reversal

base info - اطلاعات اولیه

reversal - واژگونی

noun - اسم

/rɪˈvɜːrsl/

UK :

/rɪˈvɜːsl/

US :

family - خانواده
reverse
معکوس
reversible
برگشت پذیر
irreversible
غیر قابل برگشت
google image
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reversal] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a complete/dramatic/sudden reversal of policy


    یک تغییر کامل / چشمگیر / ناگهانی سیاست

  • the reversal of a decision


    لغو یک تصمیم

  • The government suffered a total reversal of fortune(s) last week.


    دولت در هفته گذشته دچار تغییر کامل ثروت (های) شد.

  • the team’s recent reversal


    تغییر اخیر تیم

  • The company's financial problems were only a temporary reversal.


    مشکلات مالی شرکت تنها یک معکوس موقت بود.

  • Industrial unrest and cheaper imports played their part in the company's reversal of fortunes.


    ناآرامی های صنعتی و واردات ارزان تر نقش خود را در تغییر وضعیت شرکت ایفا کردند.

  • It’s a complete role reversal/reversal of roles (= for example when a child cares for a parent).


    این یک معکوس کردن کامل نقش ها / برگرداندن نقش ها است (= برای مثال زمانی که کودک از والدین مراقبت می کند).

  • This represents an apparent reversal of previous US policy.


    این نشان دهنده یک معکوس آشکار از سیاست قبلی ایالات متحده است.

  • a reversal of current trends


    معکوس شدن روندهای فعلی


  • معکوس شدن چشمگیر کاهش جمعیت

  • In a sudden reversal of policy the government has increased its offer.


    در یک تغییر ناگهانی سیاست، دولت پیشنهاد خود را افزایش داده است.

  • The new figures suggest a reversal of the trend.


    ارقام جدید حاکی از معکوس شدن این روند است.

  • Role reversal is a common feature of modern relationships.


    تغییر نقش ویژگی مشترک روابط مدرن است.

  • Some people looking after elderly parents have trouble with the role reversal involved.


    برخی از افرادی که از والدین سالخورده مراقبت می کنند با تغییر نقش مشکل دارند.

  • He demanded a reversal of the previous decision/policy.


    او خواستار لغو تصمیم/سیاست قبلی شد.

  • We have suffered a couple of minor/temporary reversals.


    ما دچار چند تغییر جزئی/موقت شده ایم.

  • In a significant reversal of earlier trends, people are moving back to Salt Lake City.


    با تغییر قابل توجهی از روندهای قبلی، مردم در حال بازگشت به سالت لیک سیتی هستند.

  • What led to the reversal of the policy?


    چه چیزی منجر به تغییر سیاست شد؟

  • The policy has undergone a complete reversal.


    این سیاست دستخوش تغییر کامل شده است.

  • There has been a reversal of the decision to reduce staff in HQ.


    تصمیم برای کاهش کارکنان ستادی تغییر کرده است.

  • We are hoping for a reversal in the downward trend of sales.


    امیدواریم روند نزولی فروش معکوس شود.

  • The company has recently experienced a reversal of fortune.


    این شرکت اخیراً وضعیت معکوس را تجربه کرده است.

  • The business suffered several reversals when it first entered the Asian market.


    این تجارت زمانی که برای اولین بار وارد بازار آسیا شد، دچار تغییرات متعددی شد.

  • The resignation of the CEO represents a significant reversal for the company.


    استعفای مدیرعامل نشان دهنده یک واژگونی قابل توجه برای شرکت است.

synonyms - مترادف
  • turnaround


    بچرخ

  • turnabout


    چرخش


  • تغییر مکان

  • turnround


    دوبلبک

  • doubleback


    تاب خوردن


  • پشت سر هم

  • rowback


    منحرف شدن

  • swerve


    عقب نشینی انگلستان

  • backpedallingUK


    عقب نشینی ایالات متحده

  • backpedalingUS


    تعویض


  • دور برگردان

  • U-turn


    حدود چرخش

  • about-turn


    تغییر جهت


  • در مورد صورت

  • about-face


    صورت ولتاژ

  • volte-face


    دمپایی صندل لا انگشتی

  • flip-flop


    تغییر دادن


  • تغییر قلب


  • معکوس


  • پس گرفتن

  • reverse


    عقب نشینی

  • retraction


    تغییرات دریا

  • backtracking


    دور زدن


  • بازگشت


  • دگرگونی

  • reversion


    چرخش 180 درجه


  • تغییر روش

  • 180 degree turn


    لغو ایالات متحده

  • change of tack


    تغییر ذهن

  • cancelationUS



antonyms - متضاد

  • تصویب

  • enactment


    اعتبار سنجی

  • validation


    تائیدیه

  • confirmation


    مرمت

  • restoration


    ادامه

  • continuation


    تایید مجدد

  • ratification


    استقرار

  • reaffirmation


    تایید


  • معرفی

  • corroboration


    اجرا


  • پذیرش - پذیرفته شدن


  • کمک هزینه

  • acceptance


    اجازه

  • allowance


    ترتیب


  • حفظ


  • توافق

  • retention


    موسسه، نهاد


  • گذراندن

  • affirmation


    گذر


  • تحریم

  • passing




لغت پیشنهادی

borrow

لغت پیشنهادی

mounds

لغت پیشنهادی

adjustor