word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to express your choice or opinion. especially by officially writing a mark on a paper or by raising your hand or speaking in a meeting.
برای بیان انتخاب یا نظر خود به خصوص با نوشتن رسمی علامت روی کاغذ یا با بالا بردن دست یا صحبت کردن در یک جلسه.
-
the act of showing your choice or opinion in an election or meeting by writing an X on an official piece of paper or putting your hand up.
عمل نشان دادن انتخاب یا نظر خود در یک انتخابات یا جلسه با نوشتن X روی یک کاغذ رسمی یا بالا بردن دست.
-
راهی برای تصمیم گیری با درخواست از گروهی از مردم برای رای دادن.
-
تعداد کل آرای داده شده یا دریافت شده در یک انتخابات.
-
حق رای دادن به طور رسمی
-
رای دادن به چیزی
-
to express your choice or opinion as one member of a group in order to decide a matter of importance to the whole group or to elect someone to an office.
برای بیان انتخاب یا نظر خود به عنوان یکی از اعضای یک گروه به منظور تصمیم گیری در مورد یک موضوع مهم برای کل گروه یا انتخاب شخصی برای یک دفتر.
-
to express your choice or opinion. especially by writing a mark on an official paper or by raising your hand.
برای بیان انتخاب یا نظر خود مخصوصاً با نوشتن علامت روی کاغذ رسمی یا با بالا بردن دست.
-
a choice that someone makes in an election or meeting especially by writing a mark on an official paper or by raising their hand.
انتخابی که شخصی در یک انتخابات یا جلسه انجام می دهد، به ویژه با نوشتن علامت روی یک کاغذ رسمی یا با بالا بردن دست.
-
روشی برای تصمیم گیری با درخواست از گروهی از مردم برای رای دادن.
-
تعداد کل آرایی که داده شده است.
-
حق رای.
example - مثال
-
حقوق مدنی شامل آزادی می شود. برابری در قانون و استخدام و حق رای.
-
فقط افراد بالای 18 سال واجد شرایط رای دادن هستند.
-
اکنون که همه دلایل موافق و مخالف این پیشنهاد را شنیدیم. آیا به آن رای می دهیم؟
-
فقط 40 درصد مردم زحمت رای دادن در انتخابات را به خود اختصاص دادند.
-
در کنار نام کاندیدایی که می خواهید به او رای دهید یک ضربدر قرار دهید.
-
در یک رای تاریخی کلیسای انگلستان تصمیم گرفت به زنان اجازه کشیش شدن بدهد.
-
تقریباً با تمام آرا شمارش شده. آقای سوتو 67 درصد آرا را به دست آورده بود.
-
ده رای موافق بود. شش علیه و سه رای ممتنع
-
ما همچنان منتظر شمارش آرا هستیم.
-
پیشنهاد تغییر قوانین با 201 رای در مقابل 196 رای مخالف با اختلاف اندکی شکست خورد.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
disenfranchisement
سلب حق رای
-
subjugation
انقیاد
-
alienation
بیگانگی
-
exclusion
محرومیت
-
disqualification
رد صلاحیت
-
marginalisationUK
حاشیه نشینی انگلستان
-
marginalizationUS
حاشیه نشینی ایالات متحده
-
disagreement
اختلاف نظر
-
مسئولیت
-
disfavorUS
نارضایتی آمریکا
-
disfavourUK
نارضایتی انگلستان
-
dislike
دوست نداشتن
-
نفرت
-
hatred
نفرت
-
rejection
طرد شدن