theory
theory - تئوری
noun - اسم
UK :
US :
نظریه پرداز
قضیه
نظری
نظریه پردازی
از نظر تئوری
an idea or set of ideas that is intended to explain something about life or the world especially an idea that has not yet been proved to be true
ایده یا مجموعه ای از ایده ها که برای توضیح چیزی در مورد زندگی یا جهان است، به ویژه ایده ای که هنوز درستی آن ثابت نشده است.
اصول و ایده های کلی در مورد یک موضوع
ایده یا نظری که کسی فکر میکند درست است اما هیچ مدرکی برای آن ندارد
ایده یا مجموعهای از ایدهها که هدف آن توضیح این است که چرا چیزی اتفاق میافتد یا چگونه کار میکند
اصول کلی یا ایده های یک موضوع
a formal statement of the rules on which a subject of study is based or of ideas that are suggested to explain a fact or event or more generally an opinion or explanation
بیانیه رسمی قواعدی که یک موضوع مطالعه بر آن استوار است یا ایده هایی که برای توضیح یک واقعیت یا رویداد یا به طور کلی تر، یک نظر یا توضیح پیشنهاد شده است.
اگر چیزی در تئوری ممکن است، باید ممکن باشد، اما اغلب به این شکل اتفاق نمی افتد
something suggested as a reasonable explanation for facts, a condition or an event esp. a systematic or scientific explanation
چیزی که به عنوان توضیحی معقول برای حقایق، یک شرط یا یک رویداد پیشنهاد می شود، به ویژه. یک توضیح سیستماتیک یا علمی
بیانیه ای رسمی از ایده هایی که برای توضیح یک واقعیت یا رویداد یا نحوه عملکرد چیزی پیشنهاد می شود
بیانیه رسمی قواعد یا اصولی که یک فعالیت یا موضوع مطالعه بر آن استوار است
a statement of an opinion or an explanation of an idea that is believed to be true but might be wrong
اظهار نظر یا توضیح ایده ای که اعتقاد بر این است که درست است، اما ممکن است اشتباه باشد
تئوری موسیقی
یک فرضیه باید با مجموعه ای از نظریه ها مرتبط باشد.
نظریه های زیادی در مورد معنای خواب وجود دارد.
این چنین است: اما تئوری برخاستن فرآیند واقعی را بیش از حد ساده می کند.
اتکین در کالج هانتر تئوری سیاسی تدریس می کرد.
نظریه تکامل داروین
نظریه نسبیت انیشتین
چندین نظریه در مورد شکل گیری سیاره ها شامل امکان اختلال در چرخش های محوری در مراحل پایانی تشکیل یک سیاره است.
Several theories of planetary formation include the possibility of disturbance to axial spins during the late stages of formation of a planet.
زیرا تعیین اینکه یک نظریه واحد چقدر قابل ابطال است بسیار دشوار است.
این که لیدز در اوایل سال 1912 در چارچوب محدودیت های این نظریه کار می کرد، اغلب نادیده گرفته می شود.
این نظریه به توضیح چگونگی ارتباط حیوانات با یکدیگر کمک می کند.
نظریه تکامل/نسبیت
scientific/economic theory
نظریه علمی/اقتصادی
تئوری ها بر روی نمونه ای از جامعه آزمایش شدند.
او نظریه جدیدی در مورد علت زخم معده ارائه کرد.
نظریه های رفتار انسان
او کتابی نوشته است که در آن نظریه هنر خود را توضیح می دهد.
طبق نظریه نسبیت، هیچ چیز نمی تواند سریعتر از نور حرکت کند.
تئوری و عملی آموزش زبان
این فرصتی است که تئوری را در عمل پیاده کنید.
نظریه ادبی
تئوری ها فراوان است (= مردم ایده های متفاوت زیادی در مورد آنچه اتفاق افتاده است دارند).
در اینجا نظریه من در مورد چگونگی پایان داستان است.
من با این نظریه موافق نیستم که همه مخاطبان هالیوود خواهان پایان خوش هستند.
پلیس در حال کار بر روی این نظریه است که قاتل برای خانواده شناخته شده است.
در تئوری، این ماشین ها باید ده سال یا بیشتر عمر کنند.
از نظر تئوری خوب به نظر می رسد، اما آیا واقعاً به آن فکر کرده اید؟
«آیا قرار نیست بازنشسته شوید؟» «بله، در تئوری.»
از نظر تئوری، همه کودکان از شانس مساوی در مدرسه برخوردار هستند.
این بحث حول دو نظریه متضاد متمرکز است.
نظریه فمینیستی کنونی از چندین گرایش مختلف تشکیل شده است.
His comments are just abstract theory and show little understanding of the realities of the situation.
نظرات او صرفاً تئوری انتزاعی است و درک کمی از واقعیت های موقعیت را نشان می دهد.
رشته غالب نظریه پست مدرن
وجود یک نظریه یکپارچه بزرگ که همه چیز را در جهان تعیین می کند
به نظر می رسد آزمایش های بیشتر این نظریه را تایید می کند.
او تعدادی کتاب در زمینه نظریه سیاسی نوشت.
این نظریه ای است که نمی توان آن را اثبات کرد یا رد کرد.
تئوری های تاریخ مارکس یک یا دو سؤال عمده را مطرح می کند.
این نظریه برای اولین بار در قرن شانزدهم مطرح شد.
همه اینها تا کنون تئوری است ... شما باید آن را با حقایق تأیید کنید.
من این نظریه را دارم که اکثر مردم حضور در محل کار را به حضور در خانه ترجیح می دهند.
او نظریه ای در مورد اینکه چرا سگ ها قبل از خواب به صورت دایره ای راه می روند، دارد.
فرضیه
supposition
فرض
thesis
پایان نامه
حدس و گمان
speculation
باور
حدس
conjecture
احساس
حدس بزن
قوز کردن
hunch
قضیه
proposition
ایده
surmise
پیش فرض
postulate
سوء ظن
premise
نظر
presumption
فلسفه
چشم انداز
postulation
بحث و جدل
presupposition
مشاجره
suspicion
اندیشه
قضاوت انگلستان
قضاوت ایالات متحده
موقعیت
پیشنهاد
contention
فكر كردن
فکر
judgementUK
judgmentUS
certainty
یقین - اطمینان - قطعیت
certitude
اطمینان
حقیقت
indubitableness
غیر قابل تردید بودن
credence
اعتبار
doubtlessness
بی شک
factualness
واقعی بودن
sureness
قطعی بودن
محکومیت
validity
مثبت بودن
conclusiveness
اثبات
تضمین
positiveness
اقتدار
قطعیت
surety
واقعیت
assurance
دانش
assuredness
اندازه گیری
authoritativeness
محاسبه
definiteness
ناباوری
اطلاعات
جهل
دلسردی
calculation
آنتی تز
disbelief
بی توجهی
تحقیر
ignorance
discouragement
antithesis
disregard
disdain
neglect