equal
equal - برابر
adjective - صفت
UK :
US :
از نظر اندازه، تعداد، مقدار، ارزش و غیره مانند چیز دیگری است
داشتن حقوق، فرصت ها و غیره مشابه با دیگران، فارغ از نژاد، مذهب، یا جنسیت
از نظر اندازه، تعداد یا مقدار دقیقاً مشابه چیز دیگری باشد
خوب بودن به اندازه چیز دیگری، یا رسیدن به استانداردهای مشابه با شخص یا چیز دیگری
برای ایجاد یک نتیجه یا اثر خاص
someone who is as important intelligent etc as you are, or who has the same rights and opportunities as you do
کسی که به اندازه شما مهم، باهوش و غیره است، یا از حقوق و فرصت های مشابه شما برخوردار است
از نظر مقدار، تعداد یا اندازه یکسان است
از نظر اهمیت یکسان و شایسته همان برخورد است
به اندازه کافی ماهر یا شجاع برای یک وظیفه یا کار دشوار
someone or something that has the same importance as someone or something else and deserves the same treatment
کسی یا چیزی که اهمیتی برابر با شخص یا چیز دیگری دارد و سزاوار همان رفتار است
از نظر ارزش یا مقدار با چیز دیگری یکسان باشد
to achieve the same standard or level as someone else or the same standard or level as you did before
برای دستیابی به همان استاندارد یا سطح دیگری، یا همان استاندارد یا سطحی که قبلاً انجام می دادید
نتیجه دادن به چیزی
از نظر اهمیت یکسان و (از افراد) مستحق همان رفتار هستند
کسی یا چیزی که از نظر مقدار، اندازه یا اهمیت با شخص یا چیز دیگری یکسان است
از نظر مقدار، تعداد، اندازه یا اهمیت با دیگری یکسان باشد
از نظر قیمت، تعداد، اندازه و غیره یکسان است.
با همه به یک شکل رفتار کنید یا به همه اجازه دهید فرصت های یکسانی داشته باشند
اگر وضعیت به همان شکل فعلی باقی بماند یا همانطور که انتظار می رود ادامه یابد
داشتن توانایی، تجربه یا مهارتی که برای انجام کاری دشوار ضروری است
از نظر قیمت، تعداد، اندازه و غیره یکسان باشد
اگر یک چیز مساوی با چیز دیگر باشد، نتیجه آن چیز است
کسی یا چیزی که به اندازه شخص یا چیز دیگری مهم، موفق و غیره است
دموکراسی مبتنی بر این ایده است که همه اعضای جامعه برابر هستند.
The Declaration of Independence says that all men are created equal.
اعلامیه استقلال می گوید که همه انسان ها برابر آفریده شده اند.
شما باید زمان مساوی را برای هر سوال در آزمون اختصاص دهید.
دو کمیت تنها زمانی می توانند برابر باشند که دارای قدرت های یکسانی از فضا، زمان و جرم باشند.
در کشورهای غربی، والدین احتمالاً تعداد مساوی پسر و دختر می خواهند.
از شرکتها خواسته میشود تا برای ارتقای فرصتهای برابر در محل کار بیشتر تلاش کنند.
ما شرکای برابر در تجارت هستیم.
خمیر را به سه قسمت مساوی تقسیم کنید.
تعداد پسر و دختر در کلاس برابر است.
هر یک از طرفین به مقدار مساوی پول وارد می کنند.
آن را به چهار قسمت مساوی برش دهید.
اندازه دو کشور تقریباً برابر است.
یک واحد الکل برابر با نصف پیمانه آبجو است.
منطقه ای از جنگل به اندازه ولز نابود شده است.
قانونی برای قرار دادن زبان گالیک در موقعیتی برابر با انگلیسی
این تصمیم هر دو مورد تحسین و انتقاد قرار گرفته است (= به همان میزان).
من معتقدم همه یکسان به دنیا می آیند.
جامعه ای که در آن زنان و مردان شریک برابر باشند
equal rights/pay
حقوق برابر/پرداخت
این شرکت یک سیاست فرصت های برابر دارد (= شانس اشتغال یکسان را به همه می دهد).
میل به جامعه ای برابرتر (= که در آن همه حقوق و شانس های یکسانی دارند)
قانون اساسی ایالات متحده حمایت برابر قانون را تضمین می کند.
ماموریت این موسسه خیریه کمک به دسترسی برابر به آموزش است.
اصول رفتار برابر و عدم تبعیض
امیدوارم که او با چالش برابری کند.
همه چیز برابر باشد، فردا باید کار را تمام کنیم.
همه چیزهای دیگر برابر هستند، جنگنده بزرگتر باید برنده شود.
آیا صنعت ما می تواند در شرایط برابر با رقبای خارجی خود رقابت کند؟
تناسب اندام در ورزش مهم است، اما حداقل مهارت ها از اهمیت یکسانی برخوردارند.
یک پوند تقریباً برابر با دو دلار است.
کشورهای اتحادیه اروپا در مجموع دارای اقتصادی تقریباً برابر با اقتصاد ایالات متحده هستند.
طول این دو کتاب کم و بیش برابر است.
نتایج آزمایش آنها از هر نظر یکسان بود.
سه فوت تقریباً برابر با یک متر است.
ما تعدادی از بازیکنان بهتر را جابه جا کردیم تا دو تیم برابر شوند.
آیا فکر نمی کنید که هر دو دیدگاه اعتبار یکسانی دارند؟
رنگ ها را به مقدار مساوی مخلوط کنید.
این شرکت مردان و زنان را به نسبت مساوی استخدام می کند.
ایده آل توزیع برابر ثروت بین افراد گروه های سنی مختلف است.
identical
همسان
لباس فرم
equivalent
معادل
یکسان
commensurate
متناسب
comparable
قابل مقایسه
corresponding
متناظر
indistinguishable
غیر قابل تشخیص
پسندیدن
matched
تطبیق
matching
تطابق
alike
خبرنگار
زوج
مشابه
proportionate
تکراری
متقارن
duplicate
مساوی
symmetrical
موازی
coequal
دوقلو
parallel
غیر متغیر
tantamount
با توجه
مقدار
unvarying
هماهنگ كردن
همولوگ
amounting
تغییر ناپذیر
coordinate
شبیه به هم
homologous
منظم
identic
invariable
look-alike
ناهمسان
unequal
نابرابر
differing
متفاوت است
varying
متناقض
discrepant
نامتناسب
disproportionate
غیر مشابه
dissimilar
متضاد
conflicting
متمایز
contrasting
گوناگون، متنوع
بی رویه
غیر یکسان
irregular
مشابه
nonidentical
درگیری
unalike
قابل تمایز
clashing
دیفرانسیل
contrastive
غیر قابل مقایسه
differentiable
ناسازگار
differential
بر خلاف
distinctive
متغیر
incomparable
قابل تشخیص
inconsistent
متمایز کردن
ناهماهنگ
unsimilar
بی همتا
گونه
contradictory
discriminable
distinguishable
distinguishing
mismatched
unmatched
variant
