column
column - ستون
noun - اسم
UK :
US :
یک ستون سنگی بلند و عمودی که برای نگه داشتن ساختمان یا تزئین استفاده می شود
خطی از اعداد یا کلمات نوشته شده در زیر یکدیگر که یک صفحه پایین می آید
an article on a particular subject or by a particular writer that appears regularly in a newspaper or magazine
مقاله ای در مورد یک موضوع خاص یا توسط یک نویسنده خاص که به طور منظم در روزنامه یا مجله منتشر می شود
one of two or more areas of print that go down the page of a newspaper or book and that are separated from each other by a narrow space
یکی از دو یا چند ناحیه چاپی که از صفحه روزنامه یا کتاب پایین می رود و با فضای باریکی از یکدیگر جدا می شوند.
چیزی که شکل نازک بلندی دارد
صف متحرک طولانی از افراد یا چیزها
a line of numbers written or printed under each other so that they can be easily added up or a space on a page or on a computer screen for numbers to be arranged in this way
یک خط از اعداد نوشته شده یا چاپ شده در زیر یکدیگر به طوری که بتوان آنها را به راحتی جمع کرد، یا یک فضای خالی در صفحه یا صفحه رایانه برای اعداد که به این ترتیب مرتب شوند.
one of two or more lines of print that go down the page of a newspaper or book and that are separated from each other by a narrow space
یکی از دو یا چند خط چاپی که از صفحه روزنامه یا کتاب پایین می آید و با فضای باریکی از یکدیگر جدا می شود.
یکی از چندین بلوک عمودی چاپی که یک صفحه روزنامه یا مجله به آن تقسیم می شود
a piece of writing in a newspaper or magazine usually on a particular subject that is always written by the same person and appears regularly
نوشته ای در یک روزنامه یا مجله، معمولاً در مورد یک موضوع خاص، که همیشه توسط یک شخص نوشته می شود و به طور منظم ظاهر می شود.
هر بلوک عمودی از کلمات یا اعداد
a tall vertical stone post used as a support for a roof or in classical buildings (= in the style of ancient Greece or Rome) for decoration, or standing alone as a monument (= a symbol of respect for a special person or event)
ستون سنگی بلند و عمودی که به عنوان تکیه گاه سقف یا در ساختمان های کلاسیک (= به سبک یونان یا روم باستان) برای تزئین یا به تنهایی ایستاده به عنوان یک بنای یادبود (= نماد احترام به شخص یا رویدادی خاص) استفاده می شود. )
چیزی با شکل بلند و باریک
صفی از افراد یا وسایل نقلیه در حال حرکت
ستونی بلند و عمودی که به عنوان تکیه گاه سقف ساختمان یا تزئین استفاده می شود
ستون همچنین هر چیزی یا هر مجموعه ای از چیزهایی است که شکل بلند و باریکی دارند
A column is also a piece of writing in a newspaper or magazine that is written by the same person and appears regularly usually on a particular subject
ستون همچنین نوشتهای در روزنامه یا مجله است که توسط همان شخص نوشته میشود و معمولاً در یک موضوع خاص ظاهر میشود.
ستون همچنین هر بلوک عمودی از کلمات یا اعداد است
یک بلوک عمودی از متن چاپ شده در صفحه یک روزنامه یا مجله
a piece of writing in a newspaper or magazine which is always written by the same person and appears regularly usually on a particular subject
نوشته ای در یک روزنامه یا مجله که همیشه توسط یک شخص نوشته می شود و به طور منظم ظاهر می شود، معمولاً در مورد یک موضوع خاص
یک بلوک عمودی از کلمات یا اعداد
In the Cathedral at Gurk there is a vast crypt possessing 100 columns which support a groined vault dating from 1160.
در کلیسای جامع گورک یک دخمه وسیع با 100 ستون وجود دارد که از یک طاق کشالهدار متعلق به سال 1160 پشتیبانی میکند.
ستون های کارگران کارخانه بنرهایی را تکان دادند.
ستونهایی از مردان و زنان به سمت میدان مرکزی حرکت میکردند.
این امر به ویژه زمانی مهم است که یک ستون دارای ورودی هایی با طول های مختلف باشد.
یک ستون مشاوره
They want photo stories, tales of holiday romances, horoscopes and advice columns as well as free gifts of make-up and jewellery.
آنها داستان های عکس، داستان های عاشقانه تعطیلات، طالع بینی و ستون های مشاوره و همچنین هدایای رایگان آرایش و جواهرات می خواهند.
ستون اول مربوط به هزینه هاست.
یک ردیف از ستون های یونانی
ستون او هر هفته در روزنامه محلی ظاهر می شود.
متن تنظیم جدولی در ستون هایی مانند جدول زمانی تنظیم می شود.
فرهنگ لغت با دو ستون در هر صفحه
یک ستون از متن
در پایین ستون سمت راست این صفحه
The website has an attractive two-column format.
این وب سایت دارای فرمت دو ستونی جذاب است.
روی نام حساب خود در ستون سمت چپ کلیک کنید.
در ستون مربوطه علامت بگذارید.
برای جمع کردن یک ستون از ارقام
ستون پنجم جدول 4
اعداد در ستون سمت چپ به اینجا مربوط نیستند.
ستون آخر شامل احتمال وقوع هر یک از آن نتایج است.
او یک ستون ماهانه برای یک روزنامه برجسته ملی می نویسد.
یک روزنامه / ستون هفتگی
ستون مالی
من با بسیاری از مطالبی که او در ستون خود می نویسد مخالفم.
من همیشه ستون او را در روزنامه محلی می خواندم.
این وب سایت دارای یک ستون منظم در مورد فرزندپروری است.
او همیشه ستون قائم مقام محلی را در مجله محله می خواند.
معبد توسط ستون های مرمری پشتیبانی می شود.
ستون نلسون در میدان ترافالگار یکی از شناخته شده ترین مکان های دیدنی لندن است.
ستون دود (= دود که مستقیماً بالا میآید)
یک ستون طولانی از نیروها و تانک ها
به صورت ستونی رژه رفتن
او یک ستون ثابت در یک روزنامه هفتگی دارد.
او نام او را در ستون ترحیم دید.
یک ستون هفتگی در مورد فیلم های نمایش داده شده در لندن
ستون هفتگی در مورد فیلم های نمایش داده شده در پایتخت
این وب سایت یک ستون مشاوره آنلاین برای نوجوانان اجرا می کند.
سقف توسط چهار ستون عظیم پشتیبانی می شود.
colonnades of fluted Doric columns
ستون های ستون های دوریک فلوت دار
ستون های کورنتی با برگ در بالا تزئین شده است.
این معبد آتنی با ستونهای بلند از ستونهای آهکی بود.
فایل
خط
queue
صف
قطار - تعلیم دادن
رتبه
رشته
procession
راهپیمایی
ردیف
cavalcade
سواره نظام
زنجیر
convoy
کاروان
cue
نشانه
motorcade
موتورسیکلت
parade
رژه
progression
پیشرفت
دامنه
succession
جانشینی
دنباله
carcade
کارد
crocodile
تمساح
شرکت
فهرست
platoon
جوخه
march past
مارس گذشته
سلسله
array
آرایه
توالی
fleet
ناوگان
caravan
آرمادا
tier
armada
ردیف
