room
room - اتاق
noun - اسم
UK :
US :
قسمتی از داخل ساختمان که دیوارها، کف و سقف خاص خود را دارد
فضایی برای یک چیز، شخص یا فعالیت خاص
شانس انجام کاری، یا احتمال اینکه چیزی وجود داشته باشد یا می تواند اتفاق بیفتد
همه افراد در یک اتاق
برای اجاره و زندگی در یک اتاق در جایی
بخشی از داخل ساختمان
احتمال اینکه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد، یا شانس انجام کاری
اگر جایی برای بهبود وجود داشته باشد، چیزی کامل نیست و می تواند یا باید بهبود یابد
دو یا چند اتاق که در یک ساختمان اجاره می کنید
برای به اشتراک گذاشتن یک اتاق، آپارتمان یا خانه اجاره ای با کسی
قسمتی از داخل ساختمان که با دیوار، کف و سقف از قسمت های دیگر جدا می شود
یک اتاق خواب
به عنوان یک فرم ترکیبی در نام اتاق های خاص استفاده می شود
a set of rented rooms, especially in a college or university
مجموعه ای از اتاق های اجاره ای، به ویژه در یک کالج یا دانشگاه
مقدار فضایی که کسی یا چیزی به آن نیاز دارد
opportunity for doing something
فرصت برای انجام کاری
برای اجاره یک اتاق از کسی، یا به اشتراک گذاشتن یک اتاق اجاره ای با کسی
منطقه ای در داخل ساختمان که دارای دیوارها، کف، سقف و در مخصوص به خود است
فضای موجود برای چیزی
به اشتراک گذاشتن یک اتاق با کسی، به ویژه. یک اتاق اجاره ای
اتاق هایی که در یک ساختمان اجاره می کنید
می گفت چیزی به اندازه کافی خوب نیست و می توان آن را بهتر کرد
آنقدر وحشتناک است که می تواند هر اتاق را در هر مکانی در هر زمان پاک کند.
My father sits in the livingroom in front of the television my brothers in the dining room in silence.
پدرم در اتاق نشیمن روبروی تلویزیون نشسته و برادرانم در اتاق غذاخوری در سکوت.
ما نمی توانیم آنجا بنشینیم، جا کافی نیست.
ما در طبقه هشتم، اتاق 804 هستیم.
فکر نمی کرد جایی برای عبور از ماشین جلویی داشته باشد.
آیا برای این در کیف خود جا دارید؟
بنابراین او در طبقه خود ایستاد و با عجله به سمت اتاقش رفت.
او به تنهایی در اتاقش با اسباب بازی ها بازی می کرد.
برای مردم جا بگذارید تا از پس آن برآیند.
شنیدم که وارد اتاق شد.
به محض خروج معلم از اتاق غوغایی به پا شد.
آنها در اتاق کناری بودند و ما هر کلمه ای را که می گفتند می شنیدیم.
من نمی خواهم تلویزیون تماشا کنم. من در اتاق دیگر خواهم بود (= اتاق دیگر).
من فکر می کنم سیمون در اتاق خود (= اتاق خواب) است.
مجبور شدند یک ساعت در اتاق انتظار بنشینند.
یک اتاق غذاخوری / نشیمن / نشیمن
یک اتاق کنفرانس / جلسه
یک آپارتمان سه اتاقه / سه اتاقه
یک اتاق دو نفره / یک نفره
من فقط در اتاق هتلم ماندم.
من می خواهم اتاقی با منظره دریاچه رزرو کنم.
در حالی که به دنبال خانه ای برای خرید می گشتیم، یک اتاق اجاره کردیم.
او اتاق ها را به دانش آموزان باز می کند.
آنها در اتاق هایی در کنزینگتون زندگی می کردند.
میز را جابهجا میکنم - فضای زیادی اشغال میکند.
آیا فضای کافی برای من در ماشین وجود دارد؟
چگونه می توانیم برای همه مبلمان جا باز کنیم؟
بار آنقدر شلوغ بود که به سختی جا برای حرکت وجود داشت.
ما وسایلمان را در ون با جای خالی گرفتیم.
جا را گذاشتم تا زک کنارم بنشیند.
در اتاق زیر شیروانی فضای زیادی وجود دارد.
او باید مطمئن بود. جایی برای شک و تردید وجود نداشت.
جایی برای پیشرفت در کار شما وجود دارد (= آنقدر که میتوانست خوب نیست).
مهم است که به کودکان فضایی بدهیم تا خودشان فکر کنند.
تمام اتاق در تشویق منفجر شد.
فیل در اتاق پولی بود که باید به صورت رشوه پرداخت می شد.
یک فیل بزرگ در اتاق است و کنترل اسلحه است.
کشاورزان کوچک فضای محدودی برای مانور دارند.
با عصبانیت در اتاق قدم می زد.
من با خواهرم در یک اتاق (= اتاق خواب) مشترک بودم.
فضا
حوزه
expanse
وسعت
berth
اسکله
headroom
فضای سر
latitude
عرض جغرافیایی
legroom
فضای پا
دامنه
رسیدن
spaciousness
قلمرو
چمن
turf
ظرفیت
محل
گسترش
جلد
مسیر
vastness
منطقه
ترخیص کالا از گمرک
آرنج
شکاف
clearance
محدوده
elbowroom
جارو کردن
فضای خالی
اتاق تنفس
فضای تنفس
فضای باز
breathing room
اتاق آرنج
breathing space
جای تکون خوردن
elbow room
wiggle room
مفرط
محدودیت
misfortune
بد شانسی
refusal
امتناع
nonevent
بدون رویداد