wear
wear - پوشیدن
verb - فعل
UK :
US :
داشتن چیزی مانند لباس، کفش یا جواهرات روی بدنتان
مو یا ریش خود را در یک مدل یا شکل خاص داشته باشید
لاغر شدن یا ضعیف شدن بعد از استفاده مداوم یا اینکه کاری را وادار به انجام این کار کنید
تا حالت خاصی در چهره شما داشته باشد
لباس هایی که برای یک مناسبت یا فعالیت خاص یا گروه خاصی از مردم پوشیده می شوند
آسیب ناشی از استفاده مداوم در یک دوره طولانی
میزان استفاده از یک شی، لباس و غیره، یا استفاده ای که می توانید از آن انتظار داشته باشید
the amount of damage that can be expected to affect a product or property in normal use. Wear and tear is often taken into consideration by an insurance company when paying an insurance claim
میزان آسیبی که می توان انتظار داشت در استفاده معمولی بر محصول یا دارایی تأثیر بگذارد. فرسودگی و پارگی اغلب توسط یک شرکت بیمه هنگام پرداخت خسارت بیمه مورد توجه قرار می گیرد
لباس، جواهرات و غیره روی بدن خود داشته باشید
برای نشان دادن یک احساس خاص در صورت شما
تا موهای خود را به روشی خاص مرتب کنید
به دلیل استفاده مداوم ضعیف تر، آسیب دیده یا نازک تر شود
ایجاد چیزی مانند سوراخ یا از دست دادن مواد با استفاده مداوم، مالش یا حرکت
اجازه دادن یا پذیرش چیزی
لباس مناسب برای استفاده خاص یا لباس از نوع خاصی
مقدار یا نوع استفاده ای که یک شی داشته یا می توان انتظار داشت که داشته باشد
آسیب ناشی از استفاده زیاد به چیزی
لباس یا جواهرات روی بدن خود داشته باشید
اینکه موهای خود را به یک مدل خاص بپوشانید، به این معنی است که آنها را به روشی خاص مرتب کنید
برای اینکه چیزی به دلیل استفاده مداوم ضعیف، آسیب دیده یا نازک تر شود
clothes designed for a particular use or of a particular type
لباس هایی که برای استفاده خاص یا از نوع خاصی طراحی شده اند
clothes suitable for a particular use
لباس مناسب برای استفاده خاص
عمل پوشیدن چیزی
آسیب یا کاهش کیفیتی که یک شی پس از مدتی استفاده از آن نشان می دهد
مشکی زیاد میپوشم
هر کاری که او انجام میدهد، لباسهایی که میپوشد و دوست پسرش بهدقت مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
دیگری که روبه روی ما قرار دارد، چهار نوار نازک مشکی روی باسن خود دارد.
کارولین همیشه رنگ های روشن مثل قرمز می پوشید.
مناسب برای افرادی که از عینک استفاده می کنند.
رزا موهایش را به صورت بافتهای بلند روی پشتش بسته بود.
او شش فوت و دو بود، با سواری روزانه در پارک مرکزی تناسب اندام خود را حفظ می کرد و همیشه برای کار از جودوپور استفاده می کرد.
کت و شلوار نو پوشیده بود.
پوشیدن لباس/لباس
پوشیدن پیراهن/کلاه/یونیفرم
پوشیدن کفش/عینک
آیا باید کراوات بزنم؟
آیا او کمربند ایمنی بسته بود؟
او هرگز آرایش نمی کند.
همه نمایندگان باید نشان داشته باشند.
او همیشه سیاه (= لباس سیاه) می پوشد.
من چیزی برای پوشیدن ندارم
یک زن تصمیم گرفت در موهایش گل بپوشد.
موهایش را بلند می کند.
هانا ترجیح داد موهایش را کوتاه بپوشد.
ریش گذاشتن
قیافه ای متحیر به چهره داشت.
صورتش حالتی متحیر داشت.
هر دو مرد لبخندهای مطمئنی زدند.
او با حالتی خالی به سمت ما برگشت.
فرش ها شروع به پوشیدن می کنند.
با ساییدگی لاستیک ها، قسمت عقب ماشین مسابقه ای بسیار شل می شود.
ملحفه ها نازک شده اند.
سنگ ها در اثر جریان مداوم آب صاف و صاف شده اند.
تمام جوراب هایم را سوراخ کرده ام.
آب کانالی در صخره ساییده بود.
آن فرش خوب پوشیده شده است، اینطور نیست؟
شما خوب می پوشید - فقط چند تار موی خاکستری!
این پرده ها خیلی خوب پوشیده شده اند.
پیشنهاد جالبی است، اما کشورهای ثروتمند هرگز آن را نمی پوشند.
او کسی نیست که قلبش را در آستین ببندد.
این بهانه ها کمی نازک پوشیده شده اند (= چون قبلاً آنها را بارها شنیده ایم).
صبر من خیلی کم شده است.
don
دان
attire
لباس
clad
پوشیده شده
clothe
روپوش
عادت داشتن
enrobe
acoutre
garb
آرایه
garment
عرشه
لباس بلند و گشاد
accoutre
کت و شلوار
array
بادیزن
costume
caparison
لباس بپوش
outfit
لباس پوشیدن
robe
پوشیدن
پوشیده شود
bedizen
خود را در پوشاندن
caparison
دارند
دکل کردن
سر خوردن
بیرون کشیدن
بالا بردن
rig out
tog out
tog up
clothe oneself