operation
operation - عمل
noun - اسم
UK :
US :
عامل
تعاونی
عملیاتی
عدم همکاری
همکاری کردن
به صورت عملیاتی
به صورت تعاونی
فرآیند بریدن در بدن شخص برای ترمیم یا برداشتن قسمتی که آسیب دیده است
یک کسب و کار، شرکت یا سازمان
کار یا فعالیت های انجام شده توسط یک کسب و کار یا سازمان یا فرآیند انجام این کار
مجموعه ای از اقدامات یا فعالیت های برنامه ریزی شده برای یک هدف خاص
the way the parts of a machine or system work together or the process of making a machine or system work
روشی که قطعات یک ماشین یا سیستم با هم کار می کنند یا فرآیند ساخت ماشین یا سیستم کار می کند
نحوه کار یا تأثیر چیزی مانند یک اصل یا قانون
یک اقدام نظامی یا پلیسی برنامه ریزی شده، به ویژه اقدامی که افراد زیادی را درگیر می کند
عملی که توسط کامپیوتر انجام می شود
an operation performed in a particular way on a particular part of the body. Procedure is used especially in medical English, for example by doctors and people who work in hospitals. In everyday English people usually say operation
عملی که به روشی خاص در قسمت خاصی از بدن انجام می شود. روش به ویژه در زبان انگلیسی پزشکی، به عنوان مثال توسط پزشکان و افرادی که در بیمارستان ها کار می کنند، استفاده می شود. در زبان انگلیسی روزمره مردم معمولا عمل می گویند
عملی برای برداشتن عضوی از بدن یک فرد و قرار دادن آن در بدن فرد دیگر
درمان پزشکی شامل یک عمل جراحی
surgery to improve someone’s appearance
جراحی برای بهبود ظاهر کسی
an operation to make someone’s blood flow past a part of their heart that is blocked or damaged, often using a vein that has been removed from another part of their body
عملی برای جریان دادن خون شخص به قسمتی از قلب که مسدود شده یا آسیب دیده است، اغلب با استفاده از وریدهایی که از قسمت دیگری از بدن او خارج شده است.
an operation to repair an area of skin that has been badly damaged, especially using skin from another part of someone’s body
عملیاتی برای ترمیم ناحیه ای از پوست که به شدت آسیب دیده است، به ویژه با استفاده از پوست قسمت دیگری از بدن شخص
the way the parts of a machine system etc work together or the process of making a machine system etc work
روشی که قطعات یک ماشین، سیستم و غیره با هم کار می کنند، یا فرآیند ساخت ماشین، سیستم و غیره
اگر چیزی در حال بهره برداری باشد، یا به بهره برداری برسد، کار می کند یا برای شروع کار ساخته شده است
یک فعالیت تجاری یا شرکت
بخشی از یک تجارت یا شرکت بزرگ که فعالیت یا نوع خاصی از کار را انجام می دهد
فرآیند فعالیت به عنوان یک کسب و کار
a company’s normal activities related to providing services or producing goods, rather than other actions with financial effects, such as selling assets
فعالیت های عادی یک شرکت مربوط به ارائه خدمات یا تولید کالا، به جای سایر اقدامات با اثرات مالی، مانند فروش دارایی ها.
عمل خرید یا فروش چیزی
زمانی که یک قانون، سیستم یا قاعده ای اجرا می شود، شروع به تأثیرگذاری یا استفاده می کند
عملی که توسط کامپیوتر یا ماشین انجام می شود
a set of actions, usually involving a large number of people that are planned to achieve a particular purpose
مجموعه ای از اقدامات، معمولا شامل تعداد زیادی از مردم، که برای دستیابی به یک هدف خاص برنامه ریزی شده است
واقعیت فعالیت یا فعال بودن
the way that parts of a machine or system work together or the process of making parts of a machine or system work together
روشی که بخشهای یک ماشین یا سیستم با هم کار میکنند، یا فرآیند ساخت قطعات یک ماشین یا سیستم با هم
یک سازمان تجاری
فعالیتی که برای دستیابی به چیزی برنامه ریزی شده است
an occasion when a doctor cuts a body for medical reasons in order to repair, remove or replace an unhealthy or damaged part
زمانی که پزشک بدن را به دلایل پزشکی به منظور ترمیم، برداشتن یا جایگزینی یک قسمت ناسالم یا آسیب دیده برش می دهد.
یک فرآیند ریاضی، مانند جمع، که در آن یک مجموعه از اعداد از دیگری تولید می شود
a medical process in which doctors cut a body open in order to repair, remove or replace an unhealthy or damaged part
یک فرآیند پزشکی که در آن پزشکان بدن را برای ترمیم، برداشتن یا جایگزینی یک قسمت ناسالم یا آسیب دیده باز می کنند.
آیا نیاز به عمل دارم؟
او سه ساعت تحت عمل قلب قرار گرفت.
او یک عمل جراحی برای برداشتن رشد انجام داد.
یک عمل روی ریه او برای برداشتن تومور
پزشکان شب گذشته یک عمل اورژانسی برای آپاندیسیت انجام دادند.
شرایط آب و هوایی برای انجام عملیات نجات بسیار بد بود.
مقامات عملیات امنیتی گسترده ای را در شهر راه اندازی کردند.
این یک عملیات مخفی دولتی بود که توسط شخص رئیس جمهور تایید شده بود.
پلیس عملیات بزرگی را علیه عرضه کنندگان مواد مخدر آغاز کرده است.
the UN peacekeeping operations
عملیات حفظ صلح سازمان ملل
یک عملیات بزرگ چند ملیتی
He runs a successful dairy operation.
او یک عملیات لبنیات را با موفقیت انجام می دهد.
این سرمایه گذاری به عنوان یک عملیات مشترک 70٪ تا 30٪ راه اندازی خواهد شد.
این شرکت به دنبال گسترش فعالیت های خود در خارج از کشور است.
این شرکت اعلام کرد که فعالیت خود را متوقف خواهد کرد.
مدیران در عملیات روزانه کسب و کار شرکت ندارند.
او در عملیات کار می کند.
کل عملیات در کمتر از سه ثانیه انجام می شود.
سرویس منظم عملکرد نرم موتور را تضمین می کند.
عملکرد دستگاه بسیار ساده است.
رقابت در عملکرد بازارها نقش اساسی دارد.
دستگاه در حین کار می تواند بسیار داغ شود.
این کارخانه در پایان سال فعالیت خود را متوقف می کند.
این سیستم به مدت شش ماه فعال بوده است.
کنترل ترافیک موقت در جاده جدید فعال است.
قوانین جدید از هفته آینده اجرایی می شود.
وقت آن است که طرح خود را عملیاتی کنیم.
joint military/combat operations
عملیات مشترک نظامی / رزمی
نیروهای آمریکایی عملیات زمینی و هوایی را انجام دادند.
او افسر مسئول عملیات بود.
نیروهای سازمان ملل بر عملیات امدادی نظارت داشتند.
ورزش
فعالیت
undertaking
تعهد
امر
پویش
endeavorUS
تلاش ایالات متحده
endeavourUK
تلاش انگلستان
engagement
نامزدی
روند
ریسک
کار
روش
proceeding
اقدام
پروژه
pursuit
دستیابی
وظیفه
عمل کنید
مته
drill
تلاش
شرکت، پروژه
بهره برداری
exploit
ماموریت
کسب و کار
سند - سند قانونی
deed
مانور ایالات متحده
maneuverUS
جنبش
programUS
programUS
programmeUK
programmeUK
طرح
عمل
cessation
توقف
idleness
بیکاری، تنبلی
inaction
بی عملی
inactivity
عدم فعالیت
indolence
بی حالی
inertia
اینرسی
inutility
بی فایده بودن
laziness
تنبلی
passivity
انفعال
repose
آرام گرفتن
باقی مانده
stoppage
بی اثری
uselessness
رکود
inertness
شکست
stagnation
بی حرکتی
عدم اقدام
immobility
تعلیق
nonaction
خواب
suspension
جست و خیز
dormancy
سکون
dawdling
لوف کردن
motionlessness
مکث
stillness
تاخیر انداختن
loafing
بی توجهی
عدم مداخله
نارضایتی
neglect
بیکار
non-intervention
dissatisfaction
idling