climate

base info - اطلاعات اولیه

climate - اقلیم

noun - اسم

/ˈklaɪmət/

UK :

/ˈklaɪmət/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [climate] در گوگل
description - توضیح

  • شرایط آب و هوایی معمولی در یک منطقه خاص

  • an area with particular weather conditions


    منطقه ای با شرایط آب و هوایی خاص


  • احساس یا موقعیت کلی در یک مکان در یک زمان خاص


  • شرایط آب و هوایی عمومی معمولا در یک مکان خاص یافت می شود


  • توسعه کلی یک موقعیت یا موقعیت، احساسات و نظراتی که در یک زمان خاص وجود دارد

  • relating to climate change


    مربوط به تغییرات آب و هوایی


  • یک نگرش، نظر یا احساس کلی

  • the type of situation that exists at a particular time including the feelings and opinions that are common


    نوع موقعیتی که در یک زمان خاص وجود دارد، از جمله احساسات و نظرات رایج

  • relating to climate change and attempts to deal with it


    مربوط به تغییرات اقلیمی و تلاش برای مقابله با آن

  • The revelations of corruption have led to a climate of distrust in the capital.


    افشای فساد باعث ایجاد جو بی اعتمادی به پایتخت شده است.

  • The recent floods are said to be caused by climate change in the northern hemisphere.


    گفته می شود سیل اخیر ناشی از تغییرات آب و هوایی در نیمکره شمالی است.

  • These flowers will not grow in a cold climate.


    این گل ها در آب و هوای سرد رشد نمی کنند.

  • Los Angeles has a warm dry climate.


    لس آنجلس آب و هوای گرم و خشک دارد.

  • Hopefully, when the financial climate gets better we'll be able to take on more workers.


    امیدواریم وقتی فضای مالی بهتر شود، بتوانیم کارگران بیشتری را استخدام کنیم.

  • People in rainy maritime climates call it just water and complain when it falls from heaven.


    مردم در آب و هوای بارانی دریایی آن را فقط آب می نامند و وقتی از بهشت ​​می افتد شکایت می کنند.

  • And they are taught about Britain's unfailingly miserable climate.


    و به آنها در مورد آب و هوای اسفبار بی پایان بریتانیا آموزش داده می شود.

  • We know that in most regions there have been frequent changes of climate in the geologically immediate past.


    ما می دانیم که در بیشتر مناطق در گذشته نزدیک از نظر زمین شناسی تغییرات آب و هوایی مکرر وجود داشته است.

  • Others behave as annuals in our climate but are true perennials in their native countries.


    برخی دیگر در آب و هوای ما مانند یکساله رفتار می کنند اما در کشورهای بومی خود گیاهان چند ساله واقعی هستند.

  • In today's political climate the return of communism seems impossible.


    در فضای سیاسی امروز بازگشت کمونیسم غیرممکن به نظر می رسد.

  • No one seriously contests any more that a hostile tax climate has hurt New York's economy.


    هیچ کس دیگر به طور جدی مخالفت نمی کند که جو مالیاتی خصمانه به اقتصاد نیویورک آسیب رسانده است.

  • Somewhere an air-conditioning unit throbbed softly, maintaining the climate of a cool-temperate zone.


    در جایی، یک واحد تهویه مطبوع به آرامی ضربان داشت و آب و هوای یک منطقه معتدل خنک را حفظ کرد.

  • The climate of opinion on the sensitive topic of euthanasia is changing gradually.


    فضای عقیده در مورد موضوع حساس اتانازی به تدریج در حال تغییر است.

  • The climate of southern Florida attracts thousands of tourists each winter.


    آب و هوای جنوب فلوریدا هر زمستان هزاران گردشگر را به خود جذب می کند.

  • Queensland has a warm tropical climate.


    کوئینزلند آب و هوای گرمسیری دارد.

  • And although the hospitality was superb, we were relieved to move to the warmer climate of Vancouver and Vancouver Island.


    و اگرچه مهمان نوازی فوق العاده بود، اما ما از رفتن به آب و هوای گرمتر ونکوور و جزیره ونکوور خیالمان راحت شد.

  • It is suited to the warmer climates and milder winters.


    برای آب و هوای گرم و زمستان های معتدل مناسب است.

example - مثال
  • a tropical/warm/mild/temperate/cold climate


    آب و هوای گرمسیری / گرم / معتدل / معتدل / سرد

  • the harsh climate of the Arctic regions


    آب و هوای سخت مناطق قطب شمال

  • They wanted to move to a warmer climate.


    آنها می خواستند به آب و هوای گرم تری بروند.

  • Little grows in such a dry climate.


    در چنین آب و هوای خشک کمی رشد می کند.

  • the present political/economic climate


    فضای سیاسی/اقتصادی کنونی


  • جو عقاید کنونی (= آنچه مردم عموماً در مورد یک موضوع خاص فکر می کنند)

  • a climate of fear/suspicion/uncertainty


    جو ترس / سوء ظن / عدم اطمینان

  • There is no money for children's centres in the current climate.


    در شرایط فعلی پولی برای مراکز کودک وجود ندارد.


  • ما باید فضایی ایجاد کنیم که در آن تجارت بتواند رونق بگیرد.

  • The city has a warm climate.


    این شهر دارای آب و هوای گرم است.


  • آب و هوای شدید شمالی

  • Tomato flavour varies depending on climate.


    طعم گوجه فرنگی بسته به آب و هوا متفاوت است.

  • It is a region with diverse soils and climate.


    منطقه ای با خاک و آب و هوای متنوع است.


  • تغییر اقلیم جهانی به سمت عصر یخبندان

  • We are looking at how to respond to a changed climate.


    ما به دنبال این هستیم که چگونه به یک آب و هوای تغییر یافته واکنش نشان دهیم.

  • Most climate scientists believe the earth will warm several more degrees in coming decades.


    اکثر دانشمندان آب و هوا بر این باورند که زمین در دهه های آینده چندین درجه دیگر گرم خواهد شد.

  • plants that are well adapted to the climate


    گیاهانی که به خوبی با آب و هوا سازگاری دارند


  • آنها امیدوارند که این امر فضای مناسبی را برای تغییرات اجتماعی فراهم کند.

  • There's been a change in the climate of opinion.


    یک تغییر در فضای عقیده وجود دارد.

  • The crisis produced a climate far less favourable to redevelopment.


    این بحران آب و هوایی را به وجود آورد که برای توسعه مجدد بسیار کمتر مساعد بود.


  • چنین اقدامی در فضای سیاسی کنونی بعید به نظر می رسد.

  • He admitted that the economic climate has rarely been worse.


    او اعتراف کرد که شرایط اقتصادی به ندرت بدتر بوده است.

  • a set of ideas that challenge the prevailing climate of pessimism


    مجموعه ای از ایده ها که جو حاکم بر بدبینی را به چالش می کشد


  • فضایی برای بهبود اقتصادی

  • The new policies have created a climate of fear.


    سیاست های جدید فضای ترس ایجاد کرده است.

  • His ideas on equality are viewed as utopian in the current political climate.


    ایده های او در مورد برابری در فضای سیاسی کنونی به عنوان آرمان شهر تلقی می شود.

  • They believe Las Vegas offers an excellent business climate.


    آنها بر این باورند که لاس وگاس یک فضای تجاری عالی ارائه می دهد.

  • In today's social climate it is a very emotionally charged word.


    در فضای اجتماعی امروز، این یک کلمه بسیار بار عاطفی است.

  • His remarks directly contributed to the climate of ethnic tension.


    اظهارات او به طور مستقیم به فضای تنش قومی کمک کرد.

  • a hot/dry/harsh climate


    آب و هوای گرم/خشک/خشن

  • The Mediterranean climate is good for growing citrus fruits and grapes.


    آب و هوای مدیترانه ای برای پرورش مرکبات و انگور مناسب است.

synonyms - مترادف

  • آب و هوا

  • conditions


    شرایط


  • درجه حرارت

  • humidity


    رطوبت

  • aridity


    خشکی

  • macroclimate


    کلان اقلیم

  • microclimate


    میکرو اقلیم

  • atmospheric conditions


    شرایط جوی

  • weather conditions


    شرایط آب و هوایی


  • الگوی آب و هوا


  • آب و هوای مشخص

  • meteorological character


    شخصیت هواشناسی

  • meteorologic conditions


    شرایط هواشناسی

  • clime


    اقلیم

  • meteorology


    هواشناسی

  • elements


    عناصر

  • forecast


    پیش بینی

  • outlook


    چشم انداز

  • met


    ملاقات کرد


  • سرعت باد

  • atmospheric pressure


    فشار جو

  • meteorological conditions


    پوشش ابر


  • گزارش ملاقات کرد

  • met report


antonyms - متضاد

  • سرد

لغت پیشنهادی

apparel

لغت پیشنهادی

persuasive

لغت پیشنهادی

navigate