machine
machine - دستگاه
noun - اسم
UK :
US :
قطعه ای از تجهیزات با قطعات متحرک که از نیرویی مانند برق برای انجام یک کار خاص استفاده می کند
یک کامپیوتر
گروهی از افراد که چیزی را کنترل و سازماندهی می کنند - اغلب برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
a vehicle especially a motorbike
وسیله نقلیه مخصوصا موتور
شخص یا حیوانی که کاری را خیلی خوب یا بدون نیاز به فکر کردن در مورد آن انجام می دهد
کسی که به نظر می رسد مانند یک ماشین رفتار می کند و هیچ احساس یا فکری ندارد
ماشین یا قطعه ای از تجهیزات الکتریکی، معمولاً بزرگ، که مردم در خانه از آن استفاده می کنند
یک قطعه تجهیزات، معمولاً یک دستگاه الکترونیکی کوچک، که کار خاصی را انجام می دهد
یک ابزار یا ماشین کوچک، مفید و هوشمندانه طراحی شده است
ماشین یا قطعه ای از تجهیزات که عجیب یا پیچیده به نظر می رسد
برای بستن تکه های پارچه با استفاده از چرخ خیاطی
ساختن یا شکل دادن به چیزی با استفاده از ماشین
قطعه ای از تجهیزات که از نیرویی مانند برق برای انجام یک کار خاص استفاده می کند
ساختن یا شکل دادن به چیزی با دستگاه مخصوص
قطعه ای از تجهیزات با چندین قطعه متحرک که از نیرو برای انجام یک نوع کار خاص استفاده می کند
یک وسیله نقلیه، اغلب یک موتور سیکلت
گروهی از افراد که چیزی را کنترل و سازماندهی می کنند
برای دوخت پارچه با چرخ خیاطی
برای برش یا شکل دادن به فلز روی دستگاه
دستگاهی با قطعات متحرک که از انرژی برای انجام کار از نوع خاصی استفاده می کند
ماشین نیز گروهی از افراد است که یک سازمان سیاسی را کنترل می کنند
قطعه ای از تجهیزات با قطعات متحرک که از نیرو برای انجام نوع خاصی از کار استفاده می کند
ساختن یا تغییر شکل چیزی با استفاده از ماشین
برای اجرای برنامه به دستگاهی با 64 کیلوبایت حافظه نیاز دارید.
دستگاهی که بطری های آبجو را پر می کند
یخ را میتوان در مقادیر زیاد با ماشین درست کرد.
دستگاه بستنی سرویس نرم ما کار نمی کند.
درست است، این برنامه در واقع دستگاه Duomatic را اجرا نمی کند، زیرا این یک ماشین بافندگی مکانیکی است تا الکترونیکی.
او مثل یک ماشین غذاخوری است.
True the programme will not actually run the Duomatic machine since this is a mechanical selection knitting machine rather than electronic.
He's like an eating machine.
ماشین آلات جایگزین نیروی انسانی در بسیاری از صنایع شده است.
به کار انداختن/راه اندازی یک ماشین
این دستگاه چگونه کار می کند؟
ماشین لباسشویی/خیاطی
ماشینی برای ساخت اسباب بازی های پلاستیکی
آنها یک دستگاه قهوه ساز جدید در اتاق کارکنان نصب کرده اند.
اختراع/طراحی ماشین
او در کارخانه بر 14 تیم اپراتور ماشین نظارت دارد.
سیب زمینی به صورت ماشینی کاشته می شود.
ماشین های جدید ماه آینده ارسال خواهند شد.
ما ماشین هایی می سازیم که داده ها را پردازش می کنند.
همه ماشینها به صورت آنلاین به متخصصان آلمان متصل هستند.
فقط آن لباس ها را در ماشین (= ماشین لباسشویی) بگذارید.
آیا دستگاه دوباره کار می کند؟
ماشین تبلیغاتی رئیس جمهور
او ماشین سیاسی جمهوری خواه را بازی کرد تا خودش را به قدرت برساند.
این سالها شاهد رشد عظیمی در ماشین نظامی ایالات متحده بودیم.
دستگاه روابط عمومی شیک هالیوود مدل بهبود یافته جدیدی از یک ستاره جوان سینما را تولید کرده است.
در این فیلم او نقش یک ماشین کشتار لاغر و پست را بازی می کند.
او ماشین جنگی کاملی بود که به امنیت شخصی خود بی توجه بود.
این مرد به همان اندازه خوب است ﹘﹘او یک ماشین در حال انجام وظیفه است!
دستگاه با انرژی خورشیدی کار می کند.
از چه ماشینی استفاده می کنند؟
این دستگاه به گونه ای طراحی شده است که در زیر پیشخوان قرار می گیرد.
تردمیل ها و سایر دستگاه های ورزشی به ساکنین کمک می کنند تا تناسب اندام خود را حفظ کنند.
ممکن است قطعات ماشین نیاز به تعویض داشته باشند.
نامزدهای مستقل از حمایت یک ماشین حزبی برخوردار نبودند.
او که از یک چرخ دنده کوچک در یک ماشین بزرگ خسته شده بود، استعفای خود را تحویل داد.
اندازه های مختلف تخم مرغ ها توسط دستگاه مرتب می شوند.
اگر هنگام تماس در خانه نیستم، یک پیام در دستگاه (= منشی تلفنی) بگذارید.
فراموش نکنید که حوله ها را قبل از بیرون رفتن در ماشین (= ماشین لباسشویی) بگذارید.
دستگاه
ابزار
appliance
پیاده سازی
gadget
ساخت و ساز
تدبیر
apparatus
وسایل آشپزی
Gizmo
contraption
سازوکار
contrivance
ویجت
utensil
چیزماباب
gizmo
واحد
تجهیزات
widget
دنده
thingamabob
حیله
برخورد با
دوهکی
دوداد
gimmick
لوازم جانبی
tackle
اختراع
doohickey
jigger
doodad
چیزماجیگ
paraphernalia
کیت
invention
سخت افزار
jigger
کمک
thingamajig
whatchamacallit
kit
راحتی
hardware
whatchamacallit
convenience
machinery