team
team - تیم
noun - اسم
UK :
US :
گروهی از افرادی که یک بازی یا ورزش را با هم در برابر گروه دیگری انجام می دهند
گروهی از افرادی که برای انجام یک کار خاص برای همکاری با یکدیگر انتخاب شده اند
دو یا چند حیوان که برای کشیدن وسیله نقلیه استفاده می شوند
برای کنار هم قرار دادن دو چیز یا افراد، زیرا ظاهر خوبی خواهند داشت یا با هم کار می کنند
گروهی از افراد که برای انجام یک کار خاص با یکدیگر همکاری می کنند
تعدادی از افراد یا حیوانات که کاری را با هم به صورت گروهی انجام می دهند
used in a number of phrases that refer to people working together as a group in order to achieve something
در تعدادی از عبارات استفاده می شود که به افرادی اشاره دارد که به عنوان یک گروه با هم کار می کنند تا به چیزی برسند
برای اشاره به گروهی از افراد که از یک شخص خاص یا یک دیدگاه خاص حمایت می کنند استفاده می شود
برای رسیدن به چیزی با هم عمل کردن
تعدادی از افرادی که به صورت گروهی یا در یک ورزش یا برای رسیدن به چیزی با هم عمل می کنند
یک تیم نیز دو یا چند اسب یا حیوانات دیگر است که با هم کار می کنند تا یک بار را بکشند
گروهی از افراد که با هم بر روی یک فعالیت خاص، پروژه و غیره کار می کنند.
تعدادی از بازیکنان ورزشی که با نام خاصی با هم بازی می کنند
to work together in order to achieve a shared aim rather than trying to achieve things just for yourself or working against others
برای دستیابی به یک هدف مشترک، به جای تلاش برای دستیابی به چیزهایی فقط برای خود یا کار علیه دیگران، با هم کار کنید
دور هم جمع شدن با شخص، گروه یا سازمان دیگری برای انجام یک کار
به خاطر اینکه دخترم نمی گذارند در تیم زیر 12 سال روستا بازی کنم.
این سکه ها توسط تیمی از باستان شناسان کشف شد.
نخست وزیر از نزدیک با تیمی از مشاوران غیر منتخب همکاری می کند.
من فکر می کنم یانکی ها یکی از باحال ترین تیم های بیسبال هستند.
هر دو تیم اکنون خسته به نظر می رسند.
ناصر حسین کاپیتان تیم ملی انگلیس در بازی با وست هند مصدوم شد.
یک تیم فوتبال
طرفدار کدام تیم فوتبال هستید؟
هنگامی که با یک تیم لیگ برتر قرارداد امضا کردید، برای همیشه مال آنها بودید و هر طور که آنها صلاح می دیدند انجام دهید.
دکتر گوتیه و تیم پزشکی او بیش از یک سال در کمپ های پناهندگان کار کردند.
But the pre admission briefing means the medical team can get an early look at her ... and she at them!
اما جلسه توجیهی قبل از پذیرش به این معنی است که تیم پزشکی می توانند نگاهی اولیه به او داشته باشند ... و او به آنها!
او یک تیم دستچین شده داشت که تنها وظیفه آنها انجام این کار بود.
تیمهای مسابقه میخانه اغلب نامهای احمقانه دارند.
تیم بانوان با نتیجه 6 بر 2 مغلوب شد.
در طول فصل گذشته، شش تیم بارها و بارها از جایگاه شماره 1 کارولینای شمالی حذف شده اند.
پترسون در تیم اسکیت سرعت المپیک ایالات متحده جای گرفت.
یک تیم فوتبال / بسکتبال / فوتبال
آنها برای تیم ملی والیبال بازی می کنند.
با تیمی از مدرسه همسایه بازی کردیم.
شما در تیم چه کسی هستید؟
تیم در این فصل خیلی خوب بازی نمی کند.
یک رویداد تیمی (= رویدادی که توسط گروهی از افراد به جای بازیکنان انفرادی انجام می شود)
یک عضو / رهبر تیم
یکی از اعضای تیم مدیریت ارشد
او یک تیم تحقیقاتی متشکل از بیست دانشمند را رهبری می کند.
او پنج سال پیش به تیم حقوقی پیوست.
تیمی از کارشناسان برای تحقیق فراخوانده شده اند.
او با تیمی از محققان کار می کند.
او بخشی از تیم طراحی بود که روی پروژه کار می کرد.
ما یاد می گیریم که به عنوان یک تیم با هم کار کنیم.
ما یک تیم هشت نفره داریم که روی توسعه محصول کار می کنند.
این موسسه خیریه تیمی را به منطقه زلزله زده اعزام کرد.
این تیم متشکل از شش محقق و دو منشی بود.
برای به پایان رساندن پروژه به موقع، تلاش تیمی بسیار زیادی لازم بود.
این تیم از نزدیک با سایر ادارات دولتی همکاری خواهد کرد.
20 نفر در تیم حضور دارند.
داوطلبان مشتاق تیمهایی از کمککنندگان تشکیل دادند تا همه چیز را حمل کنند.
Willing volunteers formed teams of helpers to carry everything in.
من و تو تیم خوبی می سازیم.
یک تیم کرک از وکلا
تیم مشترکی از اقتصاددانان اروپایی و آمریکای شمالی
یک تیم آموزش دیده خاص از مشاوران
تیم نمایش چتر نجات ارتش
او از تیم حقوقی و خانواده اش به خاطر حمایتشان تشکر کرد.
او بخشی از یک تیم تحقیقاتی تحت نظر پروفسور جیمز بود.
گاهی اوقات باید یکی را برای تیم انتخاب کنید.
می دانم که به نظر ناعادلانه می رسد، اما ما باید یکی را برای تیم انتخاب کنید.
شخصی
شخص
بازیکن
عضو
شرکت کننده
رقیب
یکی
contestant
شریک کننده
partaker
مدعی
participator
هم تیمی
contender
نامزد
teammate
کل
روح
ارتباط
بدن
موجودیت واحد
single entity