sponsorship

base info - اطلاعات اولیه

sponsorship - حمایت

noun - اسم

/ˈspɑːnsərʃɪp/

UK :

/ˈspɒnsəʃɪp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [sponsorship] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a $50 million sponsorship deal


    قرارداد 50 میلیون دلاری حمایت مالی

  • The project needs to raise £8 million in sponsorship.


    این پروژه باید 8 میلیون پوند حمایت مالی جمع آوری کند.

  • We need to find sponsorships for the expedition.


    ما باید حمایت مالی برای اکسپدیشن پیدا کنیم.

  • Two million pounds were raised through sponsorship.


    دو میلیون پوند از طریق حمایت مالی جمع آوری شد.

  • the senator’s sponsorship of the job training legislation


    حمایت سناتور از قانون آموزش شغلی

  • Entry and sponsorship forms for the marathon are available at local post offices.


    فرم های ورود و حمایت مالی برای ماراتن در دفاتر پست محلی موجود است.

  • He hopes to raise around £4 000 in sponsorship money for the hospital.


    او امیدوار است که حدود 4000 پوند برای حمایت مالی بیمارستان جمع آوری کند.

  • Many participants collect sponsorship from family friends and colleagues.


    بسیاری از شرکت کنندگان از خانواده، دوستان و همکاران حمایت مالی می گیرند.

  • She has raised about £500 in sponsorship.


    او حدود 500 پوند از حمایت مالی جمع آوری کرده است.

  • Sponsorship dollars are rolling in as never before.


    دلارهای حمایتی بی‌سابقه در حال افزایش است.

  • The company has entered into a sponsorship agreement with the team.


    این شرکت با این تیم قرارداد حمایت مالی منعقد کرده است.

  • We have won sponsorship from one of the big banks.


    ما از یکی از بانک های بزرگ حمایت مالی دریافت کرده ایم.

  • Without generous corporate sponsorship, the ballet company would not have survived.


    بدون حمایت سخاوتمندانه شرکتی، شرکت باله دوام نمی آورد.

  • sponsorship for next year's World Cup


    حمایت مالی برای جام جهانی سال آینده

  • the four-year sponsorship contract


    قرارداد اسپانسر چهار ساله

  • The race organizers are trying to attract sponsorship from local firms.


    برگزارکنندگان مسابقه در تلاش برای جلب حمایت از شرکت های محلی هستند.

  • under commercial sponsorship


    تحت حمایت تجاری

  • state sponsorship of religious societies


    حمایت دولتی از جوامع مذهبی

  • tobacco sponsorship of Formula One


    حمایت تنباکو از فرمول یک

  • The company has decided to withdraw from some of its sports sponsorship.


    این شرکت تصمیم گرفته است از برخی از حمایت های ورزشی خود کناره گیری کند.

  • £20 000 was raised through sponsorship to pay for training and equipment.


    20000 پوند از طریق حمایت مالی برای پرداخت هزینه آموزش و تجهیزات جمع آوری شد.

  • The orchestra receives £2 million a year in sponsorship from companies.


    این ارکستر سالانه 2 میلیون پوند از شرکت ها حمایت مالی دریافت می کند.

  • the brands sponsorship of sports events


    حمایت برندها از رویدادهای ورزشی

  • The company is reviewing its €6 million a year advertising and sponsorship budget.


    این شرکت در حال بررسی بودجه 6 میلیون یورویی سالانه تبلیغات و حمایت مالی خود است.

  • He was criticized for his sponsorship of the bill.


    او به دلیل حمایت مالی از این لایحه مورد انتقاد قرار گرفت.

  • We have a student sponsorship scheme sponsoring students from 18 through university.


    ما یک طرح حمایت از دانشجویان داریم که از دانشجویان 18 ساله تا دانشگاه حمایت می کند.

synonyms - مترادف
  • backing


    پشتیبان


  • حمایت کردن

  • patronage


    حمایت


  • منابع مالی

  • aegis


    eegis

  • promotion


    ترویج

  • aid


    کمک


  • معاونت

  • advocacy


    دفاع

  • financing


    تامین مالی


  • حامی

  • auspices


    دارایی، مالیه، سرمایه گذاری


  • egis

  • egis


    فرهیختگی

  • auspice


    احسان

  • benefaction


    سرمایه گذاری فرشته

  • angel investment


    قهرمانی


  • یارانه

  • subsidy


    خواستگاری

  • espousal


    اعطا کردن


  • پول

  • funds


    تشویق


  • سرمایه گذاری

  • encouragement


    حفاظت


  • تایید


  • اهميت دادن

  • endorsement


    پیشبرد


  • قیمومیت

  • furtherance


    طرفداری انگلستان

  • guardianship


  • favouringUK


antonyms - متضاد

  • حریف


  • مخالفت


  • متوقف کردن


  • جراحت

  • discouragement


    دلسردی


  • حمله کنند

  • hindrance


    مانع


  • ضرر - زیان

  • rejection


    طرد شدن

  • forfeit


    از دست دادن

  • tax


    مالیات

  • obstruction


    انسداد

  • antagonism


    تضاد

  • harm


    صدمه

  • humility


    فروتنی

  • disapproval


    رد


  • رقابت

  • blockage


    انحراف

  • modesty


    اعتراض

  • detraction


    توقف



  • stoppage


لغت پیشنهادی

cyrus

لغت پیشنهادی

vacancies

لغت پیشنهادی

newsletter