wide
wide - وسیع
adjective - صفت
UK :
US :
اندازه گیری فاصله زیاد از یک طرف به طرف دیگر
اندازه گیری یک فاصله خاص از یک طرف به طرف دیگر
شامل یا شامل انواع زیادی از افراد، چیزها یا موقعیت های مختلف است
در میان افراد زیادی یا در بسیاری از مکان ها اتفاق می افتد
چشمهای گشاد کاملاً باز هستند، مخصوصاً زمانی که شخصی بسیار متعجب، هیجانزده یا ترسیده است
اصابت نکردن به چیزی که هدفش بود
تا حد امکان باز یا پخش شود
به چیزی که هدفش بود اصابت نکنید و با فاصله زیاد آن را از دست بدهید
having a larger distance from one side to the other than is usual or expected, especially in comparison with the length of something; not narrow
داشتن فاصله بیشتر از یک طرف به طرف دیگر از حد معمول یا مورد انتظار، به ویژه در مقایسه با طول چیزی. باریک نیست
used when describing how long the distance between the two sides of something is or when asking for this information
هنگام توصیف فاصله بین دو طرف یک چیز یا هنگام درخواست این اطلاعات استفاده می شود
used to describe something that includes a large amount or many different types of thing or that covers a large range or area
برای توصیف چیزی استفاده می شود که شامل مقدار زیادی یا انواع مختلفی از چیزها است، یا محدوده یا منطقه زیادی را پوشش می دهد
دورتر از حد معمول یا تا حد امکان
به طور کامل یا به مقدار زیاد
far from one side to the other esp. in comparison with length from top to bottom or being a particular distance across
دور از یک طرف به طرف دیگر، به ویژه در مقایسه با طول از بالا به پایین، یا داشتن یک فاصله خاص از عرض
فضاهای باز وسیع زمینی هستند که هیچ ساختمانی روی آن وجود ندارد.
پوشش یک منطقه بزرگ، یا شامل بسیاری از انواع چیزها
to the greatest degree possible; completely
به بیشترین درجه ممکن؛ به صورت کامل
رودخانه بسیار گسترده است.
لاشه هواپیما در منطقه وسیعی پخش شد.
دخترک مرا از راهروی وسیعی به دفتر بزرگی هدایت کرد.
درب آنقدر عریض نبود که بتوان پیانو را از آن عبور داد.
تجربه گسترده در دولت و تجارت
عرض درب چقدر است؟
یک کمربند چرمی پهن
خیلی جلوتر میتوانست شیبداری را ببیند که به دهانهای گشاد میرسید که به خیابانی شلوغ میرفت.
یک کراوات پهن
کولز پس از پیش بینی زلزله، تبلیغات گسترده ای به دست آورد.
Simply ideal for families it has direct access on to the beach and offers a wide range of holiday activities for children.
به سادگی برای خانواده ها ایده آل است و دسترسی مستقیم به ساحل دارد و طیف گسترده ای از فعالیت های تعطیلات را برای کودکان ارائه می دهد.
مبارزات انتخاباتی او هرگز با طیف وسیعی از رای دهندگان مواجه نشد.
Table 3. 2 provides individual estimate for gaseous coal seams with the geometric mean used wherever a wide spread is given.
جدول 3. 2 تخمین جداگانه ای را برای درزهای زغال سنگ گازی با میانگین هندسی مورد استفاده در هر جا که گستره وسیعی داده می شود، ارائه می دهد.
این یک رودخانه عریض و سریع است.
رودخانه در اینجا بسیار گسترده است.
ژاکتی با یقه های پهن پوشیده بود.
صورتش به پوزخندی گسترده تبدیل شد.
عرض آن جریان چقدر است؟
It's about 2 metres wide.
عرض آن حدود 2 متر است.
عرض جاده فقط به اندازه ای بود که دو وسیله نقلیه عبور کنند.
عرض جاده فقط برای یک وسیله نقلیه در هر زمان کافی بود.
طیف گسترده / انتخاب / تنوع / انتخاب کالاها
این شرکت طیف گسترده ای از خدمات را به مشاغل ارائه می دهد.
موسیقی او برای مخاطبان گسترده ای جذاب است.
این بهترین شغل در کل جهان است.
کارشناسان بر این باورند که این پروژه می تواند مزایای مثبتی را برای جامعه گسترده تر به همراه داشته باشد.
مشارکت کنندگان در این جلد طیف وسیعی از نظرات را در مورد این موضوع نشان می دهند.
انتشار در اینترنت برای اولین بار مطالب را در دسترس عموم قرار می دهد.
او مدیری با تجربه گسترده در صنعت است.
جنی دایره وسیعی از دوستان دارد.
این حادثه بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشته است.
این جشنواره مردم را از مناطق وسیعی جذب می کند.
استرالیایی ها با اختلاف زیادی پیروز شدند.
تغییرات زیادی در قیمت ها وجود دارد.
اهداف گسترده تر پروژه
ما در مورد آموزش به معنای وسیع آن صحبت می کنیم.
You can't just look at it in terms of the immediate problem. You've got to see it in a wider context.
شما نمی توانید فقط از نظر مشکل فوری به آن نگاه کنید. شما باید آن را در زمینه وسیع تری ببینید.
با چشمان درشت به او خیره شد.
شوت او از دور (از هدف) بود.
شوت او با فاصله کمی از هدف فرود آمد.
جستجوی سراسری
ما باید در مقیاسی در سطح اروپا عمل کنیم.
اسکله وسیعی به سگ داد.
پیشبینیهای آنها بسیار زیاد بود.
گسترده
بزرگ جادار فراخ
spacious
باز کن
وسیع
گسترده شود
outspread
کافی
ample
تمدید شده
extended
عالی
expansive
عظیم
بدون شلوغی
immense
حجیم
uncrowded
قابل توجه
voluminous
سخاوتمندانه
sizable
جادار
generous
گسترش یافتن انتشار یافتن
بزرگ
roomy
کالایی
ظرفیت دار
قابل اندازه
commodious
عمیق
غاردار
capacious
راحت
بی حد و مرز
sizeable
متحرک
cavernous
sweeping
boundless
rolling
محدود، تنگ
محدود
مقدار کمی
skinny
لاغر
کم اهمیت
باریک
slender
تنگ
کوچک
مینیاتوری
cramped
محصور
miniature
تنگنا
restricted
ناچیز
bottleneck
ضعیف شده
trivial
منقبض
attenuated
دراز
constricted
فشرده شده است
elongated
فشرده شده
compressed
سفت شد
squeezed
متراکم شده است
tightened
کم اندازه
condensed
پوک
smallish
محصور شده است
undersized
فشرده - جمع و جور
confined
ناآرام
poky
ناکافی
enclosed
ناراحت
compact
ساکت
incommodious
inadequate
uncomfortable