ice
ice - یخ
noun - اسم
UK :
US :
آبی که به حالت جامد منجمد شده است
یک غذای شیرین منجمد که با آب میوه درست می شود
یک بستنی
diamonds
الماس
a thin coating of white powder-like ice that forms on the ground and plants, or the weather conditions in which this powder appears
یک پوشش نازک از یخ پودر مانند سفید که روی زمین و گیاهان یا شرایط آب و هوایی که در آن این پودر ظاهر می شود تشکیل می شود.
منطقه ای از یخ که دیدن آن در جاده بسیار دشوار است
یک قطعه یخ نوک تیز نازک دراز که از سقف یا سطح دیگری آویزان است
گلوله های یخی یخ زده که مانند باران از آسمان می بارد
توده بزرگی از یخ که به آرامی به سمت پایین دره کوه حرکت می کند
توده بسیار بزرگی از یخ شناور در دریا که بیشتر آن در زیر سطح آب است
منطقه ای از یخ ضخیم که برای همیشه قطب شمال و جنوب را می پوشاند
پوشاندن کیک با مایه کیک (= مخلوطی از شکر مایع و بسیار ریز)
آبی که یخ زده و جامد شده است یا تکه هایی از آن
یک بستنی مخصوصاً بستنی که از مغازه خریداری شده است
jewellery, especially diamonds
جواهرات مخصوصا الماس
پوشاندن کیک با آیسینگ (= غذایی که عمدتاً با شکر درست می شود)
به قتل رساندن کسی
abbreviation for Immigration and Customs Enforcement the US government department that is responsible for making sure that laws on who is allowed to enter stay in and work in the US and what is allowed to be brought across US borders are obeyed
مخفف عبارت Immigration and Customs Enforcement وزارت دولت ایالات متحده است که مسئول اطمینان از رعایت قوانین مربوط به افراد مجاز به ورود، ماندن و کار در ایالات متحده و آنچه مجاز به عبور از مرزهای ایالات متحده است.
abbreviation for In Case of Emergency used as a name for a number stored on a person's mobile phone that other people should call if the person is seriously ill or injured
مخفف In Case of Emergency به عنوان نامی برای شماره ای استفاده می شود که در تلفن همراه یک فرد ذخیره شده است و اگر فرد به شدت بیمار یا مجروح است، افراد دیگر باید با آن تماس بگیرند.
آبی که جامد منجمد شده است یا تکه هایی از آن
frost
سرمازدگی
تقریباً هیچ یخی در کوکای من وجود نداشت.
This was worse, with impossible moves on gritty walls and creaks and trickles from the cliffs of ice.
این بدتر بود، با حرکات غیرممکن روی دیوارهای شنی و شکافها و چکههایی از صخرههای یخ.
جعبه یخ پر از آبجو بود و او سالاد خرچنگ را آماده کرده بود که روی یخ گذاشته بود.
Lenses of rather pure ice are conceivable, but more likely is a permafrost containing 10 percent to 30 percent ice.
لنزهایی از یخ نسبتاً خالص قابل تصور است، اما به احتمال زیاد یخ دائمی حاوی 10 تا 30 درصد یخ است.
با احتیاط رانندگی کنید - یخ در جاده وجود دارد.
زمین یخ زده است، یخ نازک گودال های بین شیارهای میدان خاکستری خالی را می پوشاند.
روی پنجره ها یخ بود.
دریاچه با یک صفحه یخ پوشیده شده بود.
جسد مردی کاملاً در یک بلوک یخی حفظ شده است
دستام مثل یخ سرده
از بین رفتن قابل توجه یخ دریا در اقیانوس منجمد شمالی
هر دو تیم روی یخ هستند و منتظر سوت هستند.
رقصنده ها روی یخ بیرون آمدند.
مردم روی یخ اسکیت می کردند.
آنها در حالی که روی یخ می چرخیدند دست یکدیگر را گرفتند.
I'll have lemonade please—no ice.
من لیموناد می خورم لطفا - بدون یخ.
یک لیوان آب با یخ و لیمو
او یک ودکا و یخ سفارش داد.
لیوان با مایع سبز رنگ و یخ خرد شده پر شد.
نوشیدنی، یخ و ذرت بو داده همگی در سرسرا به فروش می رسند.
جیم زمانی که مردم برای اولین بار وارد شدند، چند بازی مهمانی برای شکستن یخ ترتیب داد.
بهانه های او هیچ یخ را با من قطع نمی کند.
همه غذاها چیده شده و شامپاین روی یخ است.
ما مجبور شدیم فعلاً برنامه هایمان را روی یخ بگذاریم.
سیندرلا روی یخ
یخ روی برکه تشکیل شده بود.
آیا یخ آنقدر غلیظ است که بتوان روی آن راه رفت؟
یخ شروع به آب شدن کرده بود.
اسپری یخ زد و بلوک های بزرگ یخ را در جلوی کشتی تشکیل داد.
حوض تمام زمستان پوشیده از یخ بود.
آیا می خواهید یخ در آب میوه خود داشته باشید؟
روی تکه ای یخ لیز خورد.
تابلوی مغازه نوشته بود نوشیدنی، کیک، یخ!
من برای او یک کیک شکلاتی درست کردم - حالا فقط باید آن را یخ کنم.
سناتور از ICE خواست این زن را که چهار فرزند خردسال دارد، اخراج نکند.
In a raid by ICE agents on a clothing manufacturer more than 100 workers were arrested on immigration-related offences.
در یورش ماموران ICE به یک تولید کننده لباس، بیش از 100 کارگر به دلیل جرایم مربوط به مهاجرت دستگیر شدند.
ایده ICE پس از بمب گذاری 7 ژوئیه 2005 لندن مطرح شد.
frozen water
آب یخ زده
ice crystal
کریستال یخ
ice cube
قالب یخ
icicle
قندیل
frost
سرمازدگی
glacier
یخچال طبیعی
glacial mass
توده یخبندان
glaze
لعاب
iceberg
کوه یخ
کلاه یخی
منطقه یخی
ورقه یخ
stalactite
استالاکتیت
یخ سیاه
hailstone
تگرگ
hoarfrost
ریم
icecap
ورگلاس
rime
برگ
verglas
تکه
berg
کریستال
chunk
یخ مکعبی
crystal
یخ خشک
cube ice
شناور
شناور یخ
floe
منجمد دائمی
hail
باران
ice floe
سرسره برفی
permafrost
یخ زدگی
sleet
hoar frost