plot

base info - اطلاعات اولیه

plot - طرح

noun - اسم

/plɑːt/

UK :

/plɒt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [plot] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • It's hard to follow the plot of the film.


    دنبال کردن داستان فیلم سخت است.


  • یک طرح متعارف در مورد عشق و ازدواج

  • The book is well organized in terms of plot.


    کتاب از نظر داستان به خوبی سازماندهی شده است.

  • Plot twists (= unexpected developments) keep you guessing throughout the series.


    پیچش های داستانی (= تحولات غیرمنتظره) باعث می شود در طول سریال حدس بزنید.

  • He had been the victim of an elaborate murder plot.


    او قربانی یک نقشه قتل مفصل شده بود.

  • The rebels hatched a plot to overthrow the government.


    شورشیان نقشه ای برای سرنگونی دولت ترتیب دادند.

  • Police uncovered a plot against the president.


    پلیس یک توطئه علیه رئیس جمهور را کشف کرد.

  • They had taken part in a Jacobite plot against William III.


    آنها در یک توطئه یعقوبی علیه ویلیام سوم شرکت کرده بودند.

  • She bought a small plot of land to build a house on.


    او یک زمین کوچک خرید تا خانه ای در آن بسازد.


  • یک قطعه سبزیجات

  • She has constructed a complicated plot with a large cast of characters.


    او یک طرح پیچیده با تعداد زیادی از شخصیت ها ساخته است.

  • The main plot revolves around a suspicious death.


    داستان اصلی حول یک مرگ مشکوک می چرخد.

  • There are several unexpected twists in the plot before the murderer is revealed.


    قبل از اینکه قاتل فاش شود، چندین پیچش غیرمنتظره در طرح وجود دارد.


  • این تعقیب و گریز با ماشین هیچ کاری برای پیشبرد طرح ندارد.


  • زمین کشاورزی


  • تعداد زیادی ساختمان


  • یک پارکینگ

  • The kids were playing on waste ground near the school.


    بچه ها روی زمین زباله نزدیک مدرسه بازی می کردند.

  • the site of an ancient burial ground


    محل دفن باستانی

  • The city has plenty of open space.


    این شهر فضای باز زیادی دارد.

  • the wide open spaces of the Canadian prairies


    فضاهای باز گسترده دشت های کانادا

  • She bought a small plot of land to build a house.


    او یک زمین کوچک برای ساختن خانه خرید.

  • The plots each measure 10 metres by 20 metres.


    ابعاد هر قطعه 10 متر در 20 متر است.

  • They own a five-acre plot of land.


    آنها صاحب یک زمین پنج هکتاری هستند.

  • He was buried in the family plot at the cemetery.


    او در قطعه خانوادگی در قبرستان به خاک سپرده شد.

  • The movie has a very simple plot.


    فیلم داستان بسیار ساده ای دارد.

  • The plots of his books are basically all the same.


    طرح‌های کتاب‌های او اساساً یکسان است.

  • The plot was discovered before it was carried out.


    این طرح قبل از اجرای آن کشف شد.

  • The police have foiled a plot to assassinate the president.


    پلیس طرح ترور رئیس جمهور را خنثی کرده است.

  • There are several plots of land for sale.


    چند قطعه زمین برای فروش وجود دارد.

  • Radar operators plotted the course of the incoming missile.


    اپراتورهای رادار مسیر موشک ورودی را ترسیم کردند.

synonyms - مترادف

  • طرح


  • ترفند

  • ploy


    ماشینکاری


  • استراتژی

  • machination


    نیرنگ


  • تصنع

  • wile


    دسیسه

  • artifice


    مانور ایالات متحده

  • intrigue


    تدبیر

  • maneuverUS


    تاکتیک

  • ruse


    ترتیب

  • stratagem


    براندازی


  • مسیر


  • دستگاه

  • subversion


    حیله

  • way


    مانور انگلستان

  • contrivance


    به معنای


  • روش

  • gimmick


    کلاهبرداری

  • manoeuvreUK


    برپایی

  • means


    عمل


  • نقشه

  • scam


    کوین

  • setup


    draughtUK


  • پیش نویس ایالات متحده

  • blueprint


    ثابت

  • covin


    بازی

  • draughtUK


  • draftUS


  • fix



antonyms - متضاد
  • ignorance


    جهل

  • innocence


    بی گناهی

  • honesty


    صداقت

  • frankness


    رک گویی

  • truthfulness


    صراحت

  • forthrightness


    باز بودن

  • openness


    وفاداری

  • faithfulness


    مستقیم بودن

  • loyalty


    رو به رو

  • directness


    حقیقت

  • facing


    سوء تفاهم


  • جدیت

  • misunderstanding


    واقعیت

  • seriousness


    ملاقات



لغت پیشنهادی

acclivity

لغت پیشنهادی

standardizing

لغت پیشنهادی

awaited