read
read - خواندن
verb - فعل
UK :
US :
به کلمات نوشته شده نگاه کنید و معنی آنها را بفهمید
برای یافتن اطلاعات از کتاب ها، روزنامه ها و غیره
برای گفتن کلمات در یک کتاب، روزنامه و غیره تا مردم بتوانند آنها را بشنوند
به علائم یا تصاویر نگاه کنید و معنی آنها را بفهمید
if a computer can read a disk, it can take the information that is on the disk and put it into its memory
اگر رایانه ای بتواند دیسکی را بخواند، می تواند اطلاعات موجود روی دیسک را گرفته و در حافظه خود قرار دهد
برای درک یک موقعیت، اظهار نظر و غیره به یکی از چندین روش ممکن
برای گفتن اینکه چه کلماتی روی یک علامت، در یک حرف و غیره وجود دارد استفاده می شود
اگر چیزی خوب، بد و غیره خوانده شود، خوب، بد و غیره نوشته شده است
برای مشاهده تعداد یا مقدار نشان داده شده در یک ابزار اندازه گیری
if a measuring instrument reads a particular number it shows that number
اگر یک ابزار اندازه گیری عدد خاصی را بخواند، آن عدد را نشان می دهد
برای مطالعه یک موضوع در دانشگاه
نگاه کردن و درک کلمات در یک کتاب، مجله، نامه و غیره برای علاقه، لذت، یا مطالعه
برای ورق زدن سریع یک کتاب، مجله و غیره، به دنبال چیزهایی باشید که ممکن است برای شما جالب باشد
to spend time looking through a book magazine etc without any clear purpose looking for things that might interest you
وقت خود را صرف جستجوی کتاب، مجله و غیره بدون هیچ هدف مشخصی کنید و به دنبال چیزهایی باشید که ممکن است برای شما جالب باشد
خواندن سریع چیزی برای به دست آوردن ایده های اصلی یا یافتن یک قطعه خاص از اطلاعات
برای مدت طولانی چیزی را با دقت بخوانید
برای خواندن چیزی سریع و مشتاقانه
خواندن قسمت های کوتاه چیزی
خواندن چیزی طولانی و خسته کننده
برای جستجوی سریع اطلاعات موجود در اینترنت، توقف برای خواندن مطالب مورد علاقه شما
اگر مطالعه ای داشته باشید، وقت خود را صرف مطالعه می کنید
به کلمات یا نمادها نگاه کنید و معنی آنها را بفهمید
برای گفتن کلماتی که چاپ یا نوشته شده است
to understand and give a particular meaning to written information a statement a situation etc.
برای درک و دادن معنای خاصی به اطلاعات نوشته شده، یک بیانیه، یک موقعیت و غیره.
نحوه خواندن یک نوشته یا نحوه خواندن آن، وقتی آن را می خوانید به نظر می رسد
(به ویژه هنگام برقراری ارتباط از طریق رادیو)، برای شنیدن و درک کسی
خواندن با صدای بلند برای کسی تا زمانی که بخوابد
(از چیزی نوشته یا چاپ شده) برای داشتن یا دادن اطلاعات یا معنای بیان شده
برای تحصیل در دانشگاه یا تحصیل برای یک مدرک تخصصی
عمل خواندن چیزی
برای به دست آوردن معنی یا اطلاعات با نگاه کردن به کلمات یا نمادهای نوشته شده
او هنوز در حال یادگیری خواندن است.
برخی از کودکان می توانند قبل از رفتن به مدرسه بخوانند و بنویسند.
من نمی توانم نوشته شما را بخوانم
میتونی آهنگ بخونی؟
دارم سعی میکنم نقشه رو بخونم
من برم بخوابم و بخونم.
خواندن کتاب بسیار آسان است.
دوست داشت برای نوه هایش بخواند.
خواندن کتاب/مجله/روزنامه
برای خواندن یک مقاله / یک گزارش / یک نامه / یک وبلاگ / یک بررسی
آیا اشتاین بک (= رمان های او) را خوانده اید؟
یکی از پرخواننده ترین کتاب های دنیا
من تک تک پست های این تاپیک را خوانده ام.
وقت نکردم رمان را بخوانم.
من تازه خواندن مقاله اخیر شما را تمام کردم.
شعر را با صدای بلند خواند.
ادامه دهید - آن را برای ما بخوانید.
اظهارات مأموران پلیس برای دادگاه قرائت شد.
او برای ما داستان خواند.
من در مورد تصادف در روزنامه محلی خواندم.
خواندم که استعفا داده است.
در جایی خواندم که زنان با نرخ های بی سابقه شرکت راه اندازی می کنند.
یادم نمیاد کجا خوندمش
این مسخره ترین چیزی است که تا به حال خوانده ام!
هر چیزی را که در روزنامه ها می خوانید باور نکنید.
من نظرات را در اینترنت خواندم.
به من بگو چه می خواهی—من نمی توانم ذهن تو را بخوانم!
وضعیت فعلی را چگونه می خوانید؟
سکوت نباید همیشه به عنوان رضایت خوانده شود.
روی تابلو نوشته شده بود ورود ممنوع
پاراگراف آخر را تغییر دادم اکنون به شرح زیر است…
peruse
مطالعه کنید
مطالعه
scan
اسکن کنید
scrutiniseUK
بررسی انگلستان
scrutinizeUS
ایالات متحده را موشکافی کنید
browse
مرور کردن
معاینه کردن
inspect
بازرسی
skim
لاغری
چشم انداز
دنبال کردن
con
باهم
devour
خوردن
نگاهی از طریق
برو
عبور کنید
نگاه کن
نگاه کنید
منافذ بیش از
pore over
مرور کنید
browse through
تلنگر از طریق
flick through
ورق بزنید
flip through
ورق بزن
رجوع شود
انگشت شست
thumb through
خود را در
چشم انداختن
از طریق شخم زدن
plough through
چشمت را بردار
از طریق سر زدن
skim through
چشم پوشی
نادیده گرفتن
bypass
میان بر
رد
disregard
بی توجهی
skip
جست و خیز کردن
از دست دادن
omit
حذف کردن
overpass
روگذر
discount
تخفیف
misheed
بدبینی
neglect
بی توجه
unheed
اجتناب کردن
طفره رفتن
evade
سوء تعبیر کند
misinterpret
سوء تفاهم
misunderstand
فراموش کردن
رها شدن از
عبور کردن
dispense with
توجه نکنید
به آن توجهی نکنید
چشم ببند
شکست
غافل از
غافل بودن
لاغری
skim