trip
trip - سفر
noun - اسم
UK :
US :
بازدید از مکانی که شامل یک سفر، برای تفریح یا یک هدف خاص است
تجربیات ذهنی عجیبی که یک فرد هنگام مصرف دارویی مانند ال اس دی دارد
شخص یا تجربه ای که سرگرم کننده و غیرعادی است
عمل افتادن در اثر برخورد با پا به چیزی
بازدید از مکانی که شامل یک سفر است که برای تفریح، تجارت، خرید و غیره انجام می شود
موقعیتی که از یک مکان به مکان دیگر سفر می کنید، به خصوص مسافت طولانی
the general activity of travelling, especially over long distances for pleasure. Don’t confuse travel and trip
فعالیت عمومی سفر، به ویژه در مسافت های طولانی برای لذت بردن. سفر و سفر را اشتباه نگیرید
سفر به مکان های دور
یک سفر تفریحی که در طی آن از چندین شهر، منطقه و غیره دیدن می کنید
یک سفر کوتاه برای بازدید از یک مکان در تعطیلات، معمولا توسط گروهی از افراد
یک سفر طولانی و با دقت سازماندهی شده، به ویژه به یک مکان خطرناک یا ناآشنا
سفر به محل کار یا برگشتن به محل کار که یک نفر هر روز انجام می دهد
سفر با قایق از یک قطعه زمین به زمین دیگر
یک سفر تفریحی با قایق
یک سفر بسیار طولانی که در آن با کشتی یا سفینه فضایی سفر می کنید
یک سفر طولانی و دشوار با پای پیاده، در مکانی دور از شهرها و شهرها
سفر به مکان مقدس به دلایل مذهبی
تصادفاً با پا به چیزی ضربه بزنی که زمین بخوری یا تقریباً بیفتی
وقتی کسی در حال حرکت است با گذاشتن پای خود جلوی او، باعث زمین خوردن شود
برای روشن کردن یک قطعه از تجهیزات الکتریکی تصادفی
راه رفتن، دویدن یا رقصیدن با گام های سبک سریع
برای تجربه اثرات روانی دارویی مانند LSD
سفری که در آن به جایی میروید، معمولاً برای مدت کوتاهی، و دوباره برمیگردید
an occasion when you knock your foot against something and fall or lose your balance or someone causes you to do this when you are walking or running
موقعیتی که پای خود را به چیزی میکوبید و زمین میخورید یا تعادل خود را از دست میدهید، یا زمانی که در حال راه رفتن یا دویدن هستید، کسی باعث میشود این کار را انجام دهید.
an experience in which someone sees, hears, or feels things that do not exist as a result of taking an illegal drug
تجربه ای که در آن شخصی چیزهایی را می بیند، می شنود یا احساس می کند که در نتیجه مصرف یک داروی غیرقانونی وجود ندارند
شخص یا تجربه ای که عجیب یا سرگرم کننده و هیجان انگیز است
دوره زمانی که احساس خاصی را به شدت تجربه می کنید
to lose your balance after knocking your foot against something when you are walking or running or to cause someone to do this
از دست دادن تعادل پس از ضربه زدن پا به چیزی هنگام راه رفتن یا دویدن، یا وادار کردن کسی به این کار
برای حرکت با گام های سریع و آرام
to move a switch that operates an electrical system or to cause such a system to start or stop working by moving a switch
برای حرکت دادن کلیدی که یک سیستم الکتریکی را کار می کند، یا اینکه با حرکت یک کلید باعث شروع یا توقف کار چنین سیستمی شود
to experience the effects of taking an illegal drug that causes the user to see hear or feel things that do not exist
تجربه اثرات مصرف یک داروی غیرقانونی که باعث می شود مصرف کننده چیزهایی را ببیند، بشنود یا احساس کند که وجود ندارند
ایا سفر خوبی داشتی؟
رفتیم یه سفر به کوه.
سفر با قایق / اتوبوس / اتوبوس
یک سفر تجاری / مدرسه / خرید
یک سفر ماهیگیری / کمپینگ
آنها سفری به پایین رودخانه داشتند.
مجبور شدیم چندین سفر انجام دهیم تا همه وسایل را بیاوریم.
جک در اواخر همان سال یک سفر برگشت (= بازدیدی دیگر از همان مکان) انجام داد.
The return trip (= back to the place where you started) on the bike was much easier and quicker than the outbound trip.
سفر برگشت (= بازگشت به مکانی که شروع کردید) با دوچرخه بسیار ساده تر و سریعتر از سفر خروجی بود.
او در سفرهای خارج از کشور با او رفت.
او در یک سفر کوتاه دور است.
او در حال برنامه ریزی برای سفر به وین است.
آنها سفرهای کوتاه با دوچرخه را ترتیب می دهند.
او به تازگی از یک سفر سه روزه به استرالیا بازگشته است.
یک سفر اسیدی (= LSD).
فرزندتان را در مورد تکالیف مدرسه احساس گناه نکنید.
او سعی می کرد من را احساس گناه کند.
بازدید از مدرسه قدیمی من یک سفر واقعی به مسیر حافظه بود.
یک سفر کاری
یک سفر پنج دقیقه ای با تاکسی
یک سفر طولانی و دشوار در سراسر کوه ها
تور باواریا
اولین سفر به قطب جنوب
یک گردش یک روزه به جزیره رفتیم.
بچه ها یک روز از مدرسه بیرون رفته بودند.
یک روز بیرون از ساحل داشتیم.
از سفرت لذت ببر!
او سفرهای مکرری به لهستان دارد.
او به تازگی از سفر به آلاسکا برگشته است.
وقتی کیف پولم را دزدیدند مجبور شدم سفرم را کوتاه کنم.
آخرین سفرم به خارج از کشور دو سال پیش بود.
سفر
excursion
گشت و گذار
expedition
اعزام
outing
گردش
voyage
سفر دریایی
تعطیلات
jaunt
جست و خیز
تور
مسافرت رفتن
peregrination
پرخاشگری
بازدید کنید
راندن
foray
حمله
junket
آشغال
گذر
چرخش
trek
پیاده روی طولانی
دوره
globetrotting
جهانگردی
odyssey
اودیسه
pilgrimage
زیارت
ramble
پرسه زدن
انتقال
travelingUS
مسافرت ایالات متحده
travellingUK
مسافرت انگلستان
travels
سفر می کند
ماجرا
commute
رفت و آمد
crossing
عبور
پرواز
hop
هاپ