flourish
flourish - شکوفا شدن
verb - فعل
UK :
US :
به خوبی توسعه یابد و موفق باشد
تا خوب رشد کند و بسیار سالم باشد
چیزی را در دست خود تکان دهید تا مردم متوجه آن شوند
بخش ویژه یا چشمگیر چیزی
قسمتی با صدای بلند از یک قطعه موسیقی که مخصوصاً هنگام ورود یک شخص مهم پخش می شود
یک خط منحنی که برای تزئین نوشته استفاده می کنید
اگر یک کسب و کار یا صنعت شکوفا شود، بسیار موفق است و سود می برد
برای رشد یا توسعه موفقیت آمیز
حرکت دادن چیزی در دست خود برای اینکه مردم به آن نگاه کنند
اگر کاری را با شکوفایی انجام دهید، آن را با یک حرکت بزرگ و قابل توجه انجام می دهید
یک حرکت بزرگ و قابل توجه
برای موفقیت، مثلاً با کسب درآمد زیاد یا توسعه سریع
با این حال، بدون زمین و زمین مناسب، بعید بود که این ورزش شکوفا شود.
اما در میان علما، اوایل قرن هجدهم عصری بود که دئیسم در آن شکوفا شد.
و در نهایت این همه ما هستیم که اجازه می دهیم این ورزش خونی شکوفا شود.
Just one insect in fifty lives in such a way but those that take up a shared existence may flourish.
از هر پنجاه حشره فقط یک حشره به این شکل زندگی می کند، اما آنهایی که وجود مشترک دارند ممکن است شکوفا شوند.
Nothing is maintained, sewer networks, water pipes, or treatment plants, so health hazards have flourished.
هیچ چیز نگهداری نمی شود، شبکه های فاضلاب، لوله های آب یا تصفیه خانه ها، بنابراین خطرات بهداشتی رشد کرده اند.
او با هیجان وارد شد و نامه ای را با نتایج امتحانش شکوفا کرد.
کارور و دوستانش مست هستند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و هدیهای مضحک به دست آوردهاند.
صحبت کردن در مورد اینکه چگونه با یک رابطه کنار می آیید به شکوفایی و رشد آن کمک می کند.
می تواند شکوفا شود یا برای زنده ماندن به سختی مبارزه کند.
تعداد کمی از مشاغل در شرایط اقتصادی کنونی شکوفا می شوند.
در آن زمان هنر شروع به شکوفایی کرد.
بازار سیاه پر رونقی بود.
این گیاهان در آب و هوای مرطوب رشد می کنند.
خوشحالم که می شنوم همه شما در حال شکوفایی هستید.
امیدوارم نوه ها شکوفا شوند.
او با عجله وارد اتاق شد و روزنامه را شکوفا کرد.
این شرکت در طول سال ها به شکوفایی خود ادامه داده است.
His international career has flourished under captain James Murray.
حرفه بین المللی او زیر نظر کاپیتان جیمز موری شکوفا شد.
اولتن شهری پر جنب و جوش و شکوفا است.
این شهر همچنان به عنوان یک بندر ماهیگیری شکوفا می شود.
Their relationship flourished for forty years.
رابطه آنها به مدت چهل سال شکوفا شد.
این سنت آواز خوانی در حال شکوفایی است.
گوجه فرنگی های من در تابستان امسال شکوفا می شوند - باید هوا گرم باشد.
نقاشی آبرنگ در حدود سال 1750 در بریتانیا شروع به شکوفایی کرد.
او با خندان وارد شد و نتایج امتحانش را شکوفا کرد.
گارسون منو با شکوه به من داد.
بخش هایی از شهر همچنان به شکوفایی ادامه می دهند.
این محیط عالی برای شکوفایی و گسترش شرکت ما است.
او نزد پدرش دوید و دیپلمش را شکوفا کرد.
با شکوفایی به داخل راهرو کشیدم .
به لطف تلاش زیاد و حمایت مردم محلی، این تجارت رونق گرفت.
یک بازار شکوفا مستلزم رقابت، قیمتهای مناسب و انگیزههای مناسب است.
thrive
رشد کردن
رشد
bloom
شکوفه
blossom
شکوفه - گل
prosper
رونق
burgeon
جوانه زدن
توسعه دهد
bourgeon
بورژون
mature
بالغ
sprout
جوانه
abound
فراوان است
proliferate
تکثیر شود
bud
شکوفا شدن
effloresce
چاقو زدن
germinate
ظهور
batten
گل
بالغ شدن
تکثیر کردن
maturate
قارچ
multiply
تولید کردن
mushroom
گسترش
به بار نشستن ثمر دادن به ثمر رسیدن
منفجر شد
بیا همراه
burst forth
بزرگ شدن
خوب رشد کنند
شلیک کردن
بهار
بدرود
fare well
wither
پژمرده شدن
diminish
کاهش
wilt
پژمردگی
deteriorate
بدتر شدن
droop
افتادن
wane
کمرنگ شدن
کاهش می یابد
محو شدن
shrink
کوچک شدن
shrivel
چروک شدن
weaken
تضعیف شود
wizen
ویزن
decay
پوسیدگی
بمیر
شکست
languish
از بین رفتن
perish
دست کشیدن
cease
کم شدن
dwindle
لاغر شدن
emaciate
کاهش دادن
lessen
کمتر رشد کنند
قرارداد
نزول کردن
عقب نشینی کند
recede
تحلیل رفتن
از دست دادن
عقب افتادن
دست برداشتن از
