convenience
convenience - راحتی
noun - اسم
UK :
US :
ناراحتی
راحت
نامناسب
به راحتی
ناخوشایند
the quality of being suitable or useful for a particular purpose especially by making something easier or saving you time
کیفیت مناسب یا مفید بودن برای یک هدف خاص، به ویژه با آسان کردن چیزی یا صرفه جویی در وقت شما
چه چیزی برای یک فرد خاص آسان ترین و بهترین است
چیزی که مفید است زیرا در وقت شما صرفه جویی می کند یا به این معنی است که کار کمتری برای انجام دادن دارید
یک توالت عمومی
محصولات غذایی که به گونه ای ساخته و بسته بندی می شوند که استفاده از آنها را بسیار سریع و آسان می کند
حالت راحت بودن
زمانی که شما می خواهید
به محض اینکه دوست دارید یا می توانید
دستگاه یا ماشینی، معمولاً در خانه، که به سرعت کار می کند و به تلاش کمی نیاز دارد
این واقعیت که چیزی برای اهداف شما مناسب است و هیچ مشکلی برای برنامه یا برنامه های شما ایجاد نمی کند
the fact that something is suitable for your purposes and causes no difficulty for your schedule or plans
راحتی نیز هر چیزی است که استفاده از آن آسان باشد و زندگی را راحت کند
این واقعیت که انجام کاری، رسیدن به آن، و غیره آسان است، یا چیزی که مفید و مفید است
در زمانی که کسی آماده است یا می خواهد کاری انجام دهد
به محض اینکه کسی بتواند کاری را انجام دهد
غذا یا وعده های غذایی راحت هنگام خرید آماده هستند یا می توانند خیلی سریع پخته شوند
آنها 166 غذای راحت را برای مقایسه هزینه با همتایان آماده شده در خانه انتخاب کردند.
او جلوی یک فروشگاه رفاهی می نشیند و از مشتریان ربع می خواهد.
استیشن واگن جدید آکورد ایمنی و راحتی را ارائه می دهد.
برخی از افراد ممکن است به دلیل راحتی وسوسه شوند.
متریک D یک راحتی محاسباتی است.
در این آزمایشها، انسانها برای راحتی مورد استفاده قرار گرفتند، زیرا آنها در پیروی از دستورالعملها خوب هستند.
In these experiments, humans were used for convenience, because they're good at following directions.
با این حال، هیچ زندانی نباید در شب بدون داشتن تخت و سایر امکانات در حبس بماند.
No inmate, however was to be confined at night without being provided with a bed and other conveniences.
پرداخت قبوض از طریق اینترنت یک راحتی واقعی است.
مردم برای راحتی زندگی در نزدیکی حمل و نقل انبوه مایلند اجاره بیشتری بپردازند.
راحتی درختان بلند!
ما برای راحتی مشتریانمان صندلی در نظر گرفته ایم.
برای سهولت، دو گروه در این گزارش به عنوان یکی در نظر گرفته شده اند.
موقعیت خانه ترکیبی از آرامش و راحتی است.
در این اقامتگاه می توانید از تمام راحتی و آسایش گردشگری مدرن لذت ببرید.
این خیلی راحت بود که مدرسه خیلی نزدیک بود.
خانه تمام امکانات مدرن (= گرمایش مرکزی و ...) را داشت که در آن زمان غیرعادی بود.
آیا می توانید با من تماس بگیرید تا یک جلسه ترتیب دهیم؟
لطفا در اولین فرصت با ما تماس بگیرید.
همه کلبههای تعطیلات ما برای راحتی بیشتر دارای مایکروویو و غذاساز هستند.
فرم سفارش برای راحتی شما ضمیمه شده است.
من کتاب های آشپزی خود را برای راحتی در آشپزخانه نگه می دارم.
این سیستم به جای منافع عمومی مبتنی بر راحتی اداری است.
برای راحتی کار کلیدها را نزدیک درب ورودی می گذاریم.
آنها دوست ندارند بدون امکانات مدرن مانند مایکروویو زندگی کنند.
زندگی در کنار یک اداره پست یک راحتی عالی است.
زندگی در نزدیکی ایستگاه یک راحتی عالی است.
من راحتی زندگی در نزدیکی محل کار را دوست دارم.
فقط برای راحتی، من می خواهم در خانه مادرم زندگی کنم تا آپارتمان جدیدم آماده شود.
To the great conveniency of the public the company reduced the price of goods in the English market.
برای راحتی بیشتر مردم، این شرکت قیمت کالاها را در بازار انگلیس کاهش داد.
کالا به راحتی تحویل داده می شود.
لطفا در اولین فرصت فرم تکمیل شده را برگردانید.
خانه تمام امکانات مدرن را دارد.
امکانات زندگی هر روز بیشتر می شود.
من از راحتی تحویل خواربارم لذت می برم.
تعمیرات به دلخواه مشتری برنامه ریزی شد.
امکانات مدرن مانند اجاق مایکروویو
راحتی و آسایش هر دو عامل اصلی در انتخاب مصرف کننده هستند.
راحتی خرید آنلاین
ما پارکینگ های بزرگ را برای راحتی مشتریان ارائه می دهیم.
این لینکها برای سهولت ارائه شدهاند و ما هیچ مسئولیتی در قبال محتوای آنها نمیپذیریم.
در عصر دیجیتال، بینندگان می توانند برنامه ها را به راحتی تماشا کنند، نه برنامه زمان بندی.
راحتی
سهولت
رضایت
سود
enjoyment
لذت بردن
luxury
لوکس
accommodation
محل اقامت
خوب
مزیت - فایده - سود - منفعت
succorUS
کمک ایالات متحده
succourUK
succourUK
حمایت کردن
علاقه
سرویس
advancement
پیشرفت
کمک
معاونت
تسکین
furtherance
پیشبرد
ministration
وزارت
ministry
رفاه
تندرستی
well-being
بهبود
betterment
خیر بزرگتر
greater good
بهبودی
melioration
ببخشید
boon
سودمندی
شادی
joyfulness
دعای خیر
benediction
آنودین
anodyne
بار
millstone
سنگ آسیاب
وزن
blockage
انسداد
خسارت
تاخیر انداختن
دشواری
dissatisfaction
نارضایتی
handicap
معلول
hindrance
مانع
صدمه
impediment
نامناسب بودن
inappropriateness
بی مصلحتی
inexpedience
جراحت
بی فایده بودن
inutility
ضرر - زیان
نیاز
محدودیت
obstruction
متوقف کردن
توقف
ناراحتی
stoppage
خواستن
unhappiness
هدر
unsuitability
سختی
uselessness
بی تدبیری
بی احتیاطی
عدم مصلحت
hardness
imprudence
injudiciousness
inexpediency