distance
distance - فاصله
noun - اسم
UK :
US :
مقدار فاصله بین دو مکان یا چیز
برای صحبت در مورد موقعیتی استفاده می شود که چیزی در مکان یا زمان از شما دور است
وضعیتی که در آن دو نفر رابطه دوستانه نزدیکی با هم ندارند
مقدار فاصله بین دو مکان
از جایی که نزدیک نیست
در نقطه ای که دور است
رفتاری که علاقه یا دوستی کمی نشان می دهد
در/از دور یعنی اگر خیلی نزدیک نباشید
در فاصله به معنای در یا از یک نقطه دور است
اگر از چیزی فاصله بگیرید، سعی می کنید کمتر درگیر آن شوید یا با آن ارتباط برقرار کنید
از دور او را از نزدیک تماشا کردیم.
مسافتی که یک پرنده می تواند در یک ساعت طی کند ممکن است به یک هفته برای مذاکره نیاز داشته باشد.
نتیجه این است که تحرک اجتماعی بالای آنها مستلزم سطوح بالایی از تحرک فضایی در فواصل طولانی نیست.
The result is that their high social mobility does not entail high levels of long distance spatial mobility.
ماسکلین شروع کرد، سپس در آغوش گرفت، سپس آمد تا روش فاصله قمری را به تصویر بکشد.
هنوز هم می توان مسیرهای آبی آن را در فاصله کمی از Awre، نزدیک به مزرعه هال ردیابی کرد.
حالا که بین ما و تصادف فاصله وجود دارد، صحبت در مورد آن راحت تر است.
او اغلب از من در مورد تپههای دوردست، آن سوی تالابها میپرسید و میخواست اسب خود را در آنجا سوار کند.
She often asked me about the hills in the distance beyond the moors, and wanted to ride her pony there.
آرکل در انتهای بالای پادوک با غرور به دوردست ها خیره شده است.
فاصله نیویورک تا میامی چقدر است؟
فاصله بین پنجره و در را اندازه بگیرید.
فاصله بین زمین و خورشید
یک مسافت کوتاه / طولانی
پل به عنوان بخشی از کار خود مجبور است مسافت های بسیار طولانی را رانندگی کند.
برای سفر/پیمودن مسافت 200 کیلومتری
مسافت کوتاهی را تا آپارتمانش طی کرد.
زمانی که از مغازه فاصله گرفت، جینا ایستاد.
فاصله زمین از خورشید
فاصله نیویورک تا بوستون چقدر است؟
فاصله بین شهر نیویورک و بوستون چقدر است؟
The wind carries pollen over considerable distances.
باد گرده ها را در فواصل قابل توجهی حمل می کند.
ساحل در چند قدمی خانه من است (= شما می توانید به راحتی آنجا قدم بزنید).
خانه در فاصله رفت و آمد آسان از شهر است.
در ایالات متحده، مسافت بر حسب مایل اندازه گیری می شود.
والدین ما در فاصله ای دورتر (= بسیار دور) زندگی می کنند.
دونده/شناگر مسافتی (= مسافت طولانی).
مسافت در اینترنت مشکلی ندارد.
آنها به دلیل فاصله جغرافیایی خانواده خود را نمی بینند.
ماشین بین افراد و محل کارشان فاصله فیزیکی ایجاد می کند.
شما هرگز از آن فاصله توپ را وارد نخواهید کرد.
گربه نشسته بود و از فاصله ای مطمئن ما را تماشا می کرد.
بازدیدکنندگان فقط می توانند نقاشی را از فاصله سه متری تماشا کنند.
او آنها را در فاصله ای محتاطانه دنبال کرد.
یک دوربین دیجیتال در فاصله 1.5 متری از سوژه قرار گرفته بود.
فاصله بین مد و هنر مثل همیشه زیاد است.
The government is keen to put some distance between itself and these events (= show that there is no connection between them).
دولت مایل است بین خود و این وقایع فاصله بگذارد (= نشان دهد که هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد).
جامعه شناسان باید فاصله انتقادی خود را از ایده های جامعه در هر زمان خاص حفظ کنند.
ادی تا حدودی (= تا حد زیادی) بامزه ترین شخصیت نمایش است.
سردی و دوری صدایش مرا غافلگیر کرد.
فاصله فزاینده ای بین دو طرف خانواده وجود داشت.
او نگران افزایش فاصله بین فرزندانش و خودش بود.
حس دوری از بقیه داشت.
سالها از راه دور عاشقش بود.
طول
کش آمدن
وسعت
شکاف
فضا
breadth
فاصله
interval
دامنه
رسیدن
جدایش، جدایی
separation
فاصله گذاری
span
گسترش
expanse
مسیر
spacing
عرض
عمق
افزونه
width
رشته
بین فضا
رهبری
برداشتن
جلگه
interspace
جارو کردن
خالی
هدر
plain
حوزه
بیت
vastness
void
amplitude
ارتباط
attachment
پیوست
joining
پیوستن
jointure
مفصل
junction
اتصال
juncture
نقطه اتصال
ترکیبی
connecting
برقراری ارتباط
consolidation
تثبیت
ادغام
merger
اتحاد
merging
مونتاژ
unification
جفت
assembly
ارتباط دادن
coupling
ربط دادن
اتحاد. اتصال
linking
ترکیب کردن
تلفیق
combining
پیوستگی
conjointment
بست
conjunction
fastening