say
say - گفتن
verb - فعل
UK :
US :
برای بیان یک ایده، احساس، فکر و غیره با استفاده از کلمات
to give information in the form of written words, numbers, or pictures – used about signs, clocks, letters, messages etc
برای دادن اطلاعات در قالب کلمات نوشته شده، اعداد یا تصاویر - مورد استفاده در مورد علائم، ساعت، حروف، پیام ها و غیره
در مورد معنای کسی صحبت می کرد
در مورد چیزی صحبت می کرد که مردم فکر می کردند درست است
به وضوح نشان دادن اینکه چیزی در مورد شخصیت کسی یا چیزی صادق است
برای نشان دادن آنچه که شخص واقعاً احساس یا فکر می کند، به خصوص بدون استفاده از کلمات
برای گفتن کلماتی که در یک نمایشنامه، شعر یا دعا نوشته شده است
برای تلفظ یک کلمه یا صدا
زمانی استفاده می شود که پیشنهاد می کنیم یا فرض می کنیم که ممکن است چیزی اتفاق بیفتد یا درست باشد
با استفاده از کلمات به کسی چیزی گفتن
گفتن چیزی، به ویژه به صورت قطعی یا رسمی - در زمینه های رسمی استفاده می شود
به مردم در مورد چیزی بگوید
برای گفتن چیزی بسیار محکم
صحبت کردن در مورد کسی یا چیزی، به خصوص بدون ارائه جزئیات زیاد
با بیان احساسات خود به دیگران اجازه دهید آنها را بشناسند
گفتن نظرت در مورد کسی یا چیزی
برای گفتن اینکه متوجه شده اید که چیزی درست است - به ویژه در نوشتن رسمی استفاده می شود
بعد از آنچه قبلاً گفته شد چیز دیگری بگویم
ذکر چیزی که به نظر مهم یا مرتبط به نظر می رسد
در مورد نظرات، نگرانی ها یا چیزهایی که در مورد آنها اختلاف نظر دارید صحبت کنید
به طور علنی در مورد احساسات خود یا در مورد اینکه آیا چیزی را تایید یا رد می کنید صحبت کنید
برای گفتن چیزی بسیار آرام و با استفاده از نفس خود به جای صدای کامل خود
گفتن چیزی به آرامی بدون تلفظ واضح کلمات
to say something quietly especially when you are annoyed but do not want someone to hear you complaining
به آرامی چیزی بگویید، به خصوص زمانی که عصبانی هستید اما نمی خواهید کسی صدای شکایت شما را بشنود
گفتن چیزی با صدای آهسته و ملایم
گفتن چیزی با صدای خشم آلود
گفتن چیزی به شکلی بد و عصبانی
گفتن ناگهانی و بلند چیزی
گفتن ناگهانی چیزی بدون فکر کردن، به ویژه چیزی شرم آور یا مخفیانه
to speak with a lot of pauses and repeated sounds, because you have a speech problem or because you are nervous or excited
با مکث زیاد و صداهای تکراری صحبت کنید، زیرا مشکل گفتاری دارید یا عصبی یا هیجان زده هستید
حق شرکت در تصمیم گیری در مورد چیزی
‘Hello!’ she said.
او گفت: سلام!
‘That was marvellous,’ said Daniel.
دانیل گفت: این شگفت انگیز بود.
یک مربی افسانه ای فوتبال یک بار گفت: برنده شدن همه چیز است.
ساکت باش من حرفی برای گفتن دارم
بیا و سلام کن.
لطفا بگو آره!
من یک کلمه او را باور نکردم.
گفتن این چیز وحشتناکی است.
او در این مورد به من چیزی نگفت.
با خود گفتم (= فکر کردم)، این نمی تواند درست باشد!
گفت (که) اسمش سام است.
فقط می توانم بگویم از این موضوع خوشحال نیستم.
باید بگویم که به طرز خوشایندی شگفت زده شدم.
گفته می شود که او بیش از 100 سال عمر کرد.
گفتن احساسش برایش سخت است.
«این غیرممکن است!» «بنابراین شما می گویید (= اما فکر می کنم ممکن است اشتباه کنید).»
«چرا الان نمیتوانم بیرون بروم؟» «چون میگویم.»
«برای چی میخواهی؟» «ترجیح میدهم نگم.»
گفت اینجا باهاش ملاقات کنم.
گفته می شود که وی دانشمندی درخشان بوده است.
برای خواندن نماز
سعی کنید آن خط را با قاطعیت بیشتری بیان کنید.
در اطلاعیه آمده بود خارج نشو.
ساعت می گفت ساعت سه.
دستورالعمل می گوید (که) باید آن را به مدت چهار ساعت بگذاریم تا ببندد.
کتاب نمی گوید کجا متولد شده است.
دفترچه راهنما می گوید به چپ بپیچید.
در مورد او هر چه دوست داری بگو (= اگرچه مخالفت می کنی)، او خواننده خوبی است.
من این را برای آنها می گویم، آنها یک شرکت بسیار کارآمد هستند.
آنا فکر می کند من تنبل هستم - شما چه می گویید (= نظر شما چیست)؟
نمی توانم بگویم که او را به خاطر استعفای سرزنش می کنم (= فکر می کنم حق با او بود).
صحبت
اعلام
pronounce
تلفظ کنید
حالت
utter
مطلقا
صدا
exclaim
بانگ زدن
remark
اظهار نظر
اشاره
قرار دادن
مربوط بودن
گزارش
پاسخ دادن
اضافه کردن
پاسخ
سکوت را بشکن
بیرون آمدن با
گریه کردن
فلپ
گاب
flap
بخشید
gab
صدا دادن
زمزمه کردن
پخش کردن
mumble
قایق
اعلام کند
spiel
دهان
yak
غرغر کردن
enounce
mutter
