blitz
blitz - حمله رعد اسا
noun - اسم
UK :
US :
یک حمله نظامی ناگهانی، به ویژه از هوا
یک دوره تلاش زیاد برای مقابله سریع و کامل با چیزی
تلاشی بزرگ برای وادار کردن مردم به چیزی که متوجه چیزی شوند یا چیزی بخرند
the time during World War II when German planes dropped many bombs on British cities, especially London
در زمان جنگ جهانی دوم که هواپیماهای آلمانی بمب های زیادی را بر شهرهای بریتانیا به ویژه لندن پرتاب کردند
فعالیت زیادی که برای ایجاد یک نتیجه خاص طراحی شده است
حمله سریع و خشونت آمیز به یک شهر، شهر و غیره، معمولاً با بمب هایی که از هواپیما پرتاب می شود.
(in American football) an occasion when players run directly at the opposing quarterback in order to try to stop him throwing the ball
(در فوتبال آمریکایی) موقعیتی که بازیکنان مستقیماً به سمت مدافع حریف می دوند تا مانع پرتاب توپ توسط او شوند.
فعالیت های پر انرژی
the situation in which both players have to make a lot of moves in a very short period at the end of a game of chess, before the time allowed is past
وضعیتی که در آن هر دو بازیکن باید در پایان یک بازی شطرنج، قبل از سپری شدن زمان مجاز، در مدت زمان کوتاهی حرکات زیادی انجام دهند.
(در فوتبال آمریکایی) مستقیماً به سمت مدافع حریف بدوید تا از پرتاب توپ او جلوگیری کنید
(in American football ) to run directly at the opposing quarterback in order to try and stop him throwing the ball
برای مخلوط کردن یا بریدن سریع غذا در داخل یا با ماشین یا ابزار الکتریکی
برای ادامه ارسال یا انجام کاری چندین بار در مدت زمان کوتاهی
برای شکست سریع و آسان حریف
تلاش زیاد برای بهبود چیزی یا انجام کاری که باید انجام شود
حملات بزرگ به شهرهای بریتانیا توسط هواپیماهای آلمانی در 1940-1940
یک حمله نظامی ناگهانی و خشونت آمیز، معمولاً با بمب هایی که از هواپیما پرتاب می شود
بلیتز همچنین یک تلاش بزرگ و مصمم برای انجام کاری است، به ویژه. در تجارت
مدت زمان کوتاهی که طی آن یک شرکت، دولت و غیره تلاش ویژه ای در زمینه خاصی از تجارت یا فعالیت اقتصادی انجام می دهند
a short period of time during which a company government etc. makes a special effort in a particular area of business or economic activity
آنها یک حمله تبلیغاتی را برای تبلیغ فیلم آغاز کرده اند.
They've begun an advertising blitz to publicize the movie.
در سال 1943 زمانی که موجودی کتاب معروفش در حمله رعد اسا لندن نابود شد، دچار فاجعه شد.
In 1943 he suffered a disaster when the stock of his now famous book was all destroyed in the London blitz.
پناهگاه های متروکه حملات هوایی تبدیل به زمین های بازی بداهه و خائنانه برای بچه های رعد اسا شدند.
Abandoned air-raid shelters became improvised and treacherous playgrounds for the children of the blitz.
بسیاری از افراد تخلیه شده در اولین زمستان به خانه رفتند، اما زمانی که حمله برق آسا شروع شد، مهاجرت دیگری از لندن رخ داد.
Many evacuees went home during that first winter but when the blitz began, there was another exodus from London.
ضربه برق آسا بلند شد و کربی از وسط کاملاً باز بود.
پنج مغازه در انفجار بمب آتشزا آسیب دیدند.
افراد زیادی در بلیتز لندن جان باختند.
حمله رعد اسا برای مسافرانی که از پرداخت کرایه اجتناب می کنند
من در خانه دچار حمله برق آسا شدم (= آن را کاملاً تمیز کردم).
an advertising/a media blitz (= a lot of information about something on television in newspapers, etc.)
تبلیغات/آشوب رسانه ای (= اطلاعات زیادی در مورد چیزی در تلویزیون، روزنامه ها و غیره)
حمله برق آسا در پارکینگ غیرقانونی
حمله ای همه جانبه به جنایت
The car was launched with a massive media/advertising blitz, involving newspapers, magazines, television and radio.
این خودرو با رسانهای/تبلیغات رسانهای گسترده، شامل روزنامهها، مجلات، تلویزیون و رادیو به بازار عرضه شد.
دور تا دور صدف ساختمان های برق زده بود.
سبزی ها را می توان در مایه گذاشت و با مخلوط کن دستی تفت داد.
هر دو کمپین با تبلیغات امواج رادیویی را به هم می ریزند.
He absolutely blitzed his rivals.
او کاملاً رقبای خود را شکست داد.
تصمیم گرفتم در یک بعدازظهر کارهای خانه را انجام دهم.
او در / در جریان حمله رعد اسا کشته شد.
That computer needs an advertising blitz to sell it.
آن کامپیوتر برای فروش به یک بلیتز تبلیغاتی نیاز دارد.
این قانون بخشی از لوایح جدید تغییرات آب و هوایی است.
an advertising/marketing/media blitz
یک حمله تبلیغاتی/بازاریابی/رسانه ای
حمله کنند
حمله
توهین آمیز
raid
یورش
onslaught
ضربه
هجوم بردن
شارژ
شروع
onset
پرخاشگری
aggression
بلیتزکریگ
blitzkrieg
جرم ایالات متحده
offenseUS
نزول
descent
جرم انگلستان
offenceUK
سالی
sally
بمباران
bombardment
رگبار
barrage
رازیا
razzia
بمب گذاری
باتری
گلوله باران
shelling
تلاش
کودتای اصلی
coup de main
کمپین بمب گذاری
حمله سنگین
حمله رعد و برق
lightning attack
بمباران اشباع
saturation bombing
هجوم
foray
سوار شدن
incursion
تهاجم
sortie
let-up
رها کردن