weigh
weigh - وزن کردن
verb - فعل
UK :
US :
وزن دهی
اضافه وزن
کمبود وزن
وزن دار
وزین
بی وزن
سنگین تر بودن از
برای داشتن وزن خاصی
استفاده از ماشین برای کشف وزن یک چیز یا یک نفر
چیزی را با دقت در نظر بگیرید تا بتوانید در مورد آن تصمیم بگیرید
تأثیر گذاشتن بر عقیده و تصمیمی که می گیرد
داشتن سنگینی یک مقدار مشخص یا اندازه گیری سنگینی یک جسم
(از چیزی مانند یک واقعیت یا یک رویداد) تأثیرگذاری یا مهم بودن
به دقت در نظر بگیرید، به ویژه با مقایسه واقعیت ها یا احتمالات، به منظور تصمیم گیری
to lift the anchor (= a heavy metal object) of a ship from under the water so that it can move freely
لنگر (= جسم سنگین فلزی) کشتی را از زیر آب برداشتن تا آزادانه حرکت کند.
to be pulled toward the earth with a particular force that can be measured, or to measure this force in an object; to show an amount of weight
کشیده شدن به سمت زمین با نیروی خاصی قابل اندازه گیری یا اندازه گیری این نیرو در جسم. برای نشان دادن مقدار وزن
تا نفوذ داشته باشد
to consider something carefully esp. by comparing facts or possibilities, in order to make a decision
به دقت در نظر گرفتن چیزی، به ویژه با مقایسه حقایق یا احتمالات، به منظور تصمیم گیری
برای اندازه گیری وزن چیزی
در نظر گرفتن دقیق چیزی، به ویژه با مقایسه واقعیت ها یا احتمالات، به منظور تصمیم گیری
to carefully consider something especially by comparing facts or possibilities, in order to make a decision
آلن با وجود وزن 325 پوندی و داشتن سینه ای مانند بشکه، یک دونده سریع است.
هر نهنگ حدود 40 فوت طول و 45 تن وزن داشت.
کامپیوتر قابل حمل ما 7 پوند وزن دارد و حدود 4000 دلار قیمت دارد
من هرگز چیزی شبیه به آن ندیده ام -- برخی از آن کلم ها باید حداقل 8 پوند وزن داشته باشند.
به من نگفت وزن بچه چقدر است.
وزن این بسته چقدر است؟
وزن شما چقدر است -- صد کیلو یا بیشتر؟
به نظر می رسید که یک تن وزن دارد و هر چند وقت یک بار به نظر می رسید.
دو نفری از ماشین پیاده اش کنیم، وزنش یک تن است!
واسون گفت که یک خرپا فولادی با وزن حدود 2 میلیون پوند در 20 تا 21 مه بر فراز برج های شمال شرقی و جنوب شرقی قرار خواهد گرفت.
Wasson said a steel truss weighing about 2 million pounds will be raised atop the northeast and southeast towers on May 20-21.
او حدود 58 کیلوگرم وزن دارد.
من وقت نداشتم همه گزینه هایم را بسنجیم.
همه مواد را قبل از مخلوط کردن با دقت وزن کنید.
چقدر وزن داری دایان؟
او سنگ جمع می کند تا سبدش را سنگین کند، اما چون عجله ای ندارد روی کرانه به خواب می رود.
دستگاه مخصوصی که هر کامیون و محموله آن را وزن می کند
من الان دقیقا هشت سنگ وزن می کنم.
وزنت چقدر است (= چقدر سنگین هستی)؟
She weighs 60 kilos.
وزن او 60 کیلو است.
یک نوزاد سالم معمولاً 6 پوند یا بیشتر وزن دارد.
وزن ببر نر به طور متوسط حدود 200 کیلوگرم است.
The diamond weighs 4.50 carats.
وزن این الماس 4.50 قیراط است.
این موارد یک تن وزن دارند (= بسیار سنگین هستند).
خودش را روی ترازو حمام وزن کرد.
Chicks were weighed and measured daily.
جوجه ها روزانه وزن و اندازه گیری شدند.
سنگی را که در دست داشت وزن کرد (= با نگه داشتن آن تخمین زد که چقدر سنگین است).
باید مزایا و معایب را بسنجید (= مزایا و معایب چیزی را در نظر بگیرید).
او تمام شواهد را سنجید.
شما باید همه گزینه های خود را بسنجید.
هیئت منصفه شواهد را به دقت بررسی کردند.
من مزایای طرح را در مقابل خطرات موجود سنجیدم.
ما هزینه تبلیغات را در مقابل دستاوردهای احتمالی ناشی از افزایش تجارت سنجیدیم.
کارنامه گذشته او بر او سنگینی می کند.
شواهد به نفع او سنگینی می کند.
آهسته صحبت می کرد و کلماتش را می سنجید.
این واقعیت به نفع او سنگینی می کرد.
His untidy appearance weighed against him.
ظاهر نامرتب او بر او سنگینی می کرد.
Yesterday a satellite weighing 15 tons was successfully placed in orbit.
دیروز ماهواره ای به وزن 15 تن با موفقیت در مدار قرار گرفت.
او هر هفته خود را روی ترازو در حمام وزن می کند.
چمدان شما باید قبل از قرار گرفتن در هواپیما وزن شود.
Easy access to a skilled workforce weighed heavily with us when we chose a site for the new factory.
هنگامی که سایتی را برای کارخانه جدید انتخاب کردیم، دسترسی آسان به نیروی کار ماهر برای ما سنگین بود.
Only when we have weighed all the factors involved can we decide when would be the best time to start.
تنها زمانی که همه عوامل دخیل را سنجیده باشیم، می توانیم تصمیم بگیریم که بهترین زمان برای شروع چه زمانی است.
Economic benefits must be carefully weighed against the possible dangers of handling radioactive waste.
منافع اقتصادی باید به دقت در برابر خطرات احتمالی مدیریت زباله های رادیواکتیو سنجیده شود.
وزن نوزاد در هنگام تولد شش پوند، ده اونس بود.
این میز وزن زیادی دارد.
او هر روز صبح خودش را وزن می کند.
عاملی که بیشترین وزن را به نفع او داشت، سابقه موفقیت او به عنوان یک وکیل بود.
قاضی به هیئت منصفه گفت حقایق و شواهد را بسنجید.
اندازه گرفتن
counterbalance
تعادل
heft
سنگین
مقیاس
measure heaviness
اندازه گیری سنگینی
اندازه یک نفر چقدر سنگین است
اندازه گیری میزان سنگینی چیزی
در تعادل قرار دهید
روی ترازو گذاشتن
کسی را روی ترازو بگذار
چیزی روی ترازو بگذار
وزن را اندازه گیری کنید
neglect
بی توجهی
چشم پوشی
فراموش کردن
disregard
رد
دور انداختن
discard
سوء تفاهم
misunderstand
کافر شدن
disbelieve
موافق
از بین رفتن
مکث
halt
متوقف کردن
پیشرفت
ترک کردن
هجوم بردن
عجله کن
hurry
ستایش
praise
تایید
همراه باشید
نگاه
نگاه مختصر انداختن
دوست نداشتن
dislike
رد صلاحیت
disqualify
خودداری کنند
abstain
محکوم کردن
condemn
رد کردن
disprove
تمسخر
scorn
نفرت
بی احترامی
disrespect
بی اعتبار کردن
discredit