stretching
stretching - کشش
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل فاعل از کش آمدن
باعث می شود چیزی، اغلب تا آنجا که ممکن است، به یک جهت خاص برسد
to make your body or your arms and legs straight so that they are as long as possible in order to exercise the joints (= place where two bones are connected) after you have been in the same place or position for a long time
بدن یا دستها و پاهای خود را به گونه ای که تا حد امکان دراز باشند، به منظور ورزش دادن به مفاصل (= محل اتصال دو استخوان) پس از مدت طولانی در یک مکان یا موقعیت قرار دهید.
در یک منطقه یا مسافت بزرگ پخش شود
تا حد معمول چیزی پیش رفت یا از حد معمول گذشت
در اثر کشیدن لبهها طولانیتر یا پهنتر از حد معمول (باعث شدن یک ماده)
If a material stretches, it can become longer or wider when pulled and then return to its original size
اگر یک ماده کشیده شود، در هنگام کشیده شدن می تواند طولانی تر یا گسترده تر شود و سپس به اندازه اصلی خود بازگردد
در یک دوره زمانی طولانی پخش شود
برای ادامه دادن یک فرآیند یا کار برای مدت زمان طولانی تر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده بود
If jobs or tasks stretch you they make you learn new things that use your skill and experience more than before
اگر کارها یا وظایف شما را کش می دهند، باعث می شوند چیزهای جدیدی بیاموزید که از مهارت و تجربه شما بیشتر از قبل استفاده می کند
to use the existing name of a brand (= a type of product or service with a particular name) for new products and services that may not seem related
استفاده از نام موجود یک برند (= نوعی محصول یا خدمات با نام خاص) برای محصولات و خدمات جدیدی که ممکن است مرتبط به نظر نرسند.
روی تکه سیمی که یکی در مسیر کشیده بود، زمین خوردم.
دستش را دراز کرد و از روی صندلی به او کمک کرد.
او در حالی که خمیازه می کشد گفت: «خیلی خسته هستم.
ایده خوبی است که قبل از انجام ورزش های شدید، حرکات کششی انجام دهید.
ابر عظیمی از دود متراکم در سراسر افق کشیده شد.
رشته کوه آند به طول 7250 کیلومتر در امتداد ساحل غربی آمریکای جنوبی کشیده شده است.
Unsettled weather will stretch from the middle Mississippi Valley to the southern Middle Atlantic States.
هوای ناآرام از دره می سی سی پی میانی تا ایالات جنوبی اقیانوس اطلس میانه امتداد خواهد داشت.
کمپ های پناهندگان تا جایی که چشم کار می کند امتداد دارند.
بودجه بسیاری از خانواده ها در حال حاضر به نقطه شکست رسیده است.
ما نمی توانیم بیشتر از این سخت کار کنیم، پل. ما در حال حاضر کاملاً کشیده شده ایم.
این فیلم واقعاً صبر و حوصله تماشاگر را تا حد زیادی دراز می کند.
Normally people under 18 aren't allowed, but I guess we can stretch the rules for you as it's your birthday tomorrow.
به طور معمول افراد زیر 18 سال مجاز نیستند، اما من حدس میزنم میتوانیم قوانین را برای شما تشدید کنیم زیرا فردا تولد شماست.
تمرینی برای کشش عضلات پا
اگر آن را بیش از حد بکشید، باند الاستیک میشکند.
این ماده به هر شکلی که بخواهید کشیده می شود.
برای کشش پارچه ها
این اختلاف به سال ها پیش باز می گردد.
Although we were supposed to finish this month it looks like the work will stretch well into next year.
اگرچه قرار بود این ماه را به پایان برسانیم، اما به نظر می رسد که کار تا سال آینده به خوبی کشیده خواهد شد.
من می خواهم در صورت امکان، پرداخت های وام مسکن خود را برای مدت طولانی تری تمدید کنم.
شغل فعلی من به من فشار نمی آورد، بنابراین من به دنبال چیزی سخت تر هستم.
Previous attempts by the pharmacy to stretch the brand into areas such as dentistry and botox have failed.
تلاشهای قبلی داروخانه برای گسترش برند در حوزههایی مانند دندانپزشکی و بوتاکس شکست خورده است.
He said he wanted to stretch the brand into new areas, from selling electronic goods to operating full-service restaurants in stores.
او گفت که میخواهد برند را در حوزههای جدیدی گسترش دهد، از فروش کالاهای الکترونیکی تا راهاندازی رستورانهای با خدمات کامل در فروشگاهها.
افزونه
lengthening
طولانی شدن
elongation
طویل شدن
prolongation
بیرون کشیدن
prolonging
گسترش
اتساع
گسترش دادن
distension
بزرگ شدن
broadening
گسترده شدن
dilatation
افزایش
enlargement
افزایش دادن
widening
توسعه
augmentation
عمیق شدن
تقویت
ادامه
غلیظ شدن
deepening
افزایش اندازه
amplification
بالا بردن
continuation
رشد
protraction
بزرگنمایی
dilation
تشدید
thickening
تورم
پیچیدگی
spreading out
علاوه بر این
heightening
magnification
intensification
swelling
elaboration
abbreviation
مخفف
abridgementUK
خلاصه انگلستان
abridgmentUS
خلاصه ایالات متحده
curtailment
محدود کردن
cutback
کاهش
shortening
کوتاه کردن
نزول کردن
کاهش می یابد
lessening
برش
رها کردن
پایین آوردن
abatement
سقوط
رکود
lowering
تعدیل نیرو
falloff
اقتصاد
decrement
بریده بریده
downturn
پیرایش
retrenchment
عقبگرد
محدودیت
slash
برش دادن
trimming
انقباض
rollback
لنگر انداختن
صرفه جویی در
cutting
گیوتین
diminution
shrinkage
docking
truncation
guillotine
