دقیقا 41 مایل آمده ایم.


  • اطمینان حاصل کنید که پنجره را دقیقاً اندازه بگیرید، در غیر این صورت سایه مناسب نمی شود.

  • The businessmen who work in banking, she thought all look exactly the same.


    او فکر کرد تاجرانی که در بانکداری کار می کنند، همه دقیقاً شبیه هم هستند.

  • You’re exactly right.


    دقیقا حق با شماست

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • نیم

  • halfway


    نیمه راه

  • incompletely


    به طور ناقص


  • بخش

  • partially


    تا اندازه ای


  • تا حدی


  • تقریبا

  • doubtfully


    با شک

  • dubiously


    به طرز مشکوکی

  • indefinite


    نامعین

  • questionably


    سوال برانگیز


  • اصلا


  • تاحدی

  • moderately


    نسبتا


  • به طور نسبی

  • comparatively


    به صورت مقایسه ای


  • اندکی

  • partway


    ایش

  • ish


    به طور ناکافی

  • inadequately


    تکه تکه

  • piecemeal


    به اندازه کافی


  • به صورت کسری

  • insufficiently


    در بخش

  • fractionally


    به سختی


  • به ندرت


  • تا حدی مشخص


  • نه به طور کامل

  • scarcely


    کمی




لغت پیشنهادی

arbitrator

لغت پیشنهادی

diabetics

لغت پیشنهادی

patentable