course
course - دوره
noun - اسم
UK :
US :
مجموعه ای از درس ها در یک موضوع خاص
دوره تحصیل در یک موضوع خاص، به ویژه در دانشگاه
یک دوره زمانی یا فرآیندی که در طی آن چیزی اتفاق می افتد
روش معمول یا طبیعی که چیزی تغییر می کند، توسعه می یابد یا انجام می شود
برنامه های کلی که کسی برای دستیابی به چیزی دارد یا روش کلی که چیزی اتفاق می افتد
اقدام یا مجموعه ای از اقداماتی که می توانید برای مقابله با یک موقعیت خاص انجام دهید
جهت برنامه ریزی شده توسط قایق یا هواپیما برای رسیدن به یک مکان
یکی از قسمت های جداگانه غذا
منطقه ای از زمین یا آب که در آن مسابقات برگزار می شود، یا منطقه ای از زمین که برای بازی گلف طراحی شده است
مقداری از دارو یا درمان پزشکی که به طور منظم برای یک دوره زمانی خاص دارید
جهت حرکت یک رودخانه
لایه ای از آجر، سنگ و غیره در دیوار
اگر مایع یا الکتریسیته در جایی سیر کند، به سرعت به آنجا سرازیر می شود
اگر احساسی در شما بگذرد، آن را به طور ناگهانی و شدید احساس می کنید
تعقیب خرگوش با سگ به عنوان یک ورزش
مجموعه ای از کلاس ها یا مطالعات در یک موضوع خاص
a set of classes or a plan of study on a particular subject usually leading to an exam or qualification
مجموعه ای از کلاس ها یا یک طرح مطالعه در مورد یک موضوع خاص که معمولاً منجر به امتحان یا مدرک می شود
منطقه ای از زمین یا آبی که برای یک رویداد ورزشی استفاده می شود
the often gradual development of something or the way something happens, or a way of doing something
توسعه تدریجی یک چیزی، یا روشی که چیزی اتفاق می افتد، یا روشی برای انجام کاری
پس از مدتی
به تدریج
the direction in which a vehicle especially an aircraft spacecraft, or ship moves, or the path along which a river flows
جهت حرکت وسیله نقلیه، به ویژه هواپیما، فضاپیما یا کشتی، یا مسیری که رودخانه در امتداد آن جریان دارد.
به احتمال زیاد اتفاق می افتد، یا احتمالاً طبق برنامه ریزی موفق می شود
in a position where something or someone is unlikely to achieve what is wanted or needed, or to operate smoothly
در موقعیتی که بعید است چیزی یا کسی به آنچه میخواهد یا مورد نیاز است برسد یا به آرامی عمل کند
بخشی از غذا که جدا از سایر قسمت ها سرو می شود
تعداد ثابتی از درمان های پزشکی منظم
یک لایه افقی پیوسته از آجر یا سایر مصالح ساختمانی
the bleeding from a woman's uterus (= the organ in the body in which a baby develops before birth) that happens about once a month when she is not pregnant
خونریزی از رحم زن (= اندامی در بدن که نوزاد قبل از تولد در آن رشد می کند) که تقریباً ماهی یک بار در زمانی که زن باردار نیست اتفاق می افتد.
به سرعت یا در مقادیر زیاد جریان یابد
the particular path something such as an aircraft or ship takes as it moves, or the path along which a river flows
مسیر خاصی که چیزی مانند هواپیما یا کشتی در حین حرکت طی می کند یا مسیری که رودخانه در امتداد آن جریان دارد
مجموعه ای از کلاس ها در یک موضوع در یک مدرسه یا دانشگاه
یک دوره فرانسوی / شیمی
او دوره زبان و ادبیات روسی را گذراند.
من می خواهم یک دوره هنر و طراحی بگذرانم.
این دپارتمان دوره های کوتاهی در درام، داستان و شعر ارائه می دهد.
او یک دوره در مورد جرایم اینترنتی تدریس می کند.
رئیس من این هفته در یک دوره آموزشی بوده است.
شما باید در یک دوره آموزشی مدیریت بروید.
او به تازگی دوره پنج هفته ای را به پایان رسانده است.
The college runs specialist language courses.
این کالج دوره های تخصصی زبان را برگزار می کند.
من در یک دوره ده هفته ای آنلاین ثبت نام کردم.
چه رشته ای را انتخاب کردید؟
یک دوره تحصیلات تکمیلی دو ساله که منجر به اخذ مدرک کارشناسی ارشد می شود
او توانست رشته تحصیلی خود را طراحی کند.
او یک رکورد جدید در دوره ثبت کرد.
او در آخرین مسیر از کورس سبقت گرفت.
فقط ده قایق بادبانی دوره را تکمیل کردند.
یک شام چهار غذا
غذای اصلی اردک کبابی بود.
ما برای غذای اصلی خود مرغ داشتیم.
او با رادیو به خلبان پیام داد تا مسیر خود را تغییر دهد.
هواپیما خارج از مسیر بود (= در مسیر درست نمی رفت).
ما در مسیر مقصد هستیم
به نظر می رسد رئیس جمهور در مورد برخی از مسائل کلیدی تغییر مسیر دهد.
دلار به مدت دو روز به شدت کاهش یافت و سپس مسیر خود را معکوس کرد.
حرفه او مسیری مشابه با خواهرش را دنبال کرد.
سیاستمداران اغلب مجبورند مسیری را بین منافع ناسازگار هدایت کنند.
دوره های مختلفی برای ما باز است.
چه اقدامی را توصیه می کنید؟
در این شرایط بهترین اقدامی بود که باید انجام داد.
عاقلانه ترین راه این است که چیزی نگوییم.
این اتفاقی بود که مسیر تاریخ را تغییر داد.
توسعه
پیش رفتن
progression
پیشرفت
سفارش
آشکار می شود
unfolding
جریان
رشد
جنبش
توالی
جانشینی
succession
تداوم
advancement
مارس
continuity
گذر
march
راهپیمایی
ساختن
procession
خروج، اورژانس
buildup
پیشبرد
emergence
اقدام
furtherance
گسترش
proceeding
سیر تکاملی
evolvement
advancing
در حال تکامل
اعزام
evolvement
شکوفا شدن
evolving
بلوغ
expedition
دگردیسی
flourishing
حرکت - جنبش
maturation
عمل
metamorphosis
cessation
توقف
بی نظمی
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
halt
مکث
stoppage
انسداد
blockage
شخصی
یکباره
one-off
جهل
ignorance
بسته شدن
closing
زنگ تفريح
تفاوت