say

base info - اطلاعات اولیه

say - گفتن

verb - فعل

/seɪ/

UK :

/seɪ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [say] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • ‘Hello!’ she said.


    او گفت: سلام!

  • ‘That was marvellous,’ said Daniel.


    دانیل گفت: این شگفت انگیز بود.

  • A legendary football coach once said, ‘Winning is everything.’


    یک مربی افسانه ای فوتبال یک بار گفت: برنده شدن همه چیز است.


  • ساکت باش من حرفی برای گفتن دارم

  • Come and say hello.


    بیا و سلام کن.

  • Please say yes!


    لطفا بگو آره!

  • I didn't believe a word she said.


    من یک کلمه او را باور نکردم.

  • That's a terrible thing to say.


    گفتن این چیز وحشتناکی است.

  • She said nothing to me about it.


    او در این مورد به من چیزی نگفت.

  • I said to myself (= thought), ‘That can't be right!’


    با خود گفتم (= فکر کردم)، این نمی تواند درست باشد!

  • He said (that) his name was Sam.


    گفت (که) اسمش سام است.

  • Can I just say I'm not happy about this.


    فقط می توانم بگویم از این موضوع خوشحال نیستم.

  • I have to say I was pleasantly surprised.


    باید بگویم که به طرز خوشایندی شگفت زده شدم.

  • It is said that she lived to be over 100.


    گفته می شود که او بیش از 100 سال عمر کرد.

  • She finds it hard to say what she feels.


    گفتن احساسش برایش سخت است.

  • ‘That's impossible!’ ‘So you say (= but I think you may be wrong).’


    «این غیرممکن است!» «بنابراین شما می گویید (= اما فکر می کنم ممکن است اشتباه کنید).»

  • ‘Why can't I go out now?’ ‘Because I say so.’


    «چرا الان نمی‌توانم بیرون بروم؟» «چون می‌گویم.»

  • ‘What do you want it for?’ ‘I'd rather not say.’


    «برای چی می‌خواهی؟» «ترجیح می‌دهم نگم.»

  • He said to meet him here.


    گفت اینجا باهاش ​​ملاقات کنم.

  • He is said to have been a brilliant scholar.


    گفته می شود که وی دانشمندی درخشان بوده است.


  • برای خواندن نماز

  • Try to say that line with more conviction.


    سعی کنید آن خط را با قاطعیت بیشتری بیان کنید.

  • The notice said ‘Keep Out’.


    در اطلاعیه آمده بود خارج نشو.

  • The clock said three o'clock.


    ساعت می گفت ساعت سه.

  • The instructions say (that) we should leave it to set for four hours.


    دستورالعمل می گوید (که) باید آن را به مدت چهار ساعت بگذاریم تا ببندد.

  • The book doesn't say where he was born.


    کتاب نمی گوید کجا متولد شده است.

  • The guidebook says to turn left.


    دفترچه راهنما می گوید به چپ بپیچید.

  • Say what you like (= although you disagree) about her she's a fine singer.


    در مورد او هر چه دوست داری بگو (= اگرچه مخالفت می کنی)، او خواننده خوبی است.

  • I'll say this for them they're a very efficient company.


    من این را برای آنها می گویم، آنها یک شرکت بسیار کارآمد هستند.

  • Anna thinks I'm lazy—what do you say (= what is your opinion)?


    آنا فکر می کند من تنبل هستم - شما چه می گویید (= نظر شما چیست)؟

  • I can't say I blame her for resigning (= I think she was right).


    نمی توانم بگویم که او را به خاطر استعفای سرزنش می کنم (= فکر می کنم حق با او بود).

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

decades

لغت پیشنهادی

befitting

لغت پیشنهادی

assisted