chase
chase - تعقیب
verb - فعل
UK :
US :
دنبال کردن سریع کسی یا چیزی برای دستگیر کردن او
to make someone or something leave especially by following them for a short distance and threatening them
وادار کردن کسی یا چیزی را ترک کند، مخصوصاً با دنبال کردن آنها برای فاصله کوتاه و تهدید کردن آنها
استفاده از زمان و تلاش زیاد برای به دست آوردن چیزی مانند کار یا پول
عجله کردن یا عجله کردن به جایی
to try hard to make someone notice you and pay attention to you because you want to have a romantic relationship with them
سخت تلاش کنید تا کسی متوجه شما شود و به شما توجه کند، زیرا می خواهید با او رابطه عاشقانه برقرار کنید
برای تزئین فلز با ابزار مخصوص
عمل دنبال کردن سریع کسی یا چیزی به منظور دستگیر کردن او
وقتی برای به دست آوردن چیزی از زمان و تلاش زیادی استفاده می کنید
a large bank in the US with its main offices in New York City. It was formerly called the Chase Manhattan Bank and merged with JP Morgan in 2000.
یک بانک بزرگ در ایالات متحده، با دفاتر اصلی آن در شهر نیویورک. قبلاً بانک چیس منهتن نامیده می شد و در سال 2000 با جی پی مورگان ادغام شد.
عجله کردن به دنبال کسی یا چیزی برای گرفتن او، او یا آن
عجله کردن یا دویدن در جهات مختلف
تلاش برای به دست آوردن چیزی که به دست آوردن یا رسیدن به آن دشوار است
خیلی تلاش کنید تا کسی را متقاعد کنید که با شما رابطه داشته باشد
به دنبال یک شخص یا حیوانی به شکلی تهدیدآمیز بدوید تا او، او یا حیوان را ترک کند
عمل خیلی سریع دنبال کسی یا چیزی برای گرفتن او، او یا آن
عجله کردن برای گرفتن کسی یا چیزی
تعقیب چیزی که می خواهید، تلاش بسیار برای به دست آوردن آن است
به گونه ای تهدید آمیز عمل کند تا شخص یا حیوان را ترک کند
ما حدود پنج بلوک او را تعقیب کردیم اما سپس او را از دست دادیم و مجبور شدیم به عقب برگردیم.
آنوقت باید هر جا که می رفتی دنبالت می گشتم.
تمام روز را دنبال کادو تولد می گشتم تا به او بدهم.
Fleischmann shouted, chased Dunn with the beam and grabbed with his other hand at the Luger in his belt.
فلیشمن فریاد زد، دان را با پرتو تعقیب کرد و با دست دیگرش لوگر را در کمربندش گرفت.
دیگر انرژی تعقیب او را نداشتم.
با چنگال تعقیبش کردم و او در انبار دوید.
But old habits die hard and Apple has shown a proclivity to chase market share while hand-wringing over shrinking gross margins.
اما عادتهای قدیمی به سختی از بین میروند و اپل تمایل خود را برای تعقیب سهم بازار نشان داده و در عین حال از کاهش حاشیههای ناخالص دست به گریبان است.
پنج شش ماه فرصت دارم تا زمستان مرا بدرقه کند.
او در حال تعقیب دختر بامزه ای است که در پیست یخ با او آشنا شده بود.
کشاورز بچه ها را در سراسر مزرعه تعقیب کرد.
سلاح های ساخته شده از بهترین فولاد، تزئین شده با برنز و تعقیب با طلا و نقره.
دست از تعقیب خواهرت بردار!
سگ من تعقیب خرگوش را دوست دارد.
بچه ها دور میز آشپزخانه همدیگر را تعقیب کردند.
هنگام عبور از زمین توسط یک گاو نر تعقیب شدیم.
او سارق را تعقیب کرد اما نتوانست او را بگیرد.
گربه را بدرقه کن - ما او را در آشپزخانه نمی خواهیم.
این ماهی خاص هر ماهی دیگری را که وارد قلمرو خود می شود تعقیب می کند.
امروزه افراد بسیار زیادی به دنبال مشاغل بسیار کمی هستند.
این تیم به دنبال اولین برد خود در پنج بازی است.
کوین ماه هاست که دنبال جوآن می گردد.
Girls are always chasing him.
دخترها همیشه او را تعقیب می کنند.
من باید او را برای سازماندهی جلسه تعقیب کنم.
من تمام صبح در شهر دنبال هدیه ای برای شارون گشتم.
chased silver
نقره را تعقیب کرد
پسرها همدیگر را در حیاط تعقیب می کردند.
آنها سارق را تعقیب کردند اما او را نگرفتند.
ماشین پلیس خیلی سریع می رفت، حتماً داشت کسی را تعقیب می کرد.
او مردی را تعقیب می کرد که کیفش را ربوده بود.
او نمی توانست با بچه هایی که در خانه تعقیب می کردند درس بخواند.
افسرده است که چه تعداد از مردم به دنبال مشاغل کمی هستند.
او پس از سال ها تعقیب رویاهای خود، سرانجام در یک فیلم نقش آفرینی کرد.
She's always chasing (after) men.
او همیشه در تعقیب مردان است.
او بچه ها را از درختان سیب خود بدرقه می کرد.
او همیشه گربهها را از باغ بیرون میکشد تا از پرندگان ارزشمندش محافظت کند.
فیلمی خسته کننده با تعقیب و گریز بی پایان ماشین/پلیس
سگ در پارک سنجاب ها را تعقیب کرد.
She is chasing her fourth championship title.
او به دنبال چهارمین عنوان قهرمانی خود است.
بالاخره توانستم آدرسی را که به دنبالش بودم تعقیب کنم.
او همیشه در حال تعقیب خرگوش ها از باغ خود است، اما آنها همچنان برمی گردند.
سگ خسته شد و از تعقیب دست کشید.
دنبال کردن
مسیر
دنباله
سایه
سگ شکاری
hound
دم
سگ
شکار
hunt
دوره
برچسب زدن
tag
پی گیری
ساقه
stalk
چوی
chevy
پیازچه
chivy
اجرا کن
به دنبال
شگ
shag
پرنده-سگ
bird-dog
فرار کن
برو دنبال
رهگیری
اجرا کردن
تعقیب کردن
بعد از برخاستن
جستجو کنید
شکار کردن
تعقیب کن
hunt down
راهنما
رهبری
خلبان
در رفتن
neglect
بی توجهی
retard
عقب مانده
retreat
عقب نشینی
فرار کن
فرار از
چشم پوشی
ترک کردن
رها کردن
اجازه دهید
از تعقیب دست بکش
از دست دادن
نادیده گرفتن
عبور کن
عجله کن
hasten
سرعت
پیشرفت
کوتاه کردن
shorten
تمام کردن
نوک پا
tiptoe
رو به جلو
برو
هجوم بردن
فشار دادن
متوقف کردن
کامل
hurry